تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

ماهیت پلید تروتسکیسم

تروتسکیسم یک ایدئولوژی بورژوائی است که به نام ابداع کنندۀ آن "لئون تروتسکی" که تا سال 1929 عضو کمیتۀ مرکزی حزب بلشویک روسیه بود، خوانده می شود. جوهر این تئوری عبارت از نفی نقش توده های دهقانی در انقلاب دموکراتیک و رهبری طبقۀ کارگر بر دهقانان و در نتیجه نفی انقلاب دموکراتیک، تخطئۀ تئوری مارکسیستی – لنینیستی گذار از انقلاب دموکراتیک به انقلاب سوسیالیستی تحت لوای تئوری نو ظهور "انقلاب پر منانت" (انقلاب دایمی یا پی در پی)، نفی دیکتاتوری پرولتاریا و امکان ضرورت انقلاب و ساختمان سوسیالیستی در یک کشور در شرایط احاطۀ سرمایه داری جهانی.

در مورد مسایل تشکیلاتی جنبش کارگری، تروتسکیسم از طرفی نافی حزب آهنین پرولتری و مخالف سر سخت تئوری لنینی حزب و مروج ایده ها و نسخه های بورژوا – لیبرالی و منشویکی در این زمینه بوده و از طرف دیگر، در مسالۀ ارتباط میان پیشاهنگ پرولتاریا و حزب آن با توده ها و سازمان های توده ای و سندیکائی مبلغ تفکر و بینش بوروکراتیک، سکتاریستی ومستبدانه ضد دموکراتیک است.

بدین جهات، تروتسکیسم یک جریان و ایدئولوژی کاملاً بورژوائی و ضد انقلابی است که در نقطۀ مقابل لنینیسم قرار گرفته و با پوشش "چپ" به درون جنبش کارگری و مارکسیستی رخنه می کند تا آرمان رهائی پرولتاریائی و کمونیسم و امر انقلاب را دچار شکست سازد.

لنین در رد نظرات تروتسکی به کرات به افشاگری پرداخته است. وی از جمله در مقالۀ "دو راه انقلاب" می نویسد:

"تئوری نو ظهور تروتسکی امر دعوت به مبارزۀ انقلابی برای تصرف قدرت سیاسی توسط پرولتاریا را از بلشویک ها به عاریت گرفته و "انکار" نقش دهقانان را از منشویک ها، به اعتقاد تروتسکی گویا طبقۀ دهقان اکنون دیگر تقسیم و تجزیه شده و قابلیت آن برای ایفای یک نقش انقلابی هر چه کمتر شده است. به اعتقاد تروتسکی، در روسیه یک انقلاب "ملی" غیر ممکن است، زیرا "ما در دوران امپریالیسم به سر می بریم" و "امپریالیسم" نه اینکه ملت بورژوا را در برابر رژیم کهن، بلکه پرولتاریا را در برابر بورژوازی قرار می دهد"." (...)

"تروتسکی در حقیقت به یاری سیاستمداران کارگری لیبرال روسیه می شتابد که قصد شان از "انکار" نقش دهقانان اینست که از تشویق آنان به انقلاب ممانعت به عمل آورند."[1]

بدین ترتیب تروتسکیسم با جابجائی تضاد عمدۀ جامعه روسیۀ آن زمان و قرار دادن تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا به جای تضاد عمدۀ واقعی (میان دموکراسی بورژوائی انقلابی و حکومت بورژوا – فئودال و تزاریسم)، ضرورت مرحلۀ انقلاب دموکراتیک را نفی کرده و در برابر شعار بلشویکی و لنینی "سرنگونی تزاریسم" را علم می کرد و این ادعای پوچ را عنوان می نمود که "انقلاب به اهداف بورژوائی خود نمی تواند نائل گردد مگر با به قدرت رسیدن پرولتاریا"[2]. او به این تئوری نو ظهور خود "انقلاب پرمنانت" یا (پی در پی) نام داد تا با استفاده از اصطلاحی که مارکس در سال 1840 به کار برده بود در واقع انقلاب را از محتوای حقیقی خود تهی نماید.

لنین در افشای "انقلاب پر منانت یا پی در پی تروتسکی" از محتوای انقلابی مارکسیسم دفاع نموده و تئوری مارکسیستی "انقلاب بلا انقطاع" و گذار مرحله ای از انقلاب دموکراتیک به انقلاب سوسیالیستی به اتکاء بر دهقانان وتحت رهبری پرولتاریا را قرار میدهد. لنین می گوید:  "درست به همان اندازه که نیروی ما یعنی نیروی پرولتاریای آگاه و متشکل اجازه دهد، ما فوراً به عبور از انقلاب دموکراتیک به سوی انقلاب سوسیالیستی آغاز خواهیم نمود. ما طرفدار انقلاب پی در پی هستیم. ما در نیمۀ راه توقف نخواهیم کرد... ما با تمام نیروی خویش به تمام دهقانان کمک می کنیم که انقلاب دموکراتیک را انجام دهند تا اینکه برای ما، برای حزب پرولتاریا، گذار به سوی وظیفۀ تازه و عالیتری، یعنی گذار به سوی انقلاب سوسیالیستی در اسرع وقت، آسانتر امکان پذیر گردد."[3]

لنین پس از این سطور که در سال 1905 نوشته است، در همین مورد در سال 1909 نیز نوشت: "تروتسکی یک اشتباه اساسی مرتکب می شود؛ او خصلت بورژوائی انقلاب را نمی بیند و چگونگی گذار از انقلاب دموکراتیک به انقلاب سوسیالیستی را درک نمی کند."[4]

استالین نیز در توضیح مبارزۀ لنین علیه تروتسکی می نویسد: "بنابرین جنگ لنین با طرفداران انقلاب "پرمنانت" بر سر پی در پی بودن انقلاب نبود، چون لنین خودش نیز دارای نظریۀ انقلاب پی در پی بود، بلکه بر سر این بود که آنها به نقش دهقانان که بزرگترین ارتش ذخیرۀ پرولتاریا می باشند، قیمت نمی گذاشتند."[5]

جنبۀ دیگر انحراف تروتسکیسم "عدم ایمان به نیرو و استعداد پرولتاریا"[6] در رهبری دهقانان در انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی است. تروتسکی همواره دهقانان و پرولتاریا را در برابر هم قرار داده و آنها را در تضاد آشتی ناپذیر با یکدیگر می دید. او اتحاد کارگران و دهقانان را، اتحادی که اساس دیکتاتوری پرولتاریا را پس از پیروزی انقلاب سوسیالیستی تشکیل میدهد، به روشنی نفی می کند و بر عکس چنین پیش بینی می کند:

"پیشاهنگ پرولتاریا، از همان نخستین روز های حاکمیت خود (...) نه تنها با گروه های بورژوائی که از آغاز مبارزۀ انقلابی او از وی پشتیبانی خواهند کرد، بلکه همچنین با توده های عظیم دهقان که به یاری آنها به حکومت خواهد رسید در تصادم خصمانه قرار می گیرد."[7]

بر این اساس تروتسکی نمایندۀ یک جریان شکست طلبانۀ ضد انقلابی در زمان ساختمان سوسیالیسم می گردد. او امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور را از توان نیرو های پرولتری و توده ای آن کشور خارج می بیند و آن را به انقلاب جهانی و یا انقلاب در چند کشور عمدۀ اروپائی مشروط و محول می سازد:

"تضاد های حاکم بر شرایط یک دولت کارگری در یک کشور عقب افتاده، در کشوری که اکثریت شکنندۀ اهالی را دهقانان تشکیل میدهند، تنها می توانند در سطح بین المللی و در عرصۀ انقلابی جهانی پرولتاریا، راه حل خود را بیابند."[8]

در مقابل تروتسکی، لنین و استالین با قاطعیت تمام از آرمان سوسیالیسم دفاع کرده وامکان حتمی بودن ساختمان سوسیالیسم در نخستین کشور سوسیالیستی جهان را نشان داده و ایمان راسخ خود را به این امر در برابر شکست طلبی و خیانت تروتسکی به طور پیگیر در تئوری و پراتیک به ظهور رساندند. لنین به روشنی ثابت نمود که با وجود قرار گرفتن مالکیت ابزار مهم تولید و قدرت دولتی در دست پرولتاریا، با وجود اتحاد کارگران و دهقانان و رهبری دهقانان توسط پرولتاریا، "ما هر آنچه را که برای ساختمان سوسیالیسم لازم و کافی است در اختیار داریم"[9]. استالین که پس از مرگ لنین وظیفۀ خطیر رهبری نخستین کشور سوسیالیستی جهان را به سوی ساختمان سوسیالیسم بر عهده داشت، مبارزۀ قاطعانۀ را علیه تروتسکی، یاران و نظرات او به پیش برد. استالین در افشای تز به اصطلاح "انقلاب جهانی" تروتسکی می نویسد:

"اما چه باید کرد اگر انقلاب جهانی به تاخیر افتد؟ آیا در اینصورت نور امیدی برای انقلاب ما باقی می ماند؟ تروتسکی برای ما هیچ نور امیدی باقی نمی گذارد. (...) بنابر نقشۀ تروتسکی، برای انقلاب ما یک دورنما بیشتر باقی نمی ماند: انقلاب ما باید در کلاف سر در گم تضاد های خود در جا بزند و در انتظار انقلاب جهانی بپوسد."[10]

لنین و استالین همواره بر این اعتقاد بوده اند که پیروزی نهائی سوسیالیسم در شوروی بدون انقلاب در سطح جهانی و یا حداقل در یک سلسله کشور های اصلی سرمایه داری امکان پذیر نیست. اما ساختمان سوسیالیسم در یک کشور سوسیالیستی کاملاً امکان پذیر است و موفقیت در انجام این وظیفۀ خطیر گام بزرگی است در راه تحقق جامعۀ کمونیستی آینده. بنابرین دفاع از انقلاب جهانی و مبارزه به خاطر آن بدون پیکار برای ساختمان سوسیالیسم در کشوری که در آن انقلاب صورت گرفته مفهومی ندارد.

استالین همچنین به روشنی نشان داد که مخالفت تروتسکی با ساختمان سوسیالیسم در شوری نه تنها در نفی نقش دهقانان و نقش رهبری پرولتاریا، نه تنها در عدم ایمان به نقش تاریخ ساز توده ها و عمده کردن کمک خارجی (پشتیبانی پرولتاریای کشور های سرمایه داری و ملل تحت ستم)، بلکه همچنین در عدم درک تئوری لنینی امپریالیسم و در نتیجه نفی انقلاب اکتوبر ریشه دارد. تروتسکی در واقع این حقیقت را که لنین به روشنی نشان داده و وقوع انقلاب اکتوبر آن را در عمل به اثبات رسانده است، این حقیقت را که ناموزونی تکامل سوسیالیسم بناگزیر به گسستن زنجیر بردگی و اسارت آن در ضعیف ترین حلقۀ آن می انجامد، نفی می کند و در نتیجه نمی تواند درک کند چرا نخستین انقلاب سوسیالیستی تاریخ در روسیه به وقوع می پیوندد. بر خلاف تروتسکی، لنین و استالین به کمک خارجی نه به مثابۀ عامل اصلی بلکه به مثابۀ عامل کمکی ولی ضروری می نگرند و به خصوص برای انقلاب رهائی بخش ملی و اجتماعی در مستعمرات و نو مستعمرات به مثابۀ پشتیبان نخستین کشور شورا ها اهمیتی اساسی قائلند. درست همین عامل اساسی را نیز تروتسکی نفی میکند. او از آنجائیکه به نقش دهقانان اعتقاد ندارد، نمیتواند نقش عظیم انقلابی توده های ملیونی خلق های مستعمرات و نیمه مستعمرات را در انقلاب جهانی درک کند و جنبش آن ها را جنبش صرفاً بورژوائی می داند. حال آنکه  از نقطه نظر مارکسیست لنینیست ها، با وقوع انقلاب اکتوبر، جنبش رهائی بخش ملی در مستعمرات و نیمه مستعمرات به بخشی از انقلاب جهانی پرولتاریائی تبدیل می گردد. بنابرین، تروتسکیسم که بر نفی نقش انقلابی توده های دهقان و نفی انقلاب دموکراتیک استوار است، به ویژه در کشور های تحت سلطۀ امپریالیسم که در آنها دهقانان نیروی عمده را تشکیل میدهند و انقلاب دموکراتیک نوین مرحلۀ کنونی انقلاب آنها است، نقش مخرب و ضد انقلابی بسیار خطرناکی را ایفاء می کند.

تروتسکیست های کنونی به پیروی از افکار پوسیده و ضد مارکسیستی پدر معنوی شان، انقلاب دموکراتیک در کشور های تحت سلطۀ امپریالیسم را به بهانۀ "عدم رشد نیرو های مولده" نفی می کنند و مبارزه برای دموکراسی را به ایجاد ریفورم هائی در سطح جهت تسهیل رشد سرمایه داری (یعنی تقویت سلطۀ امپریالیسم)، دون سرنگونگی نظام حاکم خلاصه می کنند.

تضاد میان مارکسیسم و تروتسکیسم تضادی است آشتی ناپذیر. به همین خاطر، در کلیۀ انقلابات پیروزمند، پیروزی کمونیست ها بدون طرد کامل تروتسکیسم به مثابۀ یک ایدئولوژی و جریان ضد انقلابی میسر نگردید.

در کشور شورا ها، تضاد میان نظرات درست و مارکسیستی استالین که ادامه دهندۀ نظرات لنین بود و نظرات تروتسکی و همپالگی های او سر انجام به اخراج تروتسکی از حزب انجامید. تروتسکی در تبعید به مبارزۀ ضد انقلابی خود علیه سوسیالیسم و کشور شورا ها پیگیرانه ادامه داد و در جریان تهاجم ارتش هیتلری به اتحاد شوروی با طرح شعار سرنگونی "استالینیسم" (یعنی سرنگونی دولت شورا ها و فرماندۀ کبیر جنگ ضد فاشیستی، استالین) عملاً به اردوگاه فاشیسم و متجاوزین هیتلری پیوست. گروهک های تروتسکیستی در همه جا به تخریب و اخلال و پروکاسیون علیه جنبش کارگری و انقلابی پرداختند و در برخی کشور ها آشکارا به فاشیست ها پیوستند.

در ویتنام، رفیق هوشی مین دستور اکید طرد کامل سیاسی و فیزیکی تروتسکیست های خائن را صادر نمود.

در چین رفیق مائوتسه دون به افشاء و طرد بیرحمانۀ تروتسکیست ها کمر بست. مائوتسه دون در افشای تروتسکیست ها در چین نشان داد که چگونه سرمایه داران چینی موافق اشغالگران جاپانی برای پیشبرد مقاصد خود تروتسکیست ها را اجیر کردند "تا قلم را مانند شمشیر بر افرازند" و "از انبان خود بنجل هائی مانند "تئوری انقلاب واحد" را در آورند" مائوتسه دون می گوید: "تئوری انقلاب واحد، تئوری اعراض از انقلاب است". "انجام انقلاب سیاسی و انقلاب اجتماعی به یکبار... انجام دو انقلاب به یکبار امکان پذیر است":

"چنین نظراتی که مراحل انقلاب را با هم مخلوط می کنند و از کوششی که در برابر وظیفۀ کنونی لازم است میکاهد، به نوبۀ خود بسیار زیان بخش است. این درست است که گفته شود که از دو مرحلۀ انقلاب، مرحلۀ نخستین شرایط مرحلۀ دوم را فراهم می سازد و هر دو مرحله باید به هم متصل باشد، بدون اینکه امکان داده شود یک مرحلۀ دیکتاتوری بورژوازی میان آنها فاصل افتد. اینست تئوری مارکسیستی تکامل انقلاب."[11]

با آنکه در بیشتر از 9 دهۀ اخیر وقایع بزرگ تاریخی مانند تحقق ساختمان سوسیالیسم در شوروی، پیروزی انقلابات در مستعمرات و نیمه مستعمرات به ویژه در چین، ضربات سختی بر تروتسکیسم وارد آورده اند، لیکن خیانت لاعلاج رویزیونیست های شوروی و چین به مارکسیسم، لنینیسم و اندیشه مائوتسه دون نفسی دوباره به تروتسکیسم بخشیده و این جریان ضد انقلابی از طرفی از آخور رویزیونیسم مدرن تغذیه کرده و از طرف دیگر از سر درگمی حاصله در جنبش کارگری بیشترین بهره را به سود خود بهره می جویند.
*****

بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - لنین: "دو راه انقلاب"
[2] - تروتسکی: مقدمۀ بر "1905"
[3] - لنین: "موضع سوسیال دموکراسی در قبال جنبش دهقانی"
[4] - لنین: "هدف مبارزۀ پرولتاریا در انقلاب ما"
[5] - استالین: "در بارۀ مسائل لنینیسم"
[6] - استالین: "در بارۀ مسائل لنینیسم"
[7] - تروتسکی: "مقدمۀ بر 1905"
[8] - تروتسکی: "مقدمۀ بر 1905"
[9] - استالین: "انقلاب اکتوبر و تاکتیک کمونیست های روسیه "در" مسائل لنینیسم"
[10] - استالین: "انقلاب اکتوبر و تاکتیک کمونیست های روسیه "در" مسائل لنینیسم"
[11] - مائوتسه دون: "در بارۀ دموکراسی نوین"

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها