تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

درباره بعضی از مسایل مربوط به شیوه های رهبری(١ ژوئن ١٩٤٣ )

‏١- ما کمونیستها درهرکاری که انجام می دهیم ، باید ازاین دوشیوه استفاده کنیم : یکی پیوند دادن عام باخاص و دیگری پیوند دادن رهبری با توده ها .

٢- دراقدام به هرکاری بدون یک دعوت عام و همگانی نمی ‏توان توده های وسیع مردم را برای عمل  بسیج کرد. ولی اگرافرادی که درمقامهای رهبری نشسته اند، کارخود را فقط به دعوتهای همگانی محدود کنند، یعنی اگرخود را شخصاً در بعضی از سازمانها بطورمشخص و عمیق با کاری که بدان  دعوت کرده اند مشغول  نسازند، دریک نقطه معین شکافی باز نکنند، تجربه نیاندوزند وازاین تجربیات برای هدایت سایر واحدها استفاده نکنند، هیچ امکانی برای آزمودن صحت دعوت همگانی و یا غنی ساختن آن نخواهند یافت. ازاین رو خطر پاسخ ندادن به این دعوت همگانی خواهد رفت. فی المثل در‏جریان جنبش اصلاح سبک کار در سال ‏١٩٤٢، ‏در جائی که دعوت همگانی با رهنمودهای مشخص و ویژه همراه بود ، موفقیت حاصل شد و در جائی که از این شیوه عدول شده بود ، ‏موفقیتی به دست نیامد در جنبش اصلاح سبک کار در سال ١٩٤٣ هر بوروی کمیته مرکزی یا هر شعبه ای از آن و هرکمیته حزبی منطقه ای یا ولایتی (١) ، ‏باید به منظور تجربه اندوزی علاوه بردعوتهای همگانی (برنامه سالیانه برای اصلاح سبک کار) ، ‏دو یا سه واحد (ولی نه زیادتر) ازارگان خود و ازارگانهای دیگر آموزشگاهها و یا واحدهای ارتش را که در نزدیکی محل خود واقعند اننخاب کند ، ‏این واحدها را مورد مطالعه دقیق قراردهد ، ‏از جریان رشد جنبش اصلاح سبک کار در آن واحدها و همچنین از سابقه سیاسی ، ‏خصوصیات ایدئولوژیک ، ‏شدت علاقه به مطالعه و نقاط مثبت ومنفی کار بعضی (بازلازم نیست زیاد باشد) از کادرهای تیپیک اطلاع دقیق به دست آورد؛ علاوه براین ، باید مسئولین این واحدها را جهت یافتن راه حل مشخص مسائل عملی واحدهای خود شخصاً راهنمائی کند. هرارگان ، آموزشگاه و واحد ارتش از واحد های تابع تشکیل می شود؛ رهبران این ارگانها ، آموزشگاه ها و واحدهای ارتشی نیز باید نسبت به واحدهای تابع خود طبق اصول فوق الذکرعمل کنند. این شیوه ایست که رهبران بدان وسیله امر رهبری و آموزش را با هم پیوند می دهند. هیچ یک از کادرهای رهبری بدون اینکه از تک تک افراد و از وقایع ویژه ای که در واحدهای تابع خود روی می دهد، تجربه مشخص بگیرد، صلاحیت هدایت عمومی کلیه واحدهای خود را نخواهد داشت. این شیوه باید بطور وسیح عمومیت بیابد تا اینکه کادرهای رهبری مدارج مختلف طرز استفاده از آن را بیاموزند.

 ٣- تجربیات جنبثن اصلا ح سبک کار در سال ١٩٤٢ همچنین ثابت می کند که بخاطر کامیابی جنبش  باید در جریان جنبش درهرواحد، یک گروه رهبری مرکب از تعداد قلیلی از فعالین به گرد رهبری عمده بمثابه هسته  آن  گروه تشکیل  شود و با توده هایی که در جنبش شرکت دارند  پیوند نزدیک بیابد. هر قدرهم که گروه رهبری فعال  باشد، در صورتی که فعالیتش  با فعالیت توده ها نیامیزد، به جز تلاش بی ثمرعده ای معدود چیز دیگری نخواهد بود. از سوی دیگر اگر توده های وسیع به تنهائی بدون داشتن گروه رهبری نیرومند ی که بتواند فعالیتشان رابطور مناسب سازمان دهد، دست به فعالیت زنند ، چنین فعالعیتی نمی تواند مدتی طولانی دوام آورد و نه می تواند در یک سمت صحیح پیش رود و یا به یک سطح عالی ارتقاء یابد. توده ها بطور کلی در همه جا از سه قسمت تشکیل می شوند: بخش نسبتاً فعال ، بخش میانه رو و بخش نسبتاً عقب مانده. بدین جهت رهبران باید با مهارت عناصر قلیل فعال را به گرد رهبری متحد گردانند و با تکیه به آنها آگاهی سیاسی عناصر میانه رو را بالا برند و عناصر عقب مانده را به سوی خود جلب نمایند. گروه رهبری ایکه واقعاً متحد گشته و با توده ها پیوند یافته است ، فقط بطور تدریجی در پروسه مبارزه توده ای ، نه جدا از آن ، می تواند تشکلیل یابد. درپروسه یک مبارزه بزرگ ، ترکیب گروه رهبری دربسیاری از موارد نباید و نمی تواند در سراسر مرحله اول ، وسط و مرحله آخر کاملاً بلاتغییر بماند؛ فعالینی که درجریان مبارزه رشد می کنند ، باید دائماً برای تعویض آن اعضای اولیه رهبری که درمقایسه با آنها شایستگی کمتری دارند و یا انحطاط یافته اند ، بالا برده شوند. یکی ازعلل اساسی اینکه چرا کار بسیاری از محلها و ارگانها نمی توانند به پیش رود ، فقدان یک گروه رهبری است که متحد گشته و با توده ها پیوند یافته باشد و دائماً سلامت خود را حفظ کرده باشد. برای اداره یک آموزشگاه صد نفری احتیاج به یک گروه رهبری مرکب از چند نفر یا بیش از ده نفر است که طبق ‏وضعت موجود تشکیل شده باشد ( نه اینکه بطورمصنوعی سرهم بندی شده باشد) وفعالترین ، درستکارترین و باهوش ترین آموزگاران ، کارمندان و دانشجویان  را دربرگیرد، درغیر این صورت این آموزشگاه مطمئنا به خوبی اداره نخواهد شد. ما باید درهرارگان ، آموزشگاه، واحد ارتشی، کارخانه یا دهکده - چه بزرگ و چه کوچک - نهمین شرط از دوازدهمین شرطی را که استالین برای بلشویکی کردن حزب قایل شده است ، یعنی درباره استقرار یک هسته رهبری (٢) به مرحله اجرا درآوریم. معیار سنجش یک چنین گروه رهبری باید چهارمعیاری باشد که دیمیتروف د‏ربحث خود راجح به سیاست کادرها برشمرده است : فداکاری کامل ، تماس نزدیک با توده ها، توانایی در انجام کارها بطور مستقل و رعایت انضباط (٣). در تمام موارد چه دراجرای وظایف مرکزی - جنگ ، کارتولیدی ، آموزش (ومنجمله اصلا ح سبک کار) - و چه د‏ر نظارت برکار، در بررسی سابقه کادرها و یا در فعالیتها ی دیگر، باید علاوه بر پیوند دادن دعوت همگانی با رهنمودهای مشخص ، شیوه درآمیختن گروه رهبری با توده ها را نیز بکار برد .

٤- در تمام کارهای عملی حزب ما، رهبری راستین باید طبق اصل  «از توده ها، به توده ها » عمل کند. بدین معنی که ‏نظرات توده ها را (نظرات پراکنده وغیرمنظم) باید جمع کرد وآنها را به شکلی فشرده درآورد (آنها را از طریق بررسی به صورت فشرده و منظم درآورد) ، ‏سپس به میان توده ها رفت و این نظرات را تبلیغ و تشریح کرد تا توده ها آنها را از خود بدانند ، پیگیرانه دنبال کنند ، ‏به عمل درآورند و صحت این ‏نظرات را درچنین عملی بیازمایند. سپس باید باردیگرنظرات توده ها را به صورت فشرده ای درآورد ودوباره به میان توده ‏ها رفت تا آنکه این نظرات بتوا نند پیگیرانه تحقق یابند. بدینسان مکرردرمکرراین پروسه دریک حرکت مارپبچی تا بی نهایت ادامه می یابد وهربار نظرات صحیح تر ، ‏زنده تر و غنی تر می گردند، چنین است تئوری مارکسیستی شناخت. 

٥- اندیشه برقراری رابطه درست بین گروه رهبری و توده های وسیع در یک سازمان و یا در یک مبارزه ، ‏این اندیشه که نظرات صحیح رهبری فقط می تواند طبق اصل «‏ازتوده ها ، ‏به توده ها » حاصل شود و باز این اندیشه که دعوت همگانی هنگامی که نظرات رهبری بخواهد به مرحله عمل درآید ، ‏باید با رهنمودهای مشخص پیوند یابد ، ‏تمام این اندیشه ها باید برای اصلا ح نظرات نادرست کادرها در مورد این مسائل در جریان جنبش کنونی اصلاح سبک  کار درهمه جا تبلیغ شود. بسیاری از رفقا برای گرد هم آیی فعالین بخاطرتشکیل یک هسته رهبری اهمیتی قائل نیستند و یا در این کار ورزیدگی ندارند؛ آنها اهمیت پیوند نزدیک این هسته رهبری را با توده های وسیع درک نمی کنند و یا در اینکارمهارتی ندارند؛ ازاین روست که رهبری دچار بوروکراتیسم می شود وازتوده ها جدا می گردد. بسیاری از رفقا اهمیت جمع بندی تجا رب مبارزه توده ای را نمی فهمند و یا دراینکارورزیدگی ندارند، ولی بعکس فکرمی کنند که خود خیلی زرنگ هستند وعلاقه زیادی به اظهارنظرات سوبژکتیویستی خویش نشان می دهند وبدین ترتیب نظراتشان پوچ و توخالی می شود وازواقعیت به دورمی افتند. بسیاری ازرفقا دراجرای وظایف فقط به دعوت همگانی اکتفا    می کنند واهمیت این را نمی فهمند و یا بلد نیستند که بلافاصله پس از دعوت همگانی باید رهنمودهای مشخص و ویژه هم بدهند ؛ بدین جهت دعوتشان بر روی لب و یا برروی کاغذ و یا در سالن کنفرانس باقی می ماند و امر رهبری آنها دچاربوروکراتیسم می گردد. در جنبش کنونی اصلاح سبک کار باید این نقایص برطرف گردد و در آموزش خود، در نظارت برکادرها ودربررسی سابقه کادرها شیوه های درآمیختن رهبری باتوده ها و پیوند عام وخاص فرا گرفته گردد و درتمام کارهای آینده بکار برده شود.

٦- نظرات تودهها را جمع کردن و به شکلی فشرده ‏درآوردن ، ‏سپس به میان توده ها رفتن و به این نظرات بطور پیگیر تحقق بخشیدن وازاین طریق نظرات صحیح رهبری را شکل دادن - چنین است اسلوب اساسی رهبری در پروسه تمرکز نظرات و اجرای پیگیرآنها باید از شیوه ‏پیوند دعوت همگانی با رهنمودهای مشخص استفاده  ‏شود؛ این بخش لاینفکی از اسلوب اساسی رهبری است. باید نظرات عمومی (دعوت همگانی) مستخرجه از رهنمودهای مشخص‏‏ را که درموارد مختلف داد ه ‏می شود ، ‏فرمول بندی کرد و آنها را در واحدهای مختلف مورد آزمایش قرارداد (نه فقط باید درمورد خود چنین عمل کرد بلکه باید آن را به دیگران نیز توصیه نمود)؛ سپس تجارب نوین را به صورت فشرد ه درآورد (جمع بندی کرد) و از آن برای راهنمایی عمومی توده‏ها رهنمودهای جدیدی بیرون کشید. رفقا باید در جنبش کنونی اصلاح سبک کاروهمچنین درهرکاردیگری چنین عمل کنند. دراستفاده ، ‏ازچنین اسلوبی هرچه ورزیدگی و مهارت بیشترباشد ، ‏کاررهبری بهتر می شود. 

٧- وقتی که وظیفه ای به یک واحد تابع (چه درمورد جنگ انقلابی ، ‏کارتولیدی یا تربیتی، و چه درمورد جنبش اصلاح سبک کار ، ‏نظارت برکار و یا بررسی سابقه کادرها ؛ و چه درمورد کار تبلیغاتی ، ‏کارسازمانی ، ‏کار ضد جاسوسی و یا کارهای دیگر) ارجاع می شود ، ‏ارگان فوقانی رهبری و شعبات آن باید در تمام موارد از طریق رهبر ارگان مربوطه پایینی عمل کنند تا آنکه این رهبر بتواند عهده دار مسئولیت باشد؛ ازاین طریق است که تقسیم کار و رهبری واحد (تمرکز) به دست می آید. شعبات بالا نباید فقط مستقیمآ با شعبات قرینه خود در پایین مراوده کنند (مثلا یک شعبه بالاتر که مشغول امور سازمانی ، ‏تبلیغاتی و یا ضد جاسوسی است ، ‏نباید فقط مستقیمآ با شعبه قرینه خود در پایین رابطه داشته باشد) و بدین ترتیب مسئول کل ارگان پایین (دبیر، ‏صدر، ‏رئیس ، ‏مدیرمدرسه وغیره) را بدون اطلاع گذارد ووی را عملا  بدون مسئولیت نماید. مسئول کل و مسئول جزء باید مطلع و حقیقتآ مسئول باشند. این شیوه تمرکز، یعنی پیوند تفسیم کار با رهبری واحد، امکان می دهد که وظایف مشخص به وسیله مسئول کل که تعداد زیادی از کادرها و حتی گاهی تمام کارمندان را بسیج می کند، انجام یابد و ازاین طریق کمبود کادرها در شعبات جداگانه ‏‏‏ ‏برطرف گردد و تعداد قابل توجهی ازافرادی که سرگرم آن کارند ، ‏به صورت کادرهای فعال درآیند این نیز طریقی است برای درآمیختن رهبری با توده ها- به عنوان نمونه ، ‏بررسی سابقه کادرها را در نظر بگیرید. چنانچه این کار به صورت انفرادی در شعبه تشکیلاتی مربوطه به وسیله چند نفرانجام یابد ، ‏مسلمأ به خوبی انجام نخواهد یافت؛ اما اگر آن کار از طریق صدراداری یک ارگان یا آموزشگاه که بسیاری یا حتی گاهی تمام کارمندان و دانشجویان را برای شرکت در این کار بسیج کرده است ، ‏انجام گیرد درعین حال اعضای رهبری شعبه تشکیلاتی بالاتراین کار را بطور صحیح راهنمایی کنند و از اصل پیوند رهبری با توده ها نیزاستفاده نمایند ، ‏آن وقت بدون شک و تردید وظیفه بررسی سابقه کادرها به نحو رضایتبخشی انجام خواهد گرفت. 

٨- دریک محل نمی تواند درعین حال چند وظیفه مرکزی وجود داشته باشد. دریک زمان معین فقط یک وظیفه مرکزی وجود دارد که با وظایف درجه دوم و سوم تکمیل می شود. ازاینرو مسئول کل یک محل باید با توجه به تاریخچه و وضع مبارزه محل خود ، ‏وظایف مختلف را بطور مناسب تنظیم کند؛ او نباید هر دستوری را که از سازمان بالاتر می آید ، ‏بدون اینکه برنامه مشخصی داشته باشد، به مرحله اجرا گذارد و بدین ترتیب یک سری « وظایف مرکزی » بیافریند و موجب اغتشاش و بی ‏‏‏نظمی اوضاع گردد. یک ارگان بالاتر نباید دریک سازمان وظایف متعددی را بدون اینکه تعیین کند کدامیک از آنها مرکزی است ، ‏به ارگان پایین تر محول کند ، ‏چه درغیراین صورت ارگان پایین تر درترتیب کار خود دچار بی نظمی و سردرگمی می شود و بدینسان نتیجه مطلوب هم به دست نخواهد آمد این بخشی ازهنر رهبری است که طبق شرایط تاریخی و وضع موجود هر محل و همچنین با توجه به وضع عمومی ، ‏برای هردوره ‏وظیفه مرکزی و ترتیب اجرای وظایف مختلف را به درستی تعیین کند و سپس تصمیم متخذه ‏را پیگیرانه  به مرحله عمل درآورد تا بتواند  تحت هر شرایطی به نتایج پیش  بینی شده ‏دست یابد. این نیز مسئله ای مربوط به شیوه  ‏رهبری است که باید هنگام به کار بردن اصل پیوند رهبری با ‏توده ها و پیوند عام با خاص ، ‏درحل آن دقت کافی مبذول گردد. 

٩- دراینجا جزئیات مسائل مربوط به شیوه ‏های رهبری مورد بحث نیست؛ امید است که رفقا درمحلهای مختلف بر اساس ‏اصول فوق الذکر شخصاً به جزئیات بیاندیشند و نیروی خلا ق خود را تکامل بخشند. مبارزه هراندازه که سخت ترمی شود ، برای کمونیستها احتیاج به درآمیختن امررهبری با خواستهای توده های وسیح مردم وهمچنین پیوند نزدیک دعوتهای همگانی با رهنمودهای  مشخص برای محو کامل شیوه های رهبری ذهنی و بوروکراتیک نیز افزونترمی شود. تمام رفقای رهبری حزب ما باید همواره با اتکاء به شیوه های رهبری علمی و مارکسیستی درمقابل شیوه های رهبری ذهنی و بوروکرانیک به پا خیزند و به کمک شیوه اولی شیوه دوم رهبری را ازمیان بردارند. سوبژکتیویستها و بوروکراتها که اصل پیوند رهبری با توده ها و عام یاخاص را نمی فهمند، سخت مانع پیشرفت کار حزبی می گردند . برای مبارزه با شیوه های  رهبری ذهنی وبورکراتیک باید شیوه های رهبری علمی و مارکسیستی را بطوروسیع و عمیق بسط و توسعه داد.
یاداشت ها
‏‏١- کمیته حزبی ولایتی ارگان رهبری حزب است که درجه اش از کمیته حزبی استانی یا منطقه ای پایین تر و از کمیته حزبی شهرستانی بالاتر است.
٢-رجوع شود به استالین :« ‏درباره ‏دورنمای حزب کمونیست آلمان و مسئله بلشویکی کردن »
٣- رجوع شود به پایان سخن گئورگی دیمیتروف در هفتمین گنکره ‏بین الملل کمونیست تحت عنوان : « برای وحدت طبقه کارگر علیه فاشیسم » ، ‏قسمت ٧ « ‏درباره ‏کادرها »

اثر رفیق مائوتسه دون (درباره اصلاح نظرات نادرست در حزب( دسامبر 1929 ))

 
درباره اصلاح نظرات نادرست در حزب

( دسامبر 1929 )

در سازمان حزبی سپاه چهارم ارتش سرخ نظرات غیرپرولتاریائی گوناگونی وجود دارند که در راه اجرای مشی صحیح حزب موانع بزرگی ایجاد می کنند. سپاه چهارم بدون اصلاح کامل این نظرات قطعاً قادر نخواهد بود وظایفی را که مبارزه کبیر انقلابی چین بر عهده اش گذارده است، انجام دهد. بدیهی است که سرچشمه پیدایش اینگونه نظرات نادرست در سازمان حزبی سپاه چهارم از آنجاست که ترکیب اساسی این سازمان حزبی بطور عمده از دهقانان و سایر عناصر دارای منشاء خرده بورژوائی تشکیل می گردد؛ ولی یکی از علل مهم وجود و رشد چنین نظرات نادرستی این است که ارگانهای رهبری حزب علیه اینگونه نظرات نادرست مشترکاً و مصممانه مبارزه نکرده اند و اعضای حزب را به اندازه کافی با روح مشی صحیح حزب پرورش نداده اند. این کنگره طبق روح نامه سپتامبر کمیته مرکزی تظاهر، سرچشمه و طرق اصلاح انواع نظرات غیرپرولتاریائی را در سازمان حزبی سپاه چهارم نشان می دهد و رفقا را به ریشه کن کردن کامل این نظرات دعوت می کند.

درباره روحیه نظامیگری

روحیه نظامیگری بین عده ای از رفقا در ارتش سرخ بطور وسیع شیوع یافته است. اشکال تظاهر این روحیه بدین گونه است :
1- این رفقا کار نظامی را مغایر کار سیاسی می دانند و نمی خواهند قبول کنند که کار نظامی فقط وسیله ای برای اجرای وظایف سیاسی است. بعضی ها حتی ادعا می کنند که « هر گاه کارهای نظامی خوب انجام بگیرند، کارهای سیاسی نیز بالطبع خوب جریان خواهند یافت؛ هر گاه کارهای نظامی درست انجام نگیرند، کارهای سیاسی هم نمی توانند خوب انجام بگیرند »؛ این به معنای آن است که قدمی فراتر نهاده شود و به امور نظامی نسبت به کارهای سیاسی نقش رهبری کننده داده شود.
2- این رفقا گمان می کنند که گویا وظایف ارتش سرخ با وظایف ارتش سفید یکسان است و آن هم تنها جنگیدن می باشد. آنها درک نمی کنند که ارتش سرخ چین سازمان مسلحی است که وظایف سیاسی انقلاب را انجام می دهد. ارتش سرخ به ویژه در حال حاضر به هیچ وجه نباید کار خود را به جنگیدن محدود سازد. ارتش سرخ علاوه بر عملیات جنگی جهت نابودی نیروهای نظامی دشمن، وظایف مهم دیگری نیز بر عهده دارد که عبارتند از : تبلیغ کردن بین توده ها، سازمان دادن توده ها، مسلح کردن توده ها، کمک نمودن به توده ها برای ایجاد قدرت سیاسی انقلابی و تشکیل سازمانهای حزب کمونیست. ارتش سرخ صرفاً بخاطر جنگیدن نمیجنگد، بلکه به منظور تبلیغ کردن بین توده ها، سازمان دادن توده ها، مسلح کردن توده ها و کمک نمودن به توده ها برای ایجاد قدرت سیاسی انقلابی میجنگد. بدون این هدفها، جنگ مفهوم خود را از دست می دهد و علت موجودیت ارتش سرخ نیز از بین می رود.
3- بدین جهت این رفقا از نظر سازمانی ارگانهای سیاسی ارتش سرخ را تابع ارگانهای نظامی می کنند و شعار «بگذار ستاد فرماندهی به امور خارج از ارتش رسیدگی کند» را مطرح مینمایند. رشد آتی اینگونه افکار خطر جدا شدن از توده ها، استقرار کنترل ارتش بر ارگانهای دولتی و سرپیچی از پذیرش رهبری پرولتاریا را دربر دارد و این بمثابه در غلطیدن به همان راه میلیتاریستی ارتش گومیندان خواهد بود.
4- این رفقا در عین حال اهمیت گروههای مبلغ در کار تبلیغاتی را نادیده می گیرند و در مورد تشکل توده ها به امر ایجاد کمیته های سربازی در ارتش و سازماندهی توده های کارگران و دهقانان محلی کم بها می دهند و در نتیجه کار تبلیغاتی و تشکیلاتی کنار گذاشته می شود.
5- آنها به هنگام پیروزی مغرور می شوند و به هنگام شکست افسرده و دلسرد.
6- تعصب قسمتی. آنها فقط به سپاه چهارم می اندیشند ولی درک نمی کنند که یکی از مهم ترین وظایف ارتش سرخ مسلح کردن توده های محلی است. این همان روحیه گروه پرستی است منتها به مقیاس بزرگتر.
7- عده قلیلی از رفقا که خود را در چهارچوب تنگ سپاه چهارم محصور کرده اند، چنین میپندارند که گویا غیر از سپاه چهارم هیچ نیروی انقلابی دیگری وجود ندارد. از همینجاست که تمایل فوق العاده شدید به حفظ نیروی خود و اجتناب از عملیات جنگی ناشی می شود. این از بقایای اپورتونیسم است.
8- برخی از رفقا که شرایط ذهنی و عینی را مورد توجه قرار نمی دهند، دچار بیماری انقلابیگری می شوند؛ آنها به کار پر زحمت و دقیق بین توده ها رغبتی نشان نمی دهند بلکه تنها آرزوی قهرمانیهای بزرگ را در سر می پرورانند و در تصورات و خیالات خود غوطه ور میگردند. این از بقایای پوچیسم است (1).
علل پیدایش روحیه نظامیگری :
1- سطح نازل آگاهی سیاسی. از اینجاست که عدم درک نقش رهبری سیاسی در ارتش و عدم تشخیص تفاوت اساسی بین ارتش سرخ و ارتش سفید ناشی می شود.
2- روحیه خاص ارتشهای مزدور. از آنجا که پس از هر پیکار تعداد کثیری اسرای جنگی به ارتش سرخ وارد می شوند و این عناصر نظرات و روحیه شدید ارتش مزدور را با خود می آورند، لذا در صفوف پایین تر اساس پیدایش روحیه نظامیگری گذارده می شود.
3- از این دو علت سومی ناشی می شود که عبارتست از اعتماد بیش از حد به نیروی نظامی و عدم اعتماد به نیروی توده های مردم.
4- یکی از علل بروز روحیه نظامیگری در بعضی از رفقا عدم توجه جدی حزب به امور نظامی و عدم بررسی این امور است.
طرق اصلاح :
1- باید سطح آگاهی سیاسی را در حزب از طریق آموزش ارتقاء داد، پایه های تئوریک روحیه نظامیگری را فرو ریخت و تفاوت اساسی میان ارتش سرخ و ارتش سفید را بطور دقیق تشخیص داد. در عین حال باید بقایای اپورتونیسم و پوچیسم را ریشه کن کرد و تعصب قسمتی را در سپاه چهارم از میان برداشت.
2- باید کار تربیت سیاسی افسران و سربازان و بخصوص اسرای جنگی سابق را تقویت نمود. در عین حال ارگانهای دولتی محلی باید تا حد امکان کارگران و دهقانانی را که در مبارزه کار آزموده شده اند، انتخاب کنند و به صفوف ارتش سرخ اعزام دارند تا بدین ترتیب روحیه نظامیگری از لحاظ سازمانی تضعیف و سرانجام به کلی محو گردد.
3- باید سازمانهای محلی حزب را به انتقاد از سازمانهای حزبی ارتش سرخ و همچنین ارگانهای دولتی توده ای را به انتقاد از ارتش سرخ برانگیخت تا بتوان از این طریق بر سازمانهای حزبی و افسران و سربازان ارتش سرخ تأثیر گذاشت.
4- حزب باید امور نظامی را بطور جدی مورد توجه و بررسی قرار دهد. هر کاری که توده ها می کنند، باید قبلا در حزب مورد بررسی قرار گیرد و درباره آن تصمیم گرفته شود.
5- باید آئین نامه ارتش سرخ را تدوین کرد و در آن بطور دقیق وظایف ارتش سرخ، مناسبات بین دستگاههای نظامی و سیاسی، مناسبات بین ارتش سرخ و توده های مردم ، حدود اختیارات کمیته های سربازی و همچنین مناسبات آنها را با ارگانهای نظامی و سیاسی مشخص نمود.

درباره دمکراسی افراطی

از زمانیکه سپاه چهارم ارتش سرخ دستورات کمیته مرکزی را پذیرفت، مظاهر دمکراسی افراطی به مراتب کمتر به چشم خورد. فی المثل قرارهای حزب نسبتاً بهتر اجرا شدند و دیگر هیچ کس درخواستهای بیجائی مانند اینکه در ارتش سرخ باید «سانترالیسم دمکراتیک از پائین به بالا» اجرا شود و یا اینکه «همه مسائل باید ابتدا در پائین مورد بحث قرار گیرند و سپس در بالا تصمیم گرفته شود» مطرح نکرد. ولی در واقع این کمتر شدن فقط جنبه موقتی و سطحی دارد و به هیچ وجه به معنی ریشه کن شدن آن نیست. به عبارت دیگر دمکراسی افراطی در مغز بسیاری از رفقا عمیقاً ریشه دوانده است. دلیل این مدعا بی رغبتی در اجرای تصمیمات حزب است که به اشکال مختلف تظاهر می کند.
طرق اصلاح :
1- ریشه دمکراسی افراطی را باید در حوزه تئوری برکند. قبل از هر چیز باید به این خطر اشاره نمود که دمکراسی افراطی موجب اختلال در سازمانهای حزبی و حتی تلاشی کامل آنها می گردد، نیروی رزمنده حزب را تضعیف و یا حتی آن را کاملا نابود می کند، حزب را از انجام وظایف مبارزاتی خود باز میدارد و در نتیجه انقلاب را به شکست می کشاند. علاوه بر این، باید خاطرنشان ساخت که دمکراسی افراطی از بیزاری اندیویدوآلیستی خرده بورژوائی نسبت به انضباط سرچشمه می گیرد. وقتی که چنین پدیده ای در حزب ظاهر شود، از نظر سیاسی و تشکیلاتی بصورت افکار دمکراتیک افراطی درمی آید. این افکار با وظایف مبارزاتی پرولتاریا به هیچ وجه سازگار نیستند.
2- در قلمرو تشکیلات، باید اصول زندگی دمکراتیک را تحت هدایت مرکزیت دقیقاً اجرا کرد. طرق اجرای این اصول چنین اند:
الف ارگانهای رهبری حزب باید برای رهبری مشی صحیحی اتخاذ کنند و وقتی مسئله ای پدید می آید، راه حل آن را بیابند تا بتوانند خود را بمثابه مرکز رهبری کننده عرضه بدارند.
ب ارگانهای بالاتر باید با چگونگی وضع ارگانهای پائین تر و زندگی توده ها آشنائی بیابند تا بتوانند برای رهبری صحیح خود پایه ای عینی فراهم سازند.
ج ارگانهای حزبی در مدارج مختلف نباید در حل مسائل بدون تعمق تصمیمی اتخاذ کنند؛ ولی وقتیکه تصمیمی گرفته شد، باید بطور قطع بموقع اجرا گذاشته شود.
د کلیه تصمیمات مهم ارگانهای بالاتر حزب باید فوراً به ارگانهای پائین تر و کلیه اعضای حزب اطلاع داده شود. طریقه عمل این است که جلسات فعالین و یا جلسات عمومی حوزه های حزبی و یا حتی جلسات عمومی سازمان حزبی ستونها (2) (اگر شرایط اجازه دهد) فراخوانده شوند و کسی اعزام گردد تا در این جلسات صحبت کند.
ه ارگانهای پائین تر حزب و کلیه اعضای حزب باید دستورات ارگانهای بالاتر را دقیقاً مورد بررسی قرار دهند تا مضمون این دستورات را کاملا درک کنند و بتوانند شیوه های اجرای آنها را تعیین نمایند.

درباره نظرات غیر تشکیلاتی

نظرات غیر تشکیلاتی در سازمان حزبی سپاه چهارم به اشکال زیرین تظاهر می کند:
اولا عدم تبعیت اقلیت از اکثریت. مثلاً، هنگامیکه پیشنهاد اقلیت رد می شود، آنها تصمیم سازمانی حزبی را صادقانه اجرا نمی کنند.
طرق اصلاح :
1- در جلسات باید سعی شود که کلیه شرکت کنندگان حتی الامکان نظرات خود را بیان دارند و همچنین حق و باطل در کلیه مسایل مورد اختلاف روشن گردد و به هیچ وجه نباید به سازش و سنبل کردن مسایل مورد اختلاف تن داده شود. اگر مسئله ای در یک نشست حل نشد، باید بار دیگر آنرا به بحث گذاشت (مشروط به اینکه مانع کار نشود) تا نتیجه قطعی و روشنی بدست آید.
2- یکی از مبانی انضباط حزبی تبعیت اقلیت از اکثریت است. اقلیت چنانچه نظرش رد شود، موظف است که از تصمیم اکثریت پشتیبانی کند. اقلیت در صورت لزوم می تواند مسئله را برای بحث مجدداً در جلسه مطرح سازد، ولی به هیچ وجه مجاز نیست عملی که مغایر تصمیمات اکثریت باشد، انجام دهد.
ثانیاً انتقاد غیرتشکیلاتی :
1- انتقاد درون حزبی سلاحی است که به امر استحکام تشکیلات حزب و تقویت نیروی رزمنده آن کمک می کند. ولی انتقاد در سازمان حزبی ارتش سرخ همیشه اینطور نبوده بلکه بعضی مواقع به حملات شخصی تبدیل شده است. در نتیجه، این امر نه تنها به افراد، بلکه به سازمانهای حزبی نیز صدمه می زند. این یکی از مظاهر اندیویدوآلیسم خرده بورژوائی است. طریق اصلاح این پدیده ناسالم این است که به اعضای حزب بفهمانیم که منظور از انتقاد ارتقاء نیروی رزمنده حزب جهت نیل به پیروزی در مبارزه طبقاتی است و از انتقاد نباید بمثابه سلاحی برای حملات شخصی سوءاستفاده کرد.
2- بسیاری از اعضای حزب در خارج از حزب به انتقاد می پردازند، نه در داخل حزب. علت آن است که اعضای ساده حزب هنوز اهمیت سازمان حزبی (جلسات حزبی و غیره) را درک نکرده اند و تصور می کنند که انتقاد درون سازمانی با انتقاد برون سازمانی فرقی نمی کند. راه اصلاح آن است که اعضای حزب را چنان تربیت کنیم تا به اهمیت سازمان حزبی پی ببرند و دریابند که هر انتقادی نسبت به کمیته حزبی و یا به رفقا باید در جلسات حزبی انجام گیرد.

درباره تساوی گری مطلق

زمانی تساوی گری مطلق در ارتش سرخ بطور جدی شیوع پیدا کرده بود. در اینجا به چند نمونه اشاره می کنیم : هنگام پرداخت مواجب سربازان زخمی، بعضی ها مخالفت می کردند که بین مجروحین خفیف و مجروحین سخت فرقی گذاشته شود و می خواستند که مواجب همگی یکسان باشد. هنگامی که اسبی در اختیار افسری گذاشته می شد، بعضی ها در نظر نمی گرفتند که این اسب برای کار او ضروری است بلکه آنرا یکی از اشکال عدم تساوی می شمردند. هنگام توزیع وسایل زندگی نیز تساوی مطلق مطالبه می شد و با این روش که در موارد خاص به عده ای قدری بیشتر داده شود، مخالفت می گردید. هنگام حمل برنج خواسته می شد که همه بدون توجه به سن و وضع جسمانی بطور مساوی حمل کنند. به هنگام منزل کردن مطالبه می شد که به همه بطور یکسان جا داده شود و وقتی ستاد فرماندهی بنای بزرگتری را برمی داشت، ناسزاگوئی آغاز می شد. در مورد بیگاری نیز تساوی طلب می شد و کسی که به او وظایف بیشتری محول می گردید، از انجام آن سر باز میزد؛ حتی بعضی اوقات کار به جائی می رسید که وقتی برای دو مجروح فقط یک برانکار در دست بود، هیچ یک از آنها حمل نمی شد زیرا هر یک خواستار حق تقدم بر دیگری بود. این نمونه ها نشان می دهند که تساوی گری مطلق هنوز بین افسران و سربازان ارتش سرخ بطور جدی به چشم می خورد.
تساوی گری مطلق مانند دمکراسی افراطی در امور سیاسی محصول اقتصاد پیشه وری و خرده دهقانی است، منتها فرق بین این دو پدیده در آن است که یکی در زندگی سیاسی بروز می کند و دیگری در زندگی مادی.
طریق اصلاح : باید خاطر نشان ساخت که تساوی گری مطلق در دورانی که سرمایه داری هنوز نابود نشده است، به جز یک تصور واهی دهقانی و خرده بورژوائی چیز دیگری نیست و حتی در جامعه سوسیالیستی نیز تساوی مطلق نمی تواند وجود داشته باشد، زیرا در آن موقع نعم مادی طبق اصل «از هر کس بقدر استعدادش و به هر کس بقدر کارش» و طبق مقتضیات کار توزیع می شوند. نعم مادی باید بین ابوابجمع ارتش سرخ بطور کلی یکسان تقسیم گردد مثلا پرداخت حقوق مساوی به افسران و سربازان، زیرا شرایط کنونی مبارزه آنرا ایجاب می کند. ولی باید با تساوی گری مطلق غیرموجه مبارزه کرد زیرا این پاسخگوی نیازمندیهای مبارزه نیست، بلکه بعکس مانع آنست.

درباره سوبژکتیویسم

برخی از اعضای حزب به شدت گرفتار سوبژکتیویسم اند. این امر در تحلیل اوضاع سیاسی و هدایت امور مانع بزرگی ایجاد می کند، زیرا که تحلیل سوبژکتیویستی اوضاع سیاسی و هدایت سوبژکتیویستی امور ناگزیر یا به اپورتونیسم و یا به پوچیسم منجر می گردد. انتقاد سوبژکتیویستی در حزب، پرگوئی های بی اساس و یا سوء ظن نسبت به یکدیگر غالباً به منازعات غیر اصولی و از هم پاشیدگی سازمان حزبی میانجامد.
نکته دیگری که باید در رابطه با انتقاد درون حزبی خاطرنشان گردد، این است که بعضی از رفقا در انتقادات خود مسایل اصلی را نادیده می گیرند و توجه خود را فقط به مسایل فرعی محدود می سازند. آنها درک نمی کنند که وظیفه عمده انتقاد نشان دادن اشتباهات سیاسی و تشکیلاتی است. و اما نواقص شخصی در صورتی که به اشتباهات سیاسی و سازمانی مربوط نباشند، برای آنکه خاطر رفقا پریشان نگردد، نباید زیاد مورد ایراد قرار گیرند. وانگهی چنانچه دامنه چنین انتقاداتی بسط یابد، ممکن است که توجه اعضای حزب فقط روی نواقص کوچک متمرکز شود، همه به افراد محتاط و جبون بدل گردند و وظایف سیاسی حزب بدست فراموشی سپرده شود؛ و این واقعاً خطر بزرگی است.
طریق اصلاح بطور عمده عبارت از این است که اعضای حزب بنحوی تربیت شوند که افکار آنها و زندگی حزبی از روح سیاسی و علمی آکنده شود. برای نیل به این هدف ما باید :
1- به اعضای حزب بیاموزیم که در تحلیل اوضاع سیاسی و در ارزیابی نیروهای طبقاتی به عوض اینکه به تحلیل و ارزیابی سوبژکتیویستی متوسل شوند، شیوه مارکسیستی لنینیستی را بکار بندند.
2- باید توجه اعضای حزب را به تحقیق و بررسی شرایط اجتماعی اقتصادی جلب نمائیم تا بدین وسیله بتوانند تاکتیک مبارزه و شیوه کار خود را معین سازند و همچنین باید به رفقا در فهم این مطلب کمک کنیم که بدون تحقیق و بررسی واقعیت موجود در گودال تصورات واهی و پوچیسم سرنگون خواهند شد.
3- در انتقاد درون حزبی باید از سوبژکتیویسم و قضاوتهای اختیاری و انتقادات مبتذل پرهیز کرد؛ اظهارات بایستی مستند و انتقاد باید جنبه سیاسی داشته باشد.

درباره اندیویدوآلیسم

گرایشهای اندیویدوآلیستی در سازمانهای حزبی ارتش سرخ به اشکال زیرین تظاهر می یابند:
1- انتقام جوئی. بعضی از رفقا که در داخل حزب از طرف یک رفیق سرباز مورد انتقاد قرار می گیرند، در خارج از حزب دنبال موقعیتی می گردند که از او انتقام بگیرند؛ ناسزا گوئی و کتک کاری یکی از طرق انتقام جوئی است. این اشخاص در درون حزب هم قصد انتقام جوئی دارند:« تو چون در این جلسه از من انتقاد کردی، من در جلسه آینده یقه ات را می چسبم و تلافی درمی آورم ». اینگونه انتقام جوئی تنها زائیده بینش اندیویدوآلیستی است که منافع طبقاتی و حزب را اصلا در نظر نمی گیرد. هدف آن منافع متخاصم نیست بلکه بعضی از رفقای صفوف خود می باشد. اینگونه انتقام جوئی همچون خوره ایست که سازمان را می خورد و نیروی رزمنده آن را تضعیف می کند.
2- روحیه گروه پرستی. بعضی از رفقا فقط به منافع گروه کوچک خود توجه می کنند و مصالح عمومی را نادیده می گیرند. گرچه این عمل ظاهراً بخاطر منافع شخص معینی انجام نمی گیرد، ولی در واقع تنگ نظرانه ترین اندیویدوآلیسم در آن نهفته است که دارای تأثیر مسموم کننده و گریز از مرکز می باشد. روحیه گروه پرستی مدتی طولانی در ارتش سرخ متداول بود و گرچه اکنون در نتیجه انتقادات وارده وضع قدری بهبود یافته است، ولی بقایای روحیه گروه پرستی هنوز وجود دارد و برطرف کردن آن مستلزم صرف مساعی باز هم بیشتری است.
3- مزدور منشی. بعضی ها درنمی یابند که حزب و ارتش سرخ ابزار اجرای وظایف انقلابند و هر یک از آنان خود جزئی از این مجموع می باشند. آنها درک نمی کنند که خود موجدین انقلابند و در نتیجه فقط در مقابل رؤسا احساس مسئولیت می نمایند و گمان می کنند که در برابر انقلاب آنها را مسئولیتی نیست. یک چنین روحیه پاسیو مزدور منشانه نسبت به انقلاب نیز از مظاهر اندیویدوآلیسم است. و درست به همین علت است که ما هنوز دارای فعالین زیادی نیستیم که بدون قید و شرط خود را در خدمت انقلاب بگذارند. اگر ما روحیه مزدور منشی را برطرف نسازیم، صفوف فعالین ما توسعه نخواهد یافت و بار وظایف دشوار انقلاب کما فی السابق بر گرده عده قلیلی سنگینی خواهد کرد. و این امر مسلماً در مبارزه ما تأثیر بسیار نامطلوبی خواهد گذاشت.
4- راحت طلبی. در ارتش سرخ نیز افرادی که اندیویدوآلیسم در آنها بصورت راحت طلبی تظاهر می کند، کم نیستند. آنها همیشه میل دارند که واحدهایشان به شهرهای بزرگ اعزام گردند. کشش آنها به سوی شهرها بخاطر کار نیست، بلکه برای تن آسائی است. کار در مناطق سرخ که در آنجا شرایط زندگی دشوار است، به هیچ وجه مورد پسندشان نیست.
5- پاسیویته و طفره رفتن از کار. بعضی از رفقا هر گاه که کاری مطابق میلشان انجام نگیرد، دچار پاسیویته می شوند و از کار کناره می گیرند. علت این امر بطور عمده نقصان کار تربیتی است، ولی گاهی نیز به علت برخورد نادرست رهبری در حل مسایل، در تقسیم کار و یا در اتخاذ تدابیر انضباطی است.
6- تمایل به خروج از ارتش. هر روز بر تعداد کسانی که تقاضای انتقال از ارتش سرخ به کار محلی را دارند، افزوده می شود. این امر تنها ناشی از علل شخصی نیست بلکه علل دیگری نیز دارد: الف شرایط مادی زندگی در ارتش سرخ بسیار دشوار است؛ ب افراد از مبارزه طولانی خسته شده اند؛ ج رهبری نسبت به حل مسایل، تقسیم کار و یا اتخاذ تدابیر انضباطی درست برخورد نمی کند.
طریق اصلاح : قبل از هر چیز باید کار تربیتی را تقویت کرد تا از نظر ایدئولوژیک بتوان بر اندیویدوآلیسم فایق آمد. سپس باید نسبت به حل مسائل، تقسیم کار و اتخاذ تدابیر انضباطی بطور صحیح برخورد نمود. ضمناً باید برای بهبود شرایط مادی زندگی در ارتش سرخ تدابیری اتخاذ شود و از هر امکانی جهت استراحت و تقویت قوای نظامیان استفاده کرد تا بدین ترتیب شرایط مادی آنان بهبود یابد. ما باید در ضمن کار آموزشی توضیح دهیم که اندیویدوآلیسم از نظر ریشه اجتماعی انعکاسی است از ایدئولوژی خرده بورژوازی و بورژوازی در حزب.

درباره روحیه یاغیگری

به علت وجود عده کثیری عناصر ولگرد در صفوف ارتش سرخ و وجود توده عظیمی از عناصر آن در سراسر کشور و بخصوص در استانهای جنوبی، روحیات سیاسی ایکه مختص یاغیان است، در ارتش سرخ پیدا شده است. تظاهر این روحیات به اشکال زیرین است :
1- بعضی ها نمی خواهند از طریق کار پر زحمت و دشوار در ایجاد پایگاهها و استقرار حکومت توده ای نفوذ سیاسی ما را زیاد کنند بلکه می خواهند آن را فقط از طریق عملیات متحرک پارتیزانی انجام دهند.
2- بعضی ها در توسعه ارتش سرخ بجای اینکه نیروهای منظم ارتش سرخ را از طریق توسعه دسته جات محلی گارد سرخ و واحدهای محلی ارتش سرخ رشد دهند، مشی «خریدن اسب و اجیر کردن سوارکار» و «سربازگیری از فراریان و پذیرفتن آشوبگران» را تعقیب می کنند.
3- بعضی ها صبر و حوصله ندارند که مشترکاً با توده ها در مبارزه سخت شرکت کنند، بلکه فقط می خواهند هر چه زودتر به شهرهای بزرگ برسند تا بتوانند به میخوارگی و تن پروری بپردازند. این مظاهر روحیه یاغیگری در راه انجام وظایف صحیح ارتش سرخ موانع بزرگی ایجاد می کنند و از اینرو برطرف ساختن چنین روحیه ای از زمره هدفهای عمده مبارزه ایدئولوژیک در درون سازمانهای حزبی ارتش سرخ به شمار می رود. باید دانست که در شرایط کنونی راه و رسمهای یاغیگری از نوع «حوان چائو»(3) و «لی چوان»(4) به هیچ وجه جایز نیست.
طرق اصلاح :
1- ریشه کن کردن روحیه یاغیگری از طریق تقویت کار تربیتی و انتقاد از نظرات نادرست.
2- تقویت کار تربیتی بین صفوف اصلی ارتش سرخ و اسیرانی که تازه به عنوان سرباز در ارتش سرخ قبول شده اند بخاطر غلبه بر روحیاتی که مختص ولگردان و اوباشان است.
3- جلب فعالینی از میان کارگران و دهقانان که در مبارزه کارآزموده شده اند به صفوف ارتش سرخ و بدین ترتیب تغییر دادن ترکیب طبقاتی ارتش سرخ.
4- ایجاد واحدهای جدید ارتش سرخ از توده های کارگران و دهقانان مبارز.

درباره بقایای پوچیسم

مبارزه با پوچیسم در سازمانهای حزبی ارتش سرخ انجام گرفته است ولی این هنوز کافی نیست. از این رو در ارتش سرخ هنوز بقایای پوچیسم وجود دارد که به اشکال زیرین بروز می کند: 1- اقدامات کورکورانه بدون در نظر گرفتن شرایط ذهنی و عینی؛ 2- اجرای ناکامل و غیرقطعی سیاست حزب ما درباره شهرها؛ 3- ضعف انضباط نظامی، بخصوص پس از شکست های نظامی؛ 4- آتش زدن خانه ها توسط بعضی از واحدها؛ 5- تیرباران سربازان فراری خودی و تنبیهات بدنی که خود نشانه ای از پوچیسم است.
منشاء اجتماعی پوچیسم عبارت است از پیوند ایدئولوژی لمپن پرولتاریا با ایدئولوژی خرده بورژوایی.
طرق اصلاح :
1- از بین بردن پوچیسم از نظر ایدئولوژیک.
2- اصلاح عملیات پوچیستی به وسیله مقررات و رهنمودهای سیاسی.





یادداشت ها

1- پس از شکست انقلاب در سال 1927، در حزب کمونیست چین مدتی گرایش « چپ » پوچیستی بروز می کرد. طرفداران پوچیسم که انقلاب چین را « انقلاب پی در پی » و وضع انقلابی چین را در حال « اعتلای بلاانقطاع » می دانستند، از اقدام به عقب نشینی منظم سر باز زده و تلاش می کردند تا با شیوه های کماندیستی و با اتکاء به عده قلیلی از اعضای حزب و عده ناچیزی از مردم در سراسر کشور اشتباهاً دست به قیامهای محلی زدند که به هیچ وجه امید پیروزی نداشت. در اواخر سال 1927 این عملیات پوچیستی بطور وسیع شیوع یافته بود ولی در اوایل 1928 به تدریج از شدت آن کاسته شد. معهذا بعضی از اعضای حزب کما فی السابق دارای چنین روحیه ای بودند. پوچیسم درست مترادف ماجراجوئی است.
2- ستون ارتش سرخ در آن زمان تقریباً مساوی بود با یک هنگ پیاده نظام مترجم.
3- حوان چائو اهل شهرستان یوان جیو از ناحیه تسائو جو (امروز شهرستان حه زه از استان پین یوان) رهبر قیام دهقانی اواخر دوران سلسله تان بود. حوان چائو در سال 875، سال دوم چیان فوسی زون سلسله تان به منظور همسوئی با قیام وان سیان جی مردم را به دور خود جمع کرد و پس از آنکه وان سیان جی کشته شد، حوان چائو بقایای دسته جات او را به نیروهای خود ملحق نمود و خود را « سردار کبیری که به آسمان حمله می برد » خواند. حوان چائو با نیروهای شورشی خود دو بار به آن سوی شان دون لشکرکشی کرد و برای نخستین بار از استان شان دون به حه نان رفت و از آنجا به استانهای ان هوی و حوبه لشکر کشید و سپس به شان دون بازگشت. حوان چائو برای دومین بار از استان شان دون خارج شد و از طریق حه نان به جیان سی رفت، سپس از خاور استان جه جیان وارد استانهای فوجیان و گودان دون شد و از آنجا از راه گوان سی و حونان به استان حوبه رفت و مجدداً به خاور یعنی به استانهای ان هوی و جه جیان بازگشت، پس از آن از رودخانه حوای گذشت، وارد استان حه نان شد، شهر لوه یان را به تصرف درآورد و با زد و خورد گردنه تون گوان را متصرف گشت و بالاخره شهر چان ان را اشغال کرد. پس از تصرف چن ان، حوان چائو تأسیس امپراطوری چی را اعلام نمود و خود را امپراطور نامید. حوان چائو سپس در نتیجه تفرقه و نفاق داخلی (یکی از سرداران او به نام جووین به امپراطور سلسله تان تسلیم شد) و حمله نیروی لی که یون، رئیس عشایر شا تو، چان ان را از دست داد و به استان حه نان عقب نشست و از آنجا به شان دون مراجعت کرد و سرانجام شکست خورد و انتحار کرد. جنگ حوان چائو که ده سال به طول انجامید، یکی از معروفترین جنگهای دهقانی تاریخ چین بشمار می رود که تاریخ نویسان وابسته به طبقات حاکمه قدیم آنرا چنین توصیف می کنند : « مردم که از مالیات سنگین به ستوه آمده بودند، سعی می کردند به ارتش وی ملحق گردند. » ولی از آنجا که او فقط به جنگهای متحرک می پرداخت و پایگاههای نسبتاً محکمی برای خود ایجاد نکرده بود، قوای مسلحش را « دسته جات یاغیان » می نامیدند.
4- لی چوان(لی زی چن) متولد شهرستان میجی از استان شنسی، رهبر قیام دهقانی است که در اواخر سلطنت سلسله مین بر پا شد. در سال 1628، سال اول چون جن سی زون سلسله مین در شمال استان شنسی، امواج قیامهای دهقانی به حرکت درآمدند. لی زی چن به دسته قیام کنندگان تحت رهبری گائو یین سیان ملحق شد. گائو یین سیان از استان شنسی، حه نان و سپس به ان هوی لشکرکشی کرد و از آنجا مجدداً به شنسی بازگشت. گائو یین سیان در سال 1636 وفات کرد ولی زی چن به نام چوان شاه پیشوای قیام گردید. شعار عمده لی زی چن در میان توده های مردم چنین بود : « طرفدار چوان شاه باش تا از مالیات غله معاف گردی ». لی زی چن انضباط سختی در ارتش خود برقرار کرده بود. او اعلام نمود : « آدم کشی به معنای کشتن پدرم و اعمال منافی عفت نسبت به زنان به معنای هتک ناموس مادرم است ». از اینرو لی زی چن طرفداران بسیار زیادی پیدا کرد و دسته جات وی قوای عمده جنبش دهقانی آن دوران گردید. ولی او پایگاههای نسبتاً استواری برای خود ایجاد نمی کرد بلکه پیوسته از نقطه ای به نقطه دیگر در حرکت بود. پس از اینکه لی زی چن چوان شاه شد، به استان سی چوان لشکر کشید و از آنجا به جنوب استان شنسی عزیمت کرد و سپس از استان حوبه گذشته ، به طرف حه نان حرکت کرد و به زودی شهر سیان یان واقع در استان حوبه را تصرف کرد و سپس از طریق حه نان مجدداً به شنسی بازگشته ، شهر سی ان را متصرف شد و در سال 1644 از ستان شان سی عبور کرد و پکن را تصرف نمود. ولی به زودی بوسیله حملات متحد اوسان گوی سردار نظامی سلسله مین و ارتش تسین که با وی ساخت و پاخت کرده بود، مغلوب گردید

پرسش و پاسخ

هـ - بخش اقتصاد سیاسی

374-    اقتصاد سیاسی چیست؟
جواب: اقتصاد سیاسی یعنی روابط اجتماعی بین مردم در تولید یا به عباره دیگر اقتصاد سیاسی یعنی علم تکامل روابط اجتماعی اقتصادی است. این علم به توضیح قوانینی می پردازد که تولید و توزیع ثروت را  در جامعه انسانی در مراحل مختلف تکامل آن تنظیم می کنند.
375- کار چیست؟
جواب: کار فعالیتی است که با هدف و منظور معینی به وسیله انسان، در جهت تولید ثروت های مادی صورت گیرد. انسان در جریان کار، به روی طبیعت عمل می کند تا آن را موافق نیازمندیهایش دگرگون سازد. کار خصوصیت انحصاری انسان و یک ضرورت طبیعی ازلی و ابدی و یکی از شرایط اولیه و اصلی زندگی انسان است. " و کار انسان را آفریده است."
376 - منظور از تولید ثروت مادی چیست؟
جواب: روند تولید ثروت شامل کار انسان، وسایل کار و نیز آنچه موضوع و مورد کار انسان واقع می گردد، می باشد.
377- عامل تعیین کننده تکامل جامعه چیست؟
جواب: انسان برای آنکه بتواند زندگی کند باید غذا، لباس، سرپناه و سایر لوازم زندگی را داشته باشد و برای داشتن اسباب متذکره باید آنها را تولید نماید، یعنی باید کار کند. هر جامعه ای اگر تولید ثروت های مادی خود را متوقف سازد، از بین خواهد رفت. بنابر این تولید ثروت مادی عامل تعیین کننده تکامل هر جامعه می باشد.
378- اصطلاح وسایل کار به چه دلالت دارد و وسایل کار مشمول چه چیزها می باشند؟
جواب: وسایل کار به تمام اشیای دلالت می کنند که انسان به کمک آنها روی موضوع کار عمل کرده و آن را دگرگون می سازد. وسایل کار شامل ماشین آلات و تجهیزات، ابزارها، ساختمان های که برای کارهای تولیدی مورد استفاده قرار می گیرند، وسایل حمل و نقل، خطوط انتقال وغیره می باشد. زمین نیز یک وسیله عمومی کار است.
379- در میان وسایل کار کدام مورد نقش تعیین کننده را ایفا می کند؟
جواب: در میان وسایل کار، نقش تعیین کننده را ابزار تولید دارند. انسان برای تغییر طبیعت به ابزاری که به کار میبرد بستگی دارد. چنانکه انسان کمون اولیه از سنگ به عنوان ابزار تولید استفاده میکرد، به همین خاطر در مقابل طبیعت ناتوان بود. انسان قرن 21 به کمک ماشین های نیرومندی کار میکند و نیروی او در برابر طبیعت بی اندازه افزایش یافته است. چنانکه مارکس یاد آور میشود که "دوره های اقتصادی نه به وسیله آنچه تولید شده بلکه به وسیله ابزارهای که برای تولید ثروت مادی به کار میرفته، از یکدیگر مشخص می گردند."
380- وسایل تولید از کدام بخش ها تشکیل گردیده است؟
جواب: وسایل تولید از وسایل کار و موضوع کار تشکیل گردیده است. وسایل کار در سوال شماره 378 تشریح گردید، اما موضوع کار عبارت از کلیه چیزهای می باشد که کار انسان روی آنها انجام می گیرد. چون کار صرف طبیعتی می شود که دور و بر انسان را فراگرفته است، بنابرین طبیعت یعنی زمین و دل خاک، خود یک موضوع عمومی کار می باشد.
381- تولید دارای چند جنبه می باشد؟
جواب: تولید صرفنظر از سطح تکامل آن، همیشه دارای دو جنبه می باشد که عبارت اند از نیروهای مولده و مناسبات تولیدی. نیروهای مولده شامل وسایل تولیدی ایکه به وسیله جامعه بوجود آمده، پیش از هر چیز ابزار کار و همچنین افرادی که به تولید ثروت مادی مبادرت می ورزند، می باشد. اما مناسبات تولیدی عبارت از روابطی است که بین افراد یک جامعه در پروسه تولید، توزیع و مبادله ثروت های مادی برقرار می گردد.
382- طی تکامل تاریخ بشر، چند فرماسیون اجتماعی اقتصادی را از سر گذرانده است؟
جواب: تاریخ بشر تا اکنون پنج نظام اصلی مناسبات تولیدی را شناخته است:
1-      کمون اولیه
2-      برده داری
3-      فیودالی
4-      سرمایه داری یا امپریالیستی
5-      سوسیالیستی
383- شیوه تولید متشکل از کدام دو بخش می باشد؟
جواب: شیوه تولید متشکل از نیروهای مولده و مناسبات تولیدی است.
نیروهای مولده شامل انسان با تجارت و تخصص آن در کار و  وسایل تولید می باشد. اما مناسبات تولیدی شامل اشکال توزیع ثروت، موقعیت طبقات و گروه های اجتماعی در جامعه و روابط آنها با یکدیگر و شکل مالکیت وسایل تولید را در بر می گیرد.
 384-  کالا چیست؟
جواب: هر آنچیزیکه دارای ارزش مصرف و ارزش مبادله باشد، به نام کالا نامیده می شود و یا به عبارت دیگر کالا چیزی است که پیش از همه یک نیازمندی انسان را برآورده ساخته  و در مرحله دوم نه برای مصرف شخصی بلکه برای فروش و مبادله تولید شده باشد.
385- ارزش یک کالا را چه چیزی تعیین می کند؟
جواب: ارزش یک کالا توسط نافعیت، عرضه و تقاضا و یا کمیابی آن تعیین نگردیده بلکه ارزش یک کالا توسط کار اجتماعاً لازم تعیین می گردد یا به عباره ای دیگر یک کالا به وسیله مقدار کاری که در کالا تجسم خارجی یافته است اندازه گیری می شود. ارزش یک کالا نه به وسیله مدت کاری که انفرادی به وسیله هر تولید کننده صرف شده، بلکه به وسیله زمان کار اجتماعاً لازم برای تولید کالای مورد نظر، تعیین می گردد.
386- زمان کار اجتماعاً لازم یعنی چی؟
جواب: زمان کار اجتماعاً لازم عبارتست از مدت زمانیکه برای ساختن یک واحد کالا تحت شرایطی اجتماعی متوسط تولید، (تجهیزات فنی متوسط، تخصص و مهارت متوسط تولید کننده و شدت کار متوسط) در رشته ای تولیدی مورد نظر لازم است.
387- کار مجسم چست؟
جواب: کار مجسم، کاریست که به یک شکل مشخص و در جهتی سودمند مصرف شده باشد. یک نفر نمیتواند به صورت کلی کار کند، در جریان کار نامبرده کار یک بوت دوز، کار یک دهقان و نظایر آن را انجام میدهد. انواع گوناگون کار از نظر کیفیت، روشهای حرفه ای، ابزار کار، مواد مصرفی و سر انجام ثمرات کار یعنی تولیدات نهایی که ارزش های مصرفی هستند، تفاوت دارند. کار مجسم است که ارزش مصرفی یک کالا را بوجود می آورد.
388- کار مجرد چیست؟
جواب: کار وقتی مستقل از شکل مجسم آن در نظر گرفته شود (کار به اعتبار مصرف نیروی کار انسانی) کار مجرد است. کار مجرد ارزش یک کالا را تشکیل میدهد. کار مجرد در تولید کالایی وجود داشته و نماینده تولید کالایی می باشد. با محو تولید کالایی کار مجرد نیز محو می گردد.
389- پول کدام وظایف را انجام میدهد:
جواب: پول وظایف زیر را انجام میدهد:
1-       مقیاس ارزش کالاها
2-       واسطه گردش
3-       وسیله انباشت یا ذخیره اندوزی
4-       وسیله پرداخت
5-       پول جهانی
خنثی می شوند که به طور متوسط قیمت ها بر ارزش منطبقند.
390- منظور از نظام سرمایه داری چیست؟
جواب: سرمایه داری نام چنان سیستم اجتماعی است که در آن زمین، فابریکه ها، ابزار کار، وسایل تولید وغیره... متعلق به تعداد معدودی از و سرمایه داران است، در حالیکه اکثریت مردم مالک هیچ چیز نیستند و مجبور هستند نیروی کار خود را به عنوان کارگر، بفروش برسانند.
391- پیدایش نظام سرمایه داری دارای کدام شرط های اساسی است؟
جواب: اولاً وجود افرادی که از آزادی شخصی برخوردارند ولی نه وسایل تولید دارند و نه اسباب معاش، بنابر این باید نیروی کار خود را بفروشند، ثانیاً تمرکز وسایل تولید و مقادیر کلان پول در دست برخی افراد.
392- فرمول عمومی سرمایه چیست؟
جواب: پول بخودی خود سرمایه را بوجود نمی آورد. پول مدت درازی پیش از پیدایش سرمایه داری وجود داشته است ولی تنها در مرحله ای معینی از تکامل تولید کالایی، به سرمایه تبدیل گردید. پیش از سرمایه داری، گردش کالا که میتوان آن را با فرمول زیر نمایش داد، وجود داشته است:
(کالا پول کالا) C-M-C
یعنی فروش یک کالا به منظور خرید کالای دیگر صورت میگرفته است. که این فرمول نماینده تولید کالایی ساده است. در این حالت یک کالا در ازای کالای دیگر به وساطت پول مبادله می گردد.
لیکن فرمول عمومی سرمایه که خصلت کاملاً جداگانه دارد، به شکل زیر می باشد:
(پول کالا پول) َM-C-M
در فرمول فوق M یا پول نقطه ای عزیمت است و به عنوان وسیله ای برای انجام خرید یک کالا یا C  که این خرید به منظور فروش یا َM است، می باشد. اگر در پایان عمل فوق، سرمایه دار همان مبلغ پولی را که در آغاز داشت، داشته باشد گردش سرمایه بی نتیجه خواهد بود. منظور از وجود سرمایه تماماً همین است که پس از این گردش، پولی بیشتر از آنچه در آغاز وجود داشت، به دست آید. هدف نهایی از کلیه فعالیت های سرمایه دار، استخراج سود است.
393- منظور از نیروی کار چیست؟
جواب: منظور از نیروی کار مجموع توانایی های جسمی و معنوی انسان است که در تولید ثروت آن را به کار می برد. در هر جامعه، نیروی کار عنصر اساسی تولید است. ولی با این وجود نیروی کار فقط در نظام سرمایه داری یعنی وقتیکه زحمتکشان از وسایل تولید و اسباب معاش بی بهره باشند، به صورت یک کالا در می آید. در چنین شرایطی تنها چیزی که زحمتکشان میتوانند به بازار عرضه نمایند، نیروی کارشان است. نیروی کار انسان مانند هر کالای دیگر، دارای ارزش مصرف و ارزش مبادله می باشد.
394- زمان کار لازم و کار لازم را تعریف نمائید:
جواب: زمان کار لازم و کار لازم، آن قسمت از زمان کار و کار مصروفه کارگر هستند که برای تولید ارزش پرداخت شده بابت نیروی کار او، یعنی ارزش اسباب معاش مورد نیاز او، لازم اند. سرمایه دار در ازا زمان کار لازم به شکل مزد به کارگران پرداخت می کند.
395- زمان کار اضافی و کار اضافی را تعریف نمائید؟
جواب: زمان کار اضافی و کار اضافی، آن قسمت از زمان کار و کار هستند که در تولید فراورده های اضافی صرف می شوند. در نظام سرمایه داری، فراوده ای اضافی شکل ارزش اضافی را که سرمایه دار برای خود تصاحب می نماید، بخود میگیرد. نسبت کار اضافی یا زمان کار اضافی به کار لازم یا زمان کار لازم، درجه استثمار کارگر را نشان میدهد.
396- سرمایه چیست؟
جواب: اقتصاددانان بورژوازی اعلان می کنند که هر گونه ابزار کار، از قطعات سنگ و چوب انسان اولیه تا کار ابزارهای فعلی، سرمایه است. اما عملاً واقعیت این است که بخودی خود سرمایه نیستند. این وسایل برای موجودیت هر جامعه واجب و ضروری هستند و در این مفهوم، هیچگونه ارتباطی با طبقات پیدا نمی کنند. وسایل تولید وقتی سرمایه هستند که اموال خصوصی سرمایه داران باشند و برای استثمار طبقه ای کارگر به کار روند. سرمایه مقدار معینی پول و یا وسایل تولید نیست، بلکه یک رابطه اجتماعی تولیدی معین تاریخی است که در آن ابزار و اسباب تولید و همچنین اسباب اصلی معاش در مالکیت طبقه ای سرمایه دار است. یا به عباره ای دیگر سرمایه ارزشی است که با استثمار کار مزدوری، ارزش اضافی تولید می نماید.
397- سرمایه ثابت چیست؟
جواب: هنگامیکه سرمایه دار تولید را آغاز می کند، بخشی از سرمایه ای خود را صرف ساختن محل فابریکه، خرید تجهیزات و ماشین آلات، مواد سوخت، مواد خام و لوازم کمکی می کند. مقدار و اندازه این بخش از سرمایه که صرف تهیه وسایل تولید شده است، در جریان پروسه کار تغییر نمی یابد. تنها به تناسب میزان مصرف و کاربرد وسایل تولید به کالاهای تازه تبدیل می گردد.
398- سرمایه متغیر چیست؟
جواب: سرمایه دار، بخش از سرمایه خود را صرف خرید نیروی کار می نماید. در پایان پروسه تولید، وی ارزش تازه ای که بوسیله کارگران در کارگاه تولیدی، تولید شده است، بدست می آورد. این ارزش تازه بیش از ارزش نیروی کاری است که سرمایه دار به شکل مزد به کارگران پرداخته است. بخش از سرمایه که برای خرید نیروی کار صرف شده و در پروسه کار در نتیجه تولید ارزش اضافی توسط کارگران افزایش می یابد، سرمایه متغیر یا Variable Capital  نامیده می شود. قابل ذکر است که تنها سرمایه متغیر ارزش اضافی تولید می کند.
399- سرمایه راکد و در گردش چرا را می گویند؟
جواب: از دید سرمایه داری، سرمایه راکد، آن بخش سرمایه است که در جریان دوره های متوالی، همانطور که به تدریج کار کرده کهنه و فرسوده می گردد، ارزش استهلاکی خود را به فراورده ای تمام شده یا کارتمام منتقل می سازد مانند ( ساختمان، ماشین آلات و ابزار های ماشین). سرمایه در گردش آن بخش سرمایه است که صرف خرید نیروی کار، مواد خام، لوازم کمکی، سوخت وغیره... می گردد که طی فقط یک دوره ای تولید تماماً به شکل پول حاصل از فروش کالا به سرمایه دار بر می گردد. تقسیم سرمایه به راکد و در گردش، اختلاف اساسی بین وسایل تولید و نیروی کار را تماماً مخفی می سازد. این تقسیم بندی بر نقش ویژه ای که نیروی کار در ایجاد ارزش اضافی دارد، سرپوش گذارده و بنابر این استثمار سرمایه داری پنهان می گردد.
400- تفاوت بین سرمایه ثابت، متغیر، راکد و در گردش را در یک شکل نشان دهید؟
جواب: این دو روش تقسیم سرمایه را میتوان به شکل زیر نمایش داد:








 
          سرمایه راکد                 ساختمان و تاسیسات فابریکه      
                                         تجهیزات، ماشین آلات،
                                                                                         سرمایه ثابت
                                           مواد خام اولیه،
        سرمایه در گردش             مواد کمکی، مواد سوخت
                                          
                                             مزد کارگران                             سرمایه متغیر

401- ارزش اضافی مطلق چیست؟
جواب: اگر زمان کار لازم ثابت بماند، با افزایش ساعات کار روزانه، زمان کار اضافی نیز بیشتر خواهد شد. این امر به معنی افزایش نرخ ارزش اضافی یعنی افزایش درجه ای استثمار کارگر می باشد. فرض کنید روزانه ای کار از ده ساعت به دوازده ساعت و یا بیشتر افزایش یابد، زمان کار اضافی بنابر این به جای پنج ساعت، هفت ساعت و یا بیشتر خواهد شد. فلهذا ارزش اضافی حاصل از افزایش ساعات کار روزانه را ارزش اضافی مطلق می نامند
402- ارزش اضافی نسبی چیست؟
جواب: دومین روش افزایش ارزش اضافی، کاستن زمان کار لازم، با ثابت نگهداشتن طول روزانه ای کار است. طوریکه مقدار زمان کار اضافی، به آنوسیله افزایش یابد. ارزش اضافی ایکه از کاهش کار لازم و افزایش متناسب زمان کار اضافی، در نتیجه افزایش بازده تولیدی کار بوجود می آید، ارزش اضافی نسبی نامیده می شود.
403 - ارزش اضافی فوق العاده چیست؟
جواب: ارزش اضافی فوق العاده نوع دیگری از ارزش اضافی نسبی است. هر سرمایه داری در فکر به دست آوردن حداکثر ممکن سودی است که میتوان به دست آورد. به همین منظور وی ماشین آلات، تکنالوجی و اختراعات جدیدتر را مورد استفاده قرار میدهد و به این ترتیب بازده تولیدی کار را بالا می برد. ارزش اضافی فوق العاده شکل موقتی داشته و هر زمانیکه اختراعات جدید در فابریکه های سایر سرمایه داران مورد استفاده قرار گیرد، این نوع ارزش اضافی از بین می رود.
404- مزد چیست؟
جواب: در نظام سرمایه داری نیروی کار مانند هر کالای دیگری دارای ارزش است. ارزش نیروی کار وقتی به پول بیان شده باشد، قیمت نیروی کار می باشد. اقتصاددانان بوروژایی برای مخفی کردن واقعیت استثمار سرمایه داری ادعا می کنند که مزد قیمت کار است. این ظاهر مزد، یعنی پرداخت در ازای کار انجام شده ناشی از این واقعیت است که کارگر مزد خود را، در مقابل انجام مدت زمان معینی کار، دریافت میدارد. عملاً مزد شکل مخفی و پنهان شده ای ارزش یا قیمت نیروی کار است.
405- مزد اسمی و حقیقی چیستند؟
جواب: مزدی که میزان آن بر حسب پول تعیین شده باشد، مزد اسمی نامیده می شود، لیکن مزد اسمی نمی تواند سطح واقعی پرداختی را که کارگر دریافت میدارد نشان دهد. مفهومی که به نام مزد واقعی معروف است برای تعیین این سطح پرداخت بکار میرود. مزد واقعی مزدی را گویند که بر حسب اسباب معیشت کارگر بیان شود. به طور خلاصه مزد واقعی نشان میدهد که چه اسباب معاش و چه مقدار از آن را یک کارگر می تواند با پولی که بدست می آورد، برای خود و خانواده اش خریداری کند. در تعیین مزد واقعی باید مقدار مزد اسمی، قیمت کالاهای مصرفی و خدمات، فشار مالیات ها، اجاره و هزینه ثابت عمومی را در نظر گرفت. هر چه سرمایه داری بیشتر تکامل می یابد مزد واقعی میل به نقصان می کند.
406- علل کاهش مزد واقعی در نظام سرمایه داری را تشریح نمائید؟
جواب: نخستین علت، افزایش قیمت هاست. مزد اسمی کارگر هم ممکن است اندکی افزایش یابد ولی اگر قیمت کالاها به نسبت بیشتری بالا رود در آنصورت کارگر قادر به خرید همان مقدار کالایی که می خرد، نیست یعنی مزد واقعی او کاهش یافته است. علت دیگر کاهش مزد واقعی، افزایش مالیات ها و هزینه های ثابت عمومی است. افزایش این پرداخت ها موجب کاهش قابل توجهی در مزد واقعی کارگر می شود. 
407- مالتوس کی بود و نظریه مشهور آن چیست؟
جواب:اکثریت اقتصاددانان سرمایه داری سعی دارند وانمود سازند که بیکاری و فقر از قوانین ابدی طبیعت ناشی می شوند. در بین این اقتصادیون مردی هم بود که با ارتجاعی ترین نظریه سال 1798 ظاهر شد. وی یک کشیش انگلیسی به اسم مالتوس بود. فرضیه اصلی مالتوس این بود که از همان آغاز جامعه بشر، جمعیت به شکل تصاعد هندسی (8.4.2.1 وغیره...) افزایش یافته است، در حالیکه وسایل و اسباب معاش به علت محدودیت منابع طبیعی با تصاعد حسابی یا عددی افزایش یافته اند(4.3.2.1 و غیره...).  به نظر مالتوس، این نسبت نشان دهنده آن بود که توده های وسیع مردم جهان "زائد" هستند. آنها نه غذا خواهند یافت و نه کار.
408- گردش دورانی سرمایه به چه معنی است و از چند مرحله می گذرد؟
جواب: سرمایه در یک حالت گردش دایمی است. توقف یا کند شدن گردش سرمایه یعنی کاملاً از دست رفتن یا کم شدن ارزش اضافی حاصله ای سرمایه دار.
سرمایه در جریان گردش خود از مراحل چندی می گذرد و حالت های مختلفی پیدا می کند.
1-       سرمایه در مرحله اول خود در ساحه گردش، به صورت پول عمل می نماید. سرمایه دار، در تدارک برای پروسه تولید سرمایه داری، با این پول وسایل تولید و نیروی کار خریداری می کند. سرمایه در اولین مرحله ای خود از شکل پولی به شکل سرمایه مولد در می آید.
2-        سرمایه در مرحله دوم در ساحه تولید عمل می کند. در این مرحله نیروی کار کارگر با وسایل تولید ترکیب می شود. کار کارگران کالاهای تازه ای بوجود می آورد که دارای ارزش تازه ای منجمله ارزش اضافی است. سرمایه از شکل مولد خود به صورت کالا سرمایه (سرمایه به صورت کالا) در می آید.
3-        سرمایه در مرحله سوم، مجدداً در حوزه گردش عمل می کند. در این مرحله کالاهایی که تولید شده اند به فروش رفته و کالا سرمایه تبدیل به سرمایه پولی می گردد. سرمایه گردش خود را به شکل پولی آغاز کرده و بعداً مجدداً به شکل پولی در می آید ولی سرمایه دار، پولی بیش از آنچه به گردش انداخته بود، دریافت می دارد یعنی مقدار پول دوم نسبت به مقدار پول اول در گردش سرمایه بیشتر است.
این گردش سرمایه یعنی تغییرات پی در پی آن از شکلی به شکل دیگر و گذشتن آن از این سه مرحله مدار سرمایه نامیده می شود. مدار سرمایه شامل دو مرحله ای گردش و یک مرحله تولید می گردد.
409- شرکت های سهامی چه نوع شرکت های می باشند؟
جواب: در آغاز پیدایش سرمایه داری هر کارخانه، به وسیله مالک واحدی تاسیس و به کار می افتاد. لیکن بعدها تاسیسات عظیمی از قبیل راه های آهن، شرکت های هوایی و غیره پدید آمد که نمیتوانست با سرمایه فرد واحدی اداره شود. بعداً شرکت های سهامی در صنعت، راه آهن سازی و بانکداری تشکیل یافت. این شرکت ها در نیمه دوم قرن نوزدهم توسعه و رواج یافت. شرکت سهامی نوعی تصدی است که سرمایه آن با مشارکت اعضای شرکت که هر یک تعداد معینی سهام را به نسبت مقدار سرمایه ای که گذارده اند دارا هستند، تشکیل می یابد. نمونه بارز آن در کشور ما شرکت سهامی سرمایه گذاری افغان (Afghan Investment Company /AIC) می باشد که در بخش تولید سمنت فعالیت دارد.

410- سهم چیست؟
جواب: سهم سندی است که به موجب آن، دارنده مبلغ معینی پول در یک شرکت گذارده است. سهم به دارنده ای آن حق دریافت قسمتی از در آمد شرکت را میدهد. مبلغی که صاحب سهام دریافت میدارد سود سهام نامیده می شود. سهام در بازارهای مبادله سهام به قیمت های معینی که قیمت روز سهام نامیده می شود، خرید و فروش می گردد. بازار مبادله ای سهام، بازاری است برای اسناد بهادار مخصوصاً سهام.
411- کارتل چیست؟
جواب: کارتل اتحادیه ای است که بین سرمایه دارانی که در مورد تقسیم بازارهای فروش و تثبیت قیمت ها به توافق رسیده و مقدار کالاهایی را که باید تولید گردد، تعیین می کنند. موسساتی که کارتل را تشکیل میدهند، کالاهای خود را مستقل از یکدیگر تولید کرده و به فروش میرسانند.
412- سندیکا چیست؟
جواب: مرحله ای بالاتر اتحادیه انحصاری است. موسساتی که به یک سندیکا تعلق دارند، مستقلاً به تولید کالا مبادرت می ورزند، لیکن استقلال تجارتی خود را از دست میدهند. اعضای سندیکا خودشان به فروش محصولات و خرید مواد خام خود مبادرت نمی کنند. بلکه برای این منظور یک دستگاه تجارتی مشترک بوجود می آورند.
413- تراست چیست؟
جواب: نوعی انحصار است با مالکیت مشترک کلیه موسساتی که به آن تعلق دارند. مالکین موسسات مزبور به صورت سهامداران تراست در می آیند که نسبت به تعداد سهامی که دارند، سود دریافت می کنند.
414- کنسرن چیست؟
جواب: کنسرن اتحادیه ای است از تراست های بزرگ یا موسسات تولیدی در رشته های مختلف صنعتی، بانکی، شرکت های حمل و نقل و بیمه که از نظر مالی به یک گروه مخصوص از سرمایه داران بزرگ وابسته اند.
415- تئوریسن های سرمایه داری می گویند که انحصار، به رقابت پایان می دهد، آیا در عمل این واقعیت دارد؟
جواب: واقعیت این است که انحصارات رقابت را از بین نمی برند، زیرا:
    1- اگرچه انحصارات، نظام اقتصاد سرمایه داری را تحت تسلط خود دارند، اما انحصار صد در صد که سرتاسر یک رشته ای صنعتی را در بر گیرد، نادر است، بنابر این در واقع مبارزه رقابت آمیز بین انحصارات و آن سرمایه دارانی که به این انحصارات تعلق ندارند(که آنها خارج از انحصار می نامند) وجود دارد. در این رقابت، انحصارات کلیه وسایل ممکن را به کار می برند تا سرمایه داران خارج از انحصار را وادار به الحاق به انحصار نمایند، در این صورت ورشکستگی کامل تنها راه دیگری است که وجود دارد. 
    2- رقابت در داخل خود انحصارات هم ادامه می یابد. اعضای کارتل ها و سندیکا ها برای بدست آوردن بازارهای بهتر و سهم بیشتر در تولید با یکدیگر می ستیزند. در تراست ها و کنسرن ها، سرمایه داران بر سر پست های مهم، بر سر سهام فائقه و توزیع سود با یکدیگر کشمکش دارند. مبارزه در داخل یک انحصار اغلب مخفی و زیر سرپوش انجام می گردد. وقتی چنین اتفاق افتاد، ممکن است انحصار جدیدی به جای انحصار پیشین تشکیل گردد.
    3-  بین انحصارات گوناگون در یک رشته واحد صنعت وقتی بیش از یک انحصار وجود داشته باشد، رقابت خواهد بود.
    4- در عصر امپریالیزم، رقابت بین انحصارات رشته های مختلف صنعت، شدتی خاص می یابد. مثلاً بین انحصارات زغال سنگ با انحصارات آهن و فولاد وغیره، چنین رقابتی وجود دارد.


پایان

بهار 1388

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها