تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۱ مهر ۲۹, شنبه

اعلامیه ای مشترک سازمان انقلابی افغانستان با ساما (ادامه دهندگان)



در برابر اشغالگران (امریکایی و ناتویی)٬ دولت دست نشانده و جنگ ارتجاعی طالبان بایستیم!

هفتم اکتوبر امسال٬ دقیقاً یازده سال از روزی می گذرد که غارتگران غربی به سردمداری امپریالیست های خونریز امریکایی، به بهانه های واهی، ولی به غرض اشغال کشورما، لشکر کُشت و کُشتار و بمباردمان را به جان زحمتکشان بلاکشیده ای میهن ما، اعم از زن و مرد، رها کردند. ویرانگری، چپاول،‌ فرو ریختن سقف و بام بر سر مردم و حاکمیت سفاک ترین عناصر بر سرنوشت مردم با زورگوئی و تجاوز به نوامیس از مشخصه های این دوره بوده است. دراین یازده سال هزاران هموطن محروم ما در دهات در بمباران ناتو و امریکا جان های خویش را از دست دادند و صدها تن دیگر نیز کارد طالبان را بر گلوی خویش احساس کردند. درشهرها نیز زنجیری از اختطاف، انتحار، خودکشی، خودسوزی، از خودبیگانگی، مواد مخدر، فساد اداری و...دست وپای مردم را به خود پیچیده است.
تنها دو هفته قبل هشت زن هموطن ما در ولسوالی علیشنگ ولایت لغمان در بمباردمان ناتو کشته شدند. اینها که در هنگام جمع آوری هیزم بمب ناتو بر سرشان فرود آمد٬ از محروم ترین افراد جامعه بودند که بار محرومیت های اقتصادی را به دوش می کشیدند و بالاخره در آتش بمب های ناتو خاکستر شدند. این یکی از صدها موردی است که زنان و اطفال و دهقانان افغان در عملیات نظامی اشغالگران کشته می شوند؛ عملیات نظامی که صدها قریه در سراسر کشور ما را به ویرانه تبدیل کرده است. هکذا روزی نیست که بخش هائی از مردم شهرهای بزرگ و کوچک به خون کشیده نشوند.
با گذشت  یازده سالی که از هجوم امریکا به افغانستان می گذرد٬ و با طولانی شدن جنگی که نمیتوانند عواقب آنرا پیش بینی کنند،کشورهای کوچک اروپایی همدست امریکا آهسته آهسته بساط خود را از افغانستان جمع می کنند؛ اما امریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان با گذشت هر روز پایه های اشغال در وطن ما را مستحکم تر می نمایند. این سردسته های اشغالگران پایگاه های وسیع  برای استقرار هزاران عسکر و نصب پیشرفته ترین تجهیزات نظامی در بگرام، قندهار، شیندند، مزار، هلمند و ده ها محل در مشرقی ایجاد کرده اند. امریکا، افغانستان را از یک سو به آزمایشگاه تسلیحات خود بدل کرده است و از طرف دیگر میهن ما را همچون سپر در برابر رقبای آسیایی خود به کار می برد.
 دولت دست نشانده و پوشالی کابل هم با انجام خوشخدمتی به باداران ناتو و بخصوص امریکایی، معاهده ننگینی را به نام پیمان ستراتژیک در تاریکی شب به امضا رسانید تا به زعم خود به اشغال کشور ما وجهۀ «قانونی» داده باشد. اما اشغالگران به خوبی می دانند که نه لویه جرگه های مشورتی و نه پیمان های ستراتژیک پیش از آنها به داد متجاوزین بریتانیائی و شوروی  رسید و نه هم اینبار متجاوزین امریکائی و متحدین شان را نجات خواهد داد. هر چند هم که اشغالگران با گذشت هر روز بر وسعت و استحکام پایگاه های نظامی خود علاوه کنند. از طرف دیگر، در مدت کمتر از چند ماه که از امضای این سند ننگین می گذرد، این معاهدۀ شوم مایۀ سرافکندگی مضاعف دولت دست نشاندۀ کرزی و جنایتکاران ائتلاف شمالی اش گردیده است.
از سوی دیگر دولت غیر مردمی پاکستان که بیش از نیم قرن حافظ منافع امریکا در منطقه است، مناطقی را در ولایات کنر، نورستان و ننگرهار زیر آتش شدید توپخانه گرفته، که سبب کشته شدن ده ها تن و بی جا شدن صد ها هموطن ما گردیده است. در حالی که امریکا نسبت به زاری و تضرع دولت کرزی بی اعتنا مانده است، دو نوکر گوش به فرمان امریکا در مقابل همدیگر قرار گرفته اند و امریکا هر طور که خواسته باشد میتواند از این وضعیت بهره برداری کند. اما امریکا و همدستان غربی اش در تجهیز و تقویۀ اردوی اجیردر افغانستان بمثابه ابزار دست شان، شب از روز نمی شناسند و حداقل ۱۵ میلیارد دالر را طی یازده سال گذشته برای سر پا ایستاد کردن این اردوی اجیر حیف و میل کرده اند. اردویی که از سوی جنرالان و افسران دستچین امریکا رهبری می شود هر لحظه حاضر و آماده است که بر علیه مردم و خاک خود عمل کند؛ اردوئی که درس «دفاع» از میهن را از مشاورین امریکایی متجاوز به میهن شان یاد می گیرند!!.
اشغالگران امریکایی در ظاهر از سال ۲۰۱۴م و خروج نیروهای شان صحبت  می کنند، اما سرشت جنگ افروزانه و ادامۀ بحران اقتصادی پنج سال اخیر سبب گردیده که ملیتاریزم و جنگ افروزی بیش از هر زمان دیگر به مثابۀ بدیلی برای رشد اقتصاد بیمار و بحران زده اش شود. به همین دلیل پالیسی سازان امریکایی تا آخرین حد می کوشند با تقویت بنیادگرایی در منطقۀ ما، شرق میانه و قسمت هایی از افریقا آتش جنگ را در کشورهای بیشتری برافروزند تا بازار های بیشتری برای مصرف تسلیحات خود دست و پا کنند. همانطور که تاریخ سایر کشور های امپریالیستی نشان داده است، بحران اقتصادی امریکا را نه تنها ضعیف، بلکه همچنان هارترکرده است.
محرومان و ستمدیدگان جامعۀ ما در حالی قربانی جنگ افروزی امریکا در افغانستان هستند که نیروی کور، جاهل و وابستۀ طالبان به نام «مقاومت» در برابر اشغالگران تنها به تمدید عُمر و توجیه اشغال در افغانستان کمک می کند. اشغال کشور ما از سوی امریکا با نصب دولت دست نشاندۀ کرزی و کلیۀ مرتجعین همراهش در قدرت پوشالی، که بدون حمایت امریکا چند روزی هم نمی تواند دوام بیاورد، و ماهیت ضد انسانی طالبان که جمعی از هموطنان ما را به گروگان گرفته اند، دو روی یک سکه اند که بقای هر یک در گرو بقای دیگری است. امریکا به نام سرکوب تروریزم به اهداف ستراتیژیک خویش دست می یابد و طالبان به نام «مقاومت» و با انفجار و انتحار از مردمی انتقام می گیرند که سالهاست دست رد بر سینۀ حاکمیت جهالت و تاریک اندیشی شان زده است.
سازمان انقلابی افغانستان و سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما- ادامه دهندگان) دو تشکل انقلابی اند که اعضایش در برابر اشغالگران سوسیال امپریالیزم شوروی رزمیده اند. آنها با تجربۀ مستقیم شان می دانند که قربانی و جان نثاری زحمتکشان افغانستان، و بخصوص دهقانان افغانستان، در راه کسب استقلال میهن از اشغالگران اجنبی، درغیاب یک رهبری انقلابی، همیشه از سوی رهزنانی سودا شده است که نمایندۀ ارتجاعی ترین افکار بودند و منافع شان با سایر کشورهای غارتگر گره خورده است. به طور مثال رهبری جنگ مقاومت در برابر اشغال سوسیال امپریالیزم شوروی در دست عناصری افتاد که دست پرورده ی امپریالیزم غرب و رژیم های ارتجاعی عرب و غیر عرب بودند. به همین دلیل نیز بود که پس از خروج روس ها از افغانستان سرنوشت کشور ما به دست سازمان های استخباراتی منطقه و غرب رقم زده شد. 
این دو سازمان مربوط به چپ انقلابی افغانستان به رسالت تاریخی خود آگاه اند و می دانند که تنها خلق و فقط خلق بسیج شده وسازمان یافته تحت رهبری ستاد مترقی و متعهد به آرمان های محروم ترین طبقات جامعه است که می تواند از عمق خود خشم و غریو فزایندۀ زحمتکشان افغانستان در برابر اشغالگران ناتویی، دولت دست نشاندۀ کرزی با ارتجاع متحدش و طالبان را،  به سیل بنیان کنی تبدیل نماید تا این جرثومه های فاسد را از سر زمین خود بروبد و برخرابۀ آن بنیادی نوین برای آزادی، آبادی و ترقی اجتماعی بنا نهد. این دوسازمان همرزم در بسر رساندن چنین رسالتی تا پای جان به مردم و وطن خود تعهد میسپارند.


            به پیش در جهت ایجاد ستاد رهبری انـــــــــقلاب مردم!
              به پیش به سوی انسجام وسازماندهی جنبش انقلابی خلق!
                         به پیش درجهت ایجاد جامعۀ فارغ از هرگونه ستم واستثمار!




سازمان آزادیبخش مردم افغانستان(ساما- ادامه دهندگان)                           سازمان انقلابی افغانستان


                                   

                     هفتم اکتوبر 2012

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها