تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه

زندگی اوژن پوتیه




اوژن پوتیه شاعری انقلابی بود كه شعر انترناسیونال را در فردای شكست كمون پاریس بسال 1871 سرود. كمون پاریس نخستین تلاش طبقه كارگر برای كسب قدرت بحساب میآمد. حال این شعر به سرود كارگران آگاه در تمامی كشورها بدل گشته است. 25 سال بعد از مرگ پوتیه، لنین مطلب ذیل را در مورد این شعر و سراینده اش نگاشت:

«نوامبر سال گذشته ـ 1912 ـ مصادف بود با بیست و پنجمین سال درگذشت كارگر و شاعر انقلابی فرانسوی، اوژن پوتیه. او سراینده شهر مشهور پرولتری، "انترناسیونال"، است: "برخیز! ای داغ لعنت خورده...."
این شعر به تمامی زبانها ـ اعم از اروپائی و غیراروپائی ـ ترجمه شده است. وقتی دست سرنوشت، یك كارگر آگاه را به نقطه ای از جهان پرتاب میكند كه او خود را در آنجا بیگانه، ناآشنا به زبان، بدون دوست، دور از كشور خود می یابد، او میتواند با ترنم آشنای "انترناسیونال" رفقا و دوستانش را پیدا كند.

كارگران همه كشورها، اثر رزمنده پیگیر و شاعر پرولتر را بتصویب رسانده و آنرا به شعر جهانی پرولتاریا بدل ساختند.

به همین ترتیب كارگران همه كشورها اینك بر خاطره اوژن پوتیه ارج مینهند. همسر و دختر وی هنوز در قید حیاتند و با تنگدستی روزگار میگذرانند. سراینده انترناسیونال نیز همه عمر را به مسكنت گذراند. او بتاریخ 4 اكتبر 1816 در پاریس متولد شد. 14 ساله بود كه نخستین ترانه اش را سرود و بر آن عنوان "زنده باد آزادی!" نهاد. بسال 1848 او بمثابه یك جنگجو در سنگر نبرد عظیم كارگران علیه بورژوازی قرار داشت."
پوتیه در خانواده ای فقیر تولد یافت و تمام عمر را در فقر گذراند. او نخست بعنوان كارگر بسته بند و سپس قالب ریز كارگاه، قوت لایموتش را تامین میكرد.

از سال 1840 به بعد، او به تمامی وقایع بزرگ در حیات فرانسه با شعر پاسخ گفت، آگاهی را در میان عقب ماندگان برانگیخت، كارگران را به اتحاد فراخواند و بورژوازی و حكومت بورژوائی فرانسه را بزیر شلاق كشاند.

در روزهای كمون كبیر پاریس (1871)، پوتیه به عضویت كمون انتخاب شد. از 3600 رای، 3352 رای نصیب وی گشت. او در فعالیتهای نخستین حكومت پرولتری یعنی كمون شركت جست.

سقوط كمون، پوتیه را مجبور كرد به انگلستان بگریزد و سپس به آمریكا برود. او شعر مشهور انترناسیونال را در ژوئن 1871، فردای شكست خونین ماه مه، سروده است.

كمون درهم شكسته شد اما انترناسیونال پوتیه، ایده های كمون را در سراسر جهان اشاعه داد و این این ایده ها زنده تر از هر زمان دیگر گشته است.

بسال 1876، پوتیه در تبعید شعر "از كارگران آمریكا به كارگران فرانسه" را سرود. پوتیه در این شعر زندگی كارگران را زیر یوغ امپریالیسم، فقر، كار كمرشكن، استثمار و اعتماد استوار آنان به پیروزی فردا را تصویر كرده است.

فقط 9 سال از كمون میگذشت كه پوتیه به فرانسه بازگشت و به "حزب كارگران" پیوست. نخستین جلد دیوان وی بسال 1884 منتشر شد. جلد دوم تحت عنوان "ترانه های انقلابی" در سال 1887 بچاپ رسید. شماری از ترانه های دیگر این كارگر شاعر بعد از مرگ وی منتشر گردید.

8 نوامبر 1887، كارگران پاریس جسد اوژن پوتیه را به گورستان "پر لاشز"، محل دفن كمونارهای اعدامی، حمل كردند. پلیس با سبعیت به جمعیت حمله برد تا پرچم سرخ را بزور از دستشان خارج سازد. جمعیتی گسترده در مراسم تشییع جنازه شركت جسته بود. از هر طرف فریاد "زنده باد پوتیه!" بگوش میرسید.

اوژن پوتیه در فقر مرد. اما از خود یادگاری بجای نهاد كه ماندگارتر از هر اثر آفریده دست بشر است. پوتیه یكی از بزرگترین مروجین ترانه ساز بود. وقتیكه او نخستین ترانه اش را سرود، شمار كارگران سوسیالیست حداكثر چند ده نفر میشد. اینك دهها میلیون پرولتر با شعر تاریخی اوژن پوتیه آشنایند.»

مقاله زیر كه به ترسیم زمینه تاریخی ظهور سرود انترناسیونال میپردازد، از هفته نامه "خبرنامه پكن" بسال 1972 استخراج شده است:

18 مارس 1871، پرولتاریا و مردم پاریس قیام مسلح جسورانه ای را برپا داشتند و كمون پاریس را پایه گذاری نمودند. این نخستین رژیم پرولتری در تاریخ بشر، نخستین تلاش عظیم پرولتاریا جهت سرنگونی بورژوازی و استقرار دیكتاتوری پرولتاریا بود. كمون پاریس بواسطه تهاجم سخت و سركوب خونین "تی یر" جلاد و همكاری بیسمارك شكست خورد. اما همانگونه كه ماركس خاطر نشان ساخت: جنبش افتخار آفرین 18 مارس "طلوع انقلاب عظیم اجتماعی بود كه بشر را برای همیشه از رژیم طبقاتی رها میسازد.

"اعضای كمون پاریس مقاومت شدیداً قهرمانه ای در مقابل دشمنان طبقاتی داخلی و خارجی از خود نشان دادند. در آن هفته خونریزی، خیابانها از جسد پوشیده بود و لخته های خون در هر كجای پاریس موج میزد. پیگرد و كشتار تا اوائل ژوئن ادامه داشت. یك روزنامه ورسائی بتاریخ 30 مه اعلام كرد كه اوژن پوتیه دستگیر شده و بقتل رسیده است. اما در واقع، شاعر در اختفا بسر میبرد. در میانه غرش گلوله و آتش، زیر بار تهدید مرگ، زمانیكه پشت پنجره گاریهای حامل اجساد قربانیان عبور میكرد، شاعر پرولتر بزرگ ما در روزهای نخستین ژوئن در حومه پاریس بسر میبرد. و بی آنكه تزلزل یا روحیه باختگی در او راه یابد، تجربه شكست را جمعبندی میكرد و احساسات جوشانش را به كلمه تبدیل مینمود تا شعری فوق العاده و الهامبخش بسراید: "انترناسیونال". شعر از اراده استوار بردگانی كه تاریخ را آفریدند و ایمان به پیروزی حتمی امر كمونیسم آكنده شد. "انترناسیونال" پیش بینی میكرد كه: "بگذار هر چیز مكان خود را بیابد، انترناسیونال میباید نژاد بشر گردد." پوتیه با سرودن شعر خود، بنای یادبود فناناپذیری را برای اعضای كمون پاریس برپا داشت، و در عین حال "انترناسیونال"، فراخوان قهرمانان كمون به آیندگان بود كه انقلاب را تا به آخر به پیش برند.

در ماه ژوئن 1888، شش ماه بعد از مرگ پوتیه، "پی یر دوژیته" برای نخستین بار شعر انترناسیونال را خواند. این كارگر و آهنگساز فرانسوی از روح انترناسیونال بشوق آمد. بازبینی تجربه تاریخی جنبش كارگری، او را بفكر خیلی چیزها انداخت ـ وفاداری پوتیه و توده ها به ماركسیسم و خواستشان به كمونیسم، زندگی پوتیه، صحنه های نبرد كمون پاریس... گوئی بسال كبیر 1871 بازگشته است. پس شب هنگام، كار آهنگ گذاشتن بروی انترناسیونال را با ارگ ساده اش شروع نمود. دوژیته تمام شب را كار كرد و وقتی وظیفه اش به انجام رسید كه خورشید از شرق طلوع كرده بود.

در ژوئیه 1888، آهنگساز در یك گردهمآئی از سوی روزنامه فروشان شهر لیل،نخستین اجرای كر انترناسیونال را رهبری نمود. از آن پس، انترناسیونال در تمام فرانسه و جهان اشاعه یافته و به صلای نبرد پرولتاریا و كارگران همه كشورها بدل گشته است.

سرود انترناسیونال

اوژن پوتیه

برخیز ای داغ لعنت خورده                    دنیای فقر و بندگی
جوشیده خاطر ما را برده                      به جنگ مرگ و زندگی
باید از ریشه براندازیم                          كهنه جهان جور و بند
و آنگه نوین جهانی سازیم                    هیچ بودگان هرچیز گردند

روز قطعی جدال است                         آخرین رزم ما
انترناسیونال است                              نژاد انسانها (2)

برما نبخشند فتح و شادی                     خدا، نه شه نه قهرمان
با دست خود گیریم آزادی                     در پیكارهای بی امان
تا ظلم از عالم بروبیم                          نعمت خود آریم به كف
دمیم آتش را و بكوبیم                        تا وقتیكه آهن گرم است

روز قطعی جدال است                         آخرین رزم ما
انترناسیونال است                              نژاد انسانها (2)

تنها ما توده جهانیم                            اردوی بیشمار كار
داریم حقوق جهانبانی                         نه كه خونخواران غدار
غرد وقتی رعد مرگ آور                      بر رهزنان و دژخیمان
در این عالم بر ما سراسر                       تابد خورشید نور افشان

روز قطعی جدال است                         آخرین رزم ما
انترناسیونال است                              نژاد انسانها (2)

سخنرانى انگلس در کنار آرامگاه مارکس - گورستان هاى‌گيت، لندن ١٧ مارس 1883 -

١٤ مارچ، يک ربع به ساعت ٣ بعد از ظهر، بزرگترين انديشمند روزگار ما از انديشيدن باز ايستاد. فقط دو دقيقه او را تنها گذاشته بوديم، همينکه به اتاق آمديم، ديديم که آرام روى صندلى خوابيده است - اما اين بار براى هميشه.
 
مرگ اين مرد چنان ضايعه‌ اى براى پرولتارياى رزمنده اروپا و امريکا و براى تاريخ علوم است که ابعادش غير قابل اندازه‌گيرى است. جاى خالى‌اى که با رفتن اين روح پُر عظمت بوجود آمده است بزودى زود همه جا احساس خواهد شد.

همانطور داروين به قانون تکامل جهان ارگانيک و موجودات زنده پى بُرد، مارکس هم قانون تکامل تاريخ بشر را کشف کرد؛ اين حقيقت ساده را که تا قبل از او در زير کوهى از ايدئولوژى های مختلف پنهان شده بود، اين حقيقت که بشر پيش از آنکه بتواند به سياست، دانش، هنر، دين و جز اينها بپردازد، بايد بخورد، بياشامد، سرپناه و پوشاک و غيره داشته باشد؛ اين که بنابراين توليد وسايل مبرم مادى، و نتيجتاً ميزان رشد اقتصادى کسب شده توسط هر مردم معيّن يا در هر دوره معيّن، آن زيربنايى را تشکيل ميدهد که بر روى آن، دولت، مفاهيم حقوقى، هنر و حتى نظرات آن مردم در مورد مذهب تکامل پيدا کرده‌اند... و در پرتو اين نور است که بنابر اين بايد همه اينها را تبيين کرد، نه برعکس، آنچنان تا حال شده است.

اما اين همه‌اش نيست. مارکس قانون ويژه حرکت ناظر بر شيوه توليد سرمايه‌دارى عصر حاضر و آن جامعه بورژوايى که زاده اين شيوه توليد است را هم کشف کرد. کشف ارزش اضافه، ناگهان مسأله‌اى را روشن کرد که هم اقتصاددانان بورژوا و هم منتقدين سوسياليستى که در صدد حلش بودند در تمام بررسى‌هاى قبلى، در تاريکى کورمالى‌اش ميکردند.

دو کشف اين چنينى براى يک عمر کافى است. خوشبخت آن که نائل آمدن به حتى يکى از اين کشفيات نصيبش شود. اما در هر زمينه‌اى که مارکس به تحقيق پرداخت - و او در زمينه‌هاى بسيار متعددى تحقيق کرد، که هيچکدامشان سطحى نبودند - در همه زمينه‌ها، حتى در رياضيات، به کشفيات مستقلى نائل شد.

چنين بود اين مَردِ دانش. اما اين هنوز حتى نيمى از وصف او نيست. دانش براى مارکس نيرويى بلحاظ تاريخى پويا و انقلابى بود. گرچه براى او هر کشف جديد در اين يا آن عرصه‌ از دانش تئوريک که شايد هنوز هم کاربُردهايش بتمامى قابل تصور نبود خشنودى فراوانى بهمراه داشت، وقتى کشفيات تأثيرى فورى و انقلابى بر صنايع، و بر تکامل تاريخى در کل ميگذاشتند، شعفى از نوعى کاملا متفاوت احساس ميکرد. بعنوان مثال، او از نزديک پيشرفتها و اکتشافات حاصله در زمينه الکتريسيته را دنبال ميکرد و در اين اواخر بخصوص کارهاى مارسل دپره[١] را.

براى اينکه مارکس بيش از هر چيز ديگر يک انقلابى بود. مأموريت واقعيش در زندگى اين بود که از هر طريق به سرنگون کردن جامعه سرمايه‌دارى و نهادهاى دولتى مخلوقش مدد برساند، به آزادى و رهايى پرولتاريا کمک برساند، که او خود اولين بانى وقوفش بر وضعيت و نيازهايش، و آگاهيش بر شرايط رهاييش بود. مبارزه خوى او بود. با چنان شور، با چنان سرسختى و با چنان کاميابى مبارزه کرد، که کمتر کسى با او رقابت ميکند. کار او در اولين "روزنامه جديد راين" در سال ١٨٤٢، روزنامه "به پيش" پاريس در ١٨٤٤، "روزنامه آلمانى بروکسل" در ١٨٤٧، "روزنامه جديد راين" در ١٨٤٨- ١٨٤٩ و بعلاوه جزوه‌هاى ميليتانت بيشمار، کار در سازمانهاى پاريس، بروکسل و لندن، و بالأخره تاجى بر سر همه اينها، تشکيل انجمن بين‌المللى کارگران - اين خود براستى دستاوردى بود که بنيانگذارش ميتواند بحق بر آن ببالد حتى اگر هيچ کار ديگرى نکرده باشد.

و در نتيجه، مارکس بلحاظ مورد نفرت و تهمت و لجن‌پراکنى بودن سرآمد زمانه خودش بود. حکومتها هم مطلقه و هم جمهورى او را از ممالک خود تبعيد کردند. بورژواها چه محافظه کار و چه اولترا-دمکرات در بدنام کردن و لجن‌پراکنى به او گوى سبقت از هم ربودند. همه اينها را او همچون تارعنکبوت کنار ميزد، ناديده ميگرفت، و تنها زمانى پاسخ ميداد که ضرورتى فوق‌العاده مجبورش ميکرد. و او مُرد در حالى که ميليونها کارگر انقلابى همرزمش - از معادن سيبرى تا کاليفرنيا، در همه بخشهاى اروپا و امريکا، از صميم قلب دوستش دارند، خالصانه به او احترام ميگذارند و در فقدانش سوگوارند -- و گرچه شايد مخالفان او بسيار بودند، اما من به جرأت ادعا ميکنم که بعيد است حتى يک دشمن شخصى داشته باشد.

نام او قرن ها دوام خواهد آورد و کارش هم چنين خواهد بود.

٭ ٭ ٭



[١] مارسل دپره Marcel Deprez (١٢ دسامبر ١٨٤٣ - ١٣ اکتبر ١٩١٨) از پيشقراولان مهندسى برق در فرانسه که در سال ١٨٨١ مأمور شد شبکه‌اى بمنظور برق رسانى مبتنى بر انتقال برق از فواصل دور بوجود بياورد. او موفق شد براى اولين بار در سال ١٨٨٢، برق جريان مستقيم را (با توان ٤٠٠ وات) از ميزباخ به مونيخ (با فاصله ٥٧ کيلومتر) انتقال دهد. مدتى بعد کشف شد که برق متناوب را بآسانى و با اتلاف بسيار کمتر ميتوان به فواصل دور انتقال داد. -زيرنويس آرشيو عمومى
 _______________________________________________________________________

بازنويسی از روی "کمونيست"، ارگان مرکزی حزب کمونيست ايران، شماره ٦ - نسان نودينيان مارس ٢٠٠٨
متن منتشر شده در اين سايت با ترجمه انگليسى مقابله و بعضا تغيير داده شده است.

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها