عام بودن یا خصلت عمومی تضاد اینست که تضاد در همۀ اشیاء و
پدیده ها وجود دارد و از آغاز تا پایان پروسه و یا پدیده موجود است. خاص بودن یا
خصلت خصوصی تضاد مشخصات مشخصات ویژه ای است که تضاد های اشیاء مختلف را معین می
کند. در مورد عام بودن و خاص بودن تضاد، مائوتسه دون می گوید: "عام بودن یا
مطلق بودن تضاد معنای دوگانه دارد: اول اینکه تضاد در پروسۀ تکامل کلیۀ اشیاء و
پدیده ها موجود است: دوم اینکه، حرکت اضداد از ابتدا تا انتهای پروسۀ تکامل هر
شیئی و پدیده دیده می شود."[1]
به عبارت دیگر، از یک طرف تضاد در همه جا وجود دارد، حال چه
به صورت یک شکل سادۀ حرکت و چه به صورت شکل پیچیدۀ آن. طبیعتاً جامعه و اندیشه نیز
از این قانون مستثنی نیستند. به طور کلی بدون تضاد، جهانی وجود نخواهد داشت. از
طرف دیگر، تضاد در هر لحظه ای وجود دارد. هر چیزی، هر پدیده ای، از هنگام پیدایش
تا از بین رفتن و مرگ خود، از آغاز تا پایان دارای تضاد و حرکت های متضاد است.
مثلاً از زمان تشکیل حزب کمونیست در درون آن مبارزه و تضاد میان دو مش و دو
ایدئولوژی (بورژوایی و پرولتری) جریان دارد و این مبارزه انعکاس مبارزه و تضاد های
طبقاتی درون جامعه است و تا پایاین حیات حزب یعنی تا محو جامعۀ طبقاتی ادامه خواهد
داشت. بنابر این، نفی خصلت عام تضاد ضرورتاً به تیوری متافیزیکی "علت
خارجی" می انجامد.
اما در طبیعتی و جامعه، تنوعات و اشکال گوناگونی از اشیاء
وجود دارد و هر چیز از ماهیت ویژه ای برخوردار است. علت درونی و پایۀ این تنوع بی
نهایت در خصلت ویژۀ تضاد درونی اشیاء معین و تفاوت این تضاد ها نهفته است. بدون
درک خصلت خاص تضاد ممکن نیست به تعیین ماهیت ویژۀ یک شیئی و درک تفاوت های آن با
یک شیئی دیگر نایل آمد و علل مشخص و ویژه تکامل هر شیئی و پدیده را درک نمود و
شیوۀ درست برخورد به آن و راه حل صحیح آن را پیدا نمود. به همین دلیل است که شناخت
و تحلیل از تضاد خاص هر شیئی و یا پدیده پایۀ شناخت علمی آن است. هدف عمدۀ هر یک
از علوم آشکار کردن قوانین حرکت تضاد های خاص یک روند معین یا یک جنبۀ معین از
طبیعت و یا جامعه است. لنین می گوید: "جوهر و روح زندۀ مارکسیسم، تحلیل
مشخص از شرایط مشخص است."[2]
رابطۀ میان عام بودن و خاص بودن تضاد یک رابطۀ وحدت
دیالتیکی است. عام بودن و خاص بودن تضاد با هم متفاوتند، اما این تفاوت نسبی است.
به دلیل تنوع بی نهایت ماهیت و تکامل اشیاء پدیده ها، آنچیزی که در یک شرایط معین
خصلت عام و جهان شمول دارد میتواند در شرایط دیگری خصلت خاص و ویژه کسب کند و به
عکس. خاص و عام متقابلاً با هم ارتباط دارند: خاص حاوی عام و عام حاوی خاص است،
بدین نحود که عام بودن تضاد خود را از طریق تضاد های مشخص و ویژه انبوه تضاده های
گوناگون بیان می کند و خاص بودن تضاد نیز فقط در رابطه با عام بودن آن مفهوم می
یابد. مائو تسه دون می گوید: "حقیقت در بارۀ خصلت عمومی و خصلت خصوصی،
مطلق و نسبی، جوهر مسألۀ تضاد ذاتی اشیاء و پدیده هاست که عدم درک آن به معنی رد
دیالکتیک خواهد بود."[3]
*****
بر گرفته از کتاب مبانی
و مفاهیم مارکسیسم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر