تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

شیوۀ تولید فیودالی


در شیوۀ تولید فیودالی عمده ترین وسیلۀ تولید زمین است. پروسۀ کار شامل زمین و مواد خام حاصله از آن (که توسط خود تولید کنندۀ مستقیم تولید می شود)، وسایل ابتدایی و عقب افتادۀ تولید کشاورزی و صنعت خانگی (وسایل بدوی کشت، گاو، اسب، ابزار کار سادۀ دستی ساخت صنعت پیشه وری) و نیروی کار تولید کنندۀ مستقیم (دهقان وابسته به ارباب و زمین یا "سرف" –رعیت-) می باشد.

در شیوۀ تولید فیودالی، بزرگترین نیروی مولده را دهقانان تشکیل میدهند. پروسۀ کار در این شیوۀ تولیدی، به دلیل سطح نازل رشد تکنیک و ابزار تولید، خصلت فردی دارد. تقسیم تکنیکی کار تقریباً ناچیز است. دهقانان وسایل کار و پروسۀ کار را تحت کنترول و تسلط خود دارد و بین او از یکسو و وسایل تولید (زمین و ابزار تولید) و پروسۀ تولید از سوی دیگر، وحدت موجود است.

تولید فیودالی یک تولید خود کفایتی است. هدف تولید نه برای مبادله بلکه برای مصرف خود تولید کننده است. صنعت به صورت صنعت خانگی دهقانی است و بنابر این از زراعت جدا نیست. به عبارت دیگر، تقسیم اجتماعی تولید در جامعه در سطح نازلی قرار دارد.

مناسبات اجتماعی در چنین مرحله ای از تکامل نیرو های مولده و مناسبات تکنیکی تولید، خصلت فیودالی دارد. مناسبات اجتماعی فیودالی، روابط مشخصی است که بین مالکین عمده ترین وسایل تولید (یعنی فیودال ها که مالک زمین اند) و تولید کنندگان مستقیم (دهقانان) بر قرار می شود.

فیودال تنها مالک حقوقی زمین است، بدون آنکه آن را در تصرف خود داشته باشد یعنی قادر باشد این وسیلۀ تولید را شخصاً مورد استفاده قرار دهد. سایر وسایل تولید (ابزار تولید) هم نه در تصرف و نه در مالکیت فیودال است. بنابر این فیودال هیچگونه تسلط و کنترولی بر پروسۀ تولید ندارد. معکوس آن تولید کنندۀ مستقیم مالک واقعی ابزار کار است. وی بر روی زمینی که متعلق به وی نیست و با کمک ابزار کارش به کار زراعت می پردازد و نیازمندی های معیشتی خود و خانواده اش را بر آورده می سازد. دهقانان بر وسایل تولید و پروسۀ تولید مسلطند و شرایط مادی لازم برای امرار معاش و انجام کار در تصرف آنها است، لذا قاعدتاً تا آنها احتیاجی ندارند که خود را به ارباب وابسته کنند و برای او کار رایگان انجام دهند. بنابرین این سوال پیش می آید که چرا دهقانان به ارباب فیودال وابسته می شوند و مجبور می گردند برای او بیگاری بکشند؟ چرا و چگونه اضافه تولیدی دهقانان یعنی آنچه که اضافه بر احتیاجات ضروری زندگی دهقان و خانواده اش تولی می شود، به وسیلۀ فیودال غصب و تصاحب می شود؟ کارل مارکس به این سوال اساسی، که حلقۀ اصلی و مرکزی تعریف شیوۀ و مناسبات تولیدی فیودالی را تشکیل میدهد، چنین پاسخ می دهد: "بدیهی است که در تمام اشکالی (منظور اشکال اقتصادی است) که در آنها وسایل تولید و وسایل کار لازم برای تهیۀ وسایل معیشت خویش در "تصرف" تولید کنندۀ بلاواسط باقی بماند، مناسبات مالکیت در آن واحد ناگزیر باید در شکل مناسبات بین ارباب و خادم (منظور "سرف" است) ظاهر شود. بدین ترتیب، تولید کنندۀ مستقیم آزاد نیست (...) فرض کنیم که در اینجا (منظور در سیستم سرواژ یا فیودالی است) تولید کنندۀ بلاواسط متصرف ابزار تولید خود و وسایل مادی لازم برای انجام کار و امرار معاش خود می باشد. او به طور مستقل به کشت قطعه زمین خود و در ارتباط با آن به کار صنعت روستایی خانگی می پردازد (...) در چنین شرایطی، علل ماورای اقتصادی، حال با هر خصلتی که داشته باشد، باید عمل نمایند تا آنها (منظور سرف ها است) را وادار به کار رایگان روی زمین مالک اسمی زمین نمایند."[1]

تضاد بین مالکیت حقوقی (یا اسمی) فیودال بر زمین با حق تصرف دهقان بر وسایل تولید (زمین وغیره) بدین شکل حل می شود که فیودال با توسل به جبر ماورای اقتصادی (جبر و زور سیاسی و ایدئولوژیک) مالکیت حقوقی خود را به قدرت بر روی دهقانان تبدیل می کند و از این طریق اضافه کار تولید کنندۀ مستقیم را به تصاحب خود در می آورد و حق بهره وری از ثمرات زمین را به خود اختصاص میدهد.

در شیوۀ تولید فیودالی، تضاد اساسی، تضادی است بین خصلت مستقل کار فردی تولید کنندۀ مستقیم (یعنی کار مستقل فردی، تسلط تولید کننده بر وسایل تولید و بر پروسۀ تولید، تصرف شرایط مادی تولید) و خصلت فیودالی مالکیت بر مهم ترین وسیلۀ تولید (یعنی مالکیت حقوقی فیودال بر زمین و ضرورت اعمال اجبارات ماورای اقتصادی به منظور تصرف اضافه تولید، تولید کنندۀ مستقیم.)

تضاد اساسی فوق در سطح طبقات به صورت تضاد بین طبقۀ فیودال ها و طبقۀ دهقانان بروز می کند. مناسبات تولیدی فیودالی سدی در مقابل رشد نیرو های مولدۀ جامعه است زیرا ارباب فیودال تمامی اضافه کار تولید کنندگان مستقیم را برای تأمین زندگی پر تجمل خود تصرف می کند و بنابرین هیچ مشوقی وجود ندارد که دهقانان را به رشد تکنیک و تکامل وسایل تولید و پروسۀ تولید و شیوۀ تولید سوق دهد.

تضاد عمدۀ میان دهقانان و فیودالان موجب مبارزات و قیام های دهقانی علیه اسارت و قیود فیودالی می شود. این قیام ها علت اصلی پاشیدگی و اضمحلال نظام فیودالیسم می گردند.
*****

بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - مارکس: "سرمایه"، کتاب سوم، جلد سوم

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها