تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

درباره بعضی از مسایل مربوط به شیوه های رهبری(١ ژوئن ١٩٤٣ )

‏١- ما کمونیستها درهرکاری که انجام می دهیم ، باید ازاین دوشیوه استفاده کنیم : یکی پیوند دادن عام باخاص و دیگری پیوند دادن رهبری با توده ها .

٢- دراقدام به هرکاری بدون یک دعوت عام و همگانی نمی ‏توان توده های وسیع مردم را برای عمل  بسیج کرد. ولی اگرافرادی که درمقامهای رهبری نشسته اند، کارخود را فقط به دعوتهای همگانی محدود کنند، یعنی اگرخود را شخصاً در بعضی از سازمانها بطورمشخص و عمیق با کاری که بدان  دعوت کرده اند مشغول  نسازند، دریک نقطه معین شکافی باز نکنند، تجربه نیاندوزند وازاین تجربیات برای هدایت سایر واحدها استفاده نکنند، هیچ امکانی برای آزمودن صحت دعوت همگانی و یا غنی ساختن آن نخواهند یافت. ازاین رو خطر پاسخ ندادن به این دعوت همگانی خواهد رفت. فی المثل در‏جریان جنبش اصلاح سبک کار در سال ‏١٩٤٢، ‏در جائی که دعوت همگانی با رهنمودهای مشخص و ویژه همراه بود ، موفقیت حاصل شد و در جائی که از این شیوه عدول شده بود ، ‏موفقیتی به دست نیامد در جنبش اصلاح سبک کار در سال ١٩٤٣ هر بوروی کمیته مرکزی یا هر شعبه ای از آن و هرکمیته حزبی منطقه ای یا ولایتی (١) ، ‏باید به منظور تجربه اندوزی علاوه بردعوتهای همگانی (برنامه سالیانه برای اصلاح سبک کار) ، ‏دو یا سه واحد (ولی نه زیادتر) ازارگان خود و ازارگانهای دیگر آموزشگاهها و یا واحدهای ارتش را که در نزدیکی محل خود واقعند اننخاب کند ، ‏این واحدها را مورد مطالعه دقیق قراردهد ، ‏از جریان رشد جنبش اصلاح سبک کار در آن واحدها و همچنین از سابقه سیاسی ، ‏خصوصیات ایدئولوژیک ، ‏شدت علاقه به مطالعه و نقاط مثبت ومنفی کار بعضی (بازلازم نیست زیاد باشد) از کادرهای تیپیک اطلاع دقیق به دست آورد؛ علاوه براین ، باید مسئولین این واحدها را جهت یافتن راه حل مشخص مسائل عملی واحدهای خود شخصاً راهنمائی کند. هرارگان ، آموزشگاه و واحد ارتش از واحد های تابع تشکیل می شود؛ رهبران این ارگانها ، آموزشگاه ها و واحدهای ارتشی نیز باید نسبت به واحدهای تابع خود طبق اصول فوق الذکرعمل کنند. این شیوه ایست که رهبران بدان وسیله امر رهبری و آموزش را با هم پیوند می دهند. هیچ یک از کادرهای رهبری بدون اینکه از تک تک افراد و از وقایع ویژه ای که در واحدهای تابع خود روی می دهد، تجربه مشخص بگیرد، صلاحیت هدایت عمومی کلیه واحدهای خود را نخواهد داشت. این شیوه باید بطور وسیح عمومیت بیابد تا اینکه کادرهای رهبری مدارج مختلف طرز استفاده از آن را بیاموزند.

 ٣- تجربیات جنبثن اصلا ح سبک کار در سال ١٩٤٢ همچنین ثابت می کند که بخاطر کامیابی جنبش  باید در جریان جنبش درهرواحد، یک گروه رهبری مرکب از تعداد قلیلی از فعالین به گرد رهبری عمده بمثابه هسته  آن  گروه تشکیل  شود و با توده هایی که در جنبش شرکت دارند  پیوند نزدیک بیابد. هر قدرهم که گروه رهبری فعال  باشد، در صورتی که فعالیتش  با فعالیت توده ها نیامیزد، به جز تلاش بی ثمرعده ای معدود چیز دیگری نخواهد بود. از سوی دیگر اگر توده های وسیع به تنهائی بدون داشتن گروه رهبری نیرومند ی که بتواند فعالیتشان رابطور مناسب سازمان دهد، دست به فعالیت زنند ، چنین فعالعیتی نمی تواند مدتی طولانی دوام آورد و نه می تواند در یک سمت صحیح پیش رود و یا به یک سطح عالی ارتقاء یابد. توده ها بطور کلی در همه جا از سه قسمت تشکیل می شوند: بخش نسبتاً فعال ، بخش میانه رو و بخش نسبتاً عقب مانده. بدین جهت رهبران باید با مهارت عناصر قلیل فعال را به گرد رهبری متحد گردانند و با تکیه به آنها آگاهی سیاسی عناصر میانه رو را بالا برند و عناصر عقب مانده را به سوی خود جلب نمایند. گروه رهبری ایکه واقعاً متحد گشته و با توده ها پیوند یافته است ، فقط بطور تدریجی در پروسه مبارزه توده ای ، نه جدا از آن ، می تواند تشکلیل یابد. درپروسه یک مبارزه بزرگ ، ترکیب گروه رهبری دربسیاری از موارد نباید و نمی تواند در سراسر مرحله اول ، وسط و مرحله آخر کاملاً بلاتغییر بماند؛ فعالینی که درجریان مبارزه رشد می کنند ، باید دائماً برای تعویض آن اعضای اولیه رهبری که درمقایسه با آنها شایستگی کمتری دارند و یا انحطاط یافته اند ، بالا برده شوند. یکی ازعلل اساسی اینکه چرا کار بسیاری از محلها و ارگانها نمی توانند به پیش رود ، فقدان یک گروه رهبری است که متحد گشته و با توده ها پیوند یافته باشد و دائماً سلامت خود را حفظ کرده باشد. برای اداره یک آموزشگاه صد نفری احتیاج به یک گروه رهبری مرکب از چند نفر یا بیش از ده نفر است که طبق ‏وضعت موجود تشکیل شده باشد ( نه اینکه بطورمصنوعی سرهم بندی شده باشد) وفعالترین ، درستکارترین و باهوش ترین آموزگاران ، کارمندان و دانشجویان  را دربرگیرد، درغیر این صورت این آموزشگاه مطمئنا به خوبی اداره نخواهد شد. ما باید درهرارگان ، آموزشگاه، واحد ارتشی، کارخانه یا دهکده - چه بزرگ و چه کوچک - نهمین شرط از دوازدهمین شرطی را که استالین برای بلشویکی کردن حزب قایل شده است ، یعنی درباره استقرار یک هسته رهبری (٢) به مرحله اجرا درآوریم. معیار سنجش یک چنین گروه رهبری باید چهارمعیاری باشد که دیمیتروف د‏ربحث خود راجح به سیاست کادرها برشمرده است : فداکاری کامل ، تماس نزدیک با توده ها، توانایی در انجام کارها بطور مستقل و رعایت انضباط (٣). در تمام موارد چه دراجرای وظایف مرکزی - جنگ ، کارتولیدی ، آموزش (ومنجمله اصلا ح سبک کار) - و چه د‏ر نظارت برکار، در بررسی سابقه کادرها و یا در فعالیتها ی دیگر، باید علاوه بر پیوند دادن دعوت همگانی با رهنمودهای مشخص ، شیوه درآمیختن گروه رهبری با توده ها را نیز بکار برد .

٤- در تمام کارهای عملی حزب ما، رهبری راستین باید طبق اصل  «از توده ها، به توده ها » عمل کند. بدین معنی که ‏نظرات توده ها را (نظرات پراکنده وغیرمنظم) باید جمع کرد وآنها را به شکلی فشرده درآورد (آنها را از طریق بررسی به صورت فشرده و منظم درآورد) ، ‏سپس به میان توده ها رفت و این نظرات را تبلیغ و تشریح کرد تا توده ها آنها را از خود بدانند ، پیگیرانه دنبال کنند ، ‏به عمل درآورند و صحت این ‏نظرات را درچنین عملی بیازمایند. سپس باید باردیگرنظرات توده ها را به صورت فشرده ای درآورد ودوباره به میان توده ‏ها رفت تا آنکه این نظرات بتوا نند پیگیرانه تحقق یابند. بدینسان مکرردرمکرراین پروسه دریک حرکت مارپبچی تا بی نهایت ادامه می یابد وهربار نظرات صحیح تر ، ‏زنده تر و غنی تر می گردند، چنین است تئوری مارکسیستی شناخت. 

٥- اندیشه برقراری رابطه درست بین گروه رهبری و توده های وسیع در یک سازمان و یا در یک مبارزه ، ‏این اندیشه که نظرات صحیح رهبری فقط می تواند طبق اصل «‏ازتوده ها ، ‏به توده ها » حاصل شود و باز این اندیشه که دعوت همگانی هنگامی که نظرات رهبری بخواهد به مرحله عمل درآید ، ‏باید با رهنمودهای مشخص پیوند یابد ، ‏تمام این اندیشه ها باید برای اصلا ح نظرات نادرست کادرها در مورد این مسائل در جریان جنبش کنونی اصلاح سبک  کار درهمه جا تبلیغ شود. بسیاری از رفقا برای گرد هم آیی فعالین بخاطرتشکیل یک هسته رهبری اهمیتی قائل نیستند و یا در این کار ورزیدگی ندارند؛ آنها اهمیت پیوند نزدیک این هسته رهبری را با توده های وسیع درک نمی کنند و یا در اینکارمهارتی ندارند؛ ازاین روست که رهبری دچار بوروکراتیسم می شود وازتوده ها جدا می گردد. بسیاری از رفقا اهمیت جمع بندی تجا رب مبارزه توده ای را نمی فهمند و یا دراینکارورزیدگی ندارند، ولی بعکس فکرمی کنند که خود خیلی زرنگ هستند وعلاقه زیادی به اظهارنظرات سوبژکتیویستی خویش نشان می دهند وبدین ترتیب نظراتشان پوچ و توخالی می شود وازواقعیت به دورمی افتند. بسیاری ازرفقا دراجرای وظایف فقط به دعوت همگانی اکتفا    می کنند واهمیت این را نمی فهمند و یا بلد نیستند که بلافاصله پس از دعوت همگانی باید رهنمودهای مشخص و ویژه هم بدهند ؛ بدین جهت دعوتشان بر روی لب و یا برروی کاغذ و یا در سالن کنفرانس باقی می ماند و امر رهبری آنها دچاربوروکراتیسم می گردد. در جنبش کنونی اصلاح سبک کار باید این نقایص برطرف گردد و در آموزش خود، در نظارت برکادرها ودربررسی سابقه کادرها شیوه های درآمیختن رهبری باتوده ها و پیوند عام وخاص فرا گرفته گردد و درتمام کارهای آینده بکار برده شود.

٦- نظرات تودهها را جمع کردن و به شکلی فشرده ‏درآوردن ، ‏سپس به میان توده ها رفتن و به این نظرات بطور پیگیر تحقق بخشیدن وازاین طریق نظرات صحیح رهبری را شکل دادن - چنین است اسلوب اساسی رهبری در پروسه تمرکز نظرات و اجرای پیگیرآنها باید از شیوه ‏پیوند دعوت همگانی با رهنمودهای مشخص استفاده  ‏شود؛ این بخش لاینفکی از اسلوب اساسی رهبری است. باید نظرات عمومی (دعوت همگانی) مستخرجه از رهنمودهای مشخص‏‏ را که درموارد مختلف داد ه ‏می شود ، ‏فرمول بندی کرد و آنها را در واحدهای مختلف مورد آزمایش قرارداد (نه فقط باید درمورد خود چنین عمل کرد بلکه باید آن را به دیگران نیز توصیه نمود)؛ سپس تجارب نوین را به صورت فشرد ه درآورد (جمع بندی کرد) و از آن برای راهنمایی عمومی توده‏ها رهنمودهای جدیدی بیرون کشید. رفقا باید در جنبش کنونی اصلاح سبک کاروهمچنین درهرکاردیگری چنین عمل کنند. دراستفاده ، ‏ازچنین اسلوبی هرچه ورزیدگی و مهارت بیشترباشد ، ‏کاررهبری بهتر می شود. 

٧- وقتی که وظیفه ای به یک واحد تابع (چه درمورد جنگ انقلابی ، ‏کارتولیدی یا تربیتی، و چه درمورد جنبش اصلاح سبک کار ، ‏نظارت برکار و یا بررسی سابقه کادرها ؛ و چه درمورد کار تبلیغاتی ، ‏کارسازمانی ، ‏کار ضد جاسوسی و یا کارهای دیگر) ارجاع می شود ، ‏ارگان فوقانی رهبری و شعبات آن باید در تمام موارد از طریق رهبر ارگان مربوطه پایینی عمل کنند تا آنکه این رهبر بتواند عهده دار مسئولیت باشد؛ ازاین طریق است که تقسیم کار و رهبری واحد (تمرکز) به دست می آید. شعبات بالا نباید فقط مستقیمآ با شعبات قرینه خود در پایین مراوده کنند (مثلا یک شعبه بالاتر که مشغول امور سازمانی ، ‏تبلیغاتی و یا ضد جاسوسی است ، ‏نباید فقط مستقیمآ با شعبه قرینه خود در پایین رابطه داشته باشد) و بدین ترتیب مسئول کل ارگان پایین (دبیر، ‏صدر، ‏رئیس ، ‏مدیرمدرسه وغیره) را بدون اطلاع گذارد ووی را عملا  بدون مسئولیت نماید. مسئول کل و مسئول جزء باید مطلع و حقیقتآ مسئول باشند. این شیوه تمرکز، یعنی پیوند تفسیم کار با رهبری واحد، امکان می دهد که وظایف مشخص به وسیله مسئول کل که تعداد زیادی از کادرها و حتی گاهی تمام کارمندان را بسیج می کند، انجام یابد و ازاین طریق کمبود کادرها در شعبات جداگانه ‏‏‏ ‏برطرف گردد و تعداد قابل توجهی ازافرادی که سرگرم آن کارند ، ‏به صورت کادرهای فعال درآیند این نیز طریقی است برای درآمیختن رهبری با توده ها- به عنوان نمونه ، ‏بررسی سابقه کادرها را در نظر بگیرید. چنانچه این کار به صورت انفرادی در شعبه تشکیلاتی مربوطه به وسیله چند نفرانجام یابد ، ‏مسلمأ به خوبی انجام نخواهد یافت؛ اما اگر آن کار از طریق صدراداری یک ارگان یا آموزشگاه که بسیاری یا حتی گاهی تمام کارمندان و دانشجویان را برای شرکت در این کار بسیج کرده است ، ‏انجام گیرد درعین حال اعضای رهبری شعبه تشکیلاتی بالاتراین کار را بطور صحیح راهنمایی کنند و از اصل پیوند رهبری با توده ها نیزاستفاده نمایند ، ‏آن وقت بدون شک و تردید وظیفه بررسی سابقه کادرها به نحو رضایتبخشی انجام خواهد گرفت. 

٨- دریک محل نمی تواند درعین حال چند وظیفه مرکزی وجود داشته باشد. دریک زمان معین فقط یک وظیفه مرکزی وجود دارد که با وظایف درجه دوم و سوم تکمیل می شود. ازاینرو مسئول کل یک محل باید با توجه به تاریخچه و وضع مبارزه محل خود ، ‏وظایف مختلف را بطور مناسب تنظیم کند؛ او نباید هر دستوری را که از سازمان بالاتر می آید ، ‏بدون اینکه برنامه مشخصی داشته باشد، به مرحله اجرا گذارد و بدین ترتیب یک سری « وظایف مرکزی » بیافریند و موجب اغتشاش و بی ‏‏‏نظمی اوضاع گردد. یک ارگان بالاتر نباید دریک سازمان وظایف متعددی را بدون اینکه تعیین کند کدامیک از آنها مرکزی است ، ‏به ارگان پایین تر محول کند ، ‏چه درغیراین صورت ارگان پایین تر درترتیب کار خود دچار بی نظمی و سردرگمی می شود و بدینسان نتیجه مطلوب هم به دست نخواهد آمد این بخشی ازهنر رهبری است که طبق شرایط تاریخی و وضع موجود هر محل و همچنین با توجه به وضع عمومی ، ‏برای هردوره ‏وظیفه مرکزی و ترتیب اجرای وظایف مختلف را به درستی تعیین کند و سپس تصمیم متخذه ‏را پیگیرانه  به مرحله عمل درآورد تا بتواند  تحت هر شرایطی به نتایج پیش  بینی شده ‏دست یابد. این نیز مسئله ای مربوط به شیوه  ‏رهبری است که باید هنگام به کار بردن اصل پیوند رهبری با ‏توده ها و پیوند عام با خاص ، ‏درحل آن دقت کافی مبذول گردد. 

٩- دراینجا جزئیات مسائل مربوط به شیوه ‏های رهبری مورد بحث نیست؛ امید است که رفقا درمحلهای مختلف بر اساس ‏اصول فوق الذکر شخصاً به جزئیات بیاندیشند و نیروی خلا ق خود را تکامل بخشند. مبارزه هراندازه که سخت ترمی شود ، برای کمونیستها احتیاج به درآمیختن امررهبری با خواستهای توده های وسیح مردم وهمچنین پیوند نزدیک دعوتهای همگانی با رهنمودهای  مشخص برای محو کامل شیوه های رهبری ذهنی و بوروکراتیک نیز افزونترمی شود. تمام رفقای رهبری حزب ما باید همواره با اتکاء به شیوه های رهبری علمی و مارکسیستی درمقابل شیوه های رهبری ذهنی و بوروکرانیک به پا خیزند و به کمک شیوه اولی شیوه دوم رهبری را ازمیان بردارند. سوبژکتیویستها و بوروکراتها که اصل پیوند رهبری با توده ها و عام یاخاص را نمی فهمند، سخت مانع پیشرفت کار حزبی می گردند . برای مبارزه با شیوه های  رهبری ذهنی وبورکراتیک باید شیوه های رهبری علمی و مارکسیستی را بطوروسیع و عمیق بسط و توسعه داد.
یاداشت ها
‏‏١- کمیته حزبی ولایتی ارگان رهبری حزب است که درجه اش از کمیته حزبی استانی یا منطقه ای پایین تر و از کمیته حزبی شهرستانی بالاتر است.
٢-رجوع شود به استالین :« ‏درباره ‏دورنمای حزب کمونیست آلمان و مسئله بلشویکی کردن »
٣- رجوع شود به پایان سخن گئورگی دیمیتروف در هفتمین گنکره ‏بین الملل کمونیست تحت عنوان : « برای وحدت طبقه کارگر علیه فاشیسم » ، ‏قسمت ٧ « ‏درباره ‏کادرها »

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها