تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

علیه لیبرالیسم

                ما طرفدارمبارزه فعال ایدنولوژیک هستیم ، زیرا این مبارزه صلاحی است که وحدت را دردرون حزب وسازمانهای انقلابی به سود پیکار ما تضمین می کند. این صلا ح را هرکمونیست و هرانقلابی باید به دست گیرد.
                اما لیبرا لیسم مبارزه ایدئولوژیک را رد می کند و صلح و آرامش غیراصولی را توصیه می نماید و ازاین رو موجب پیدایش شیوه ‏عمل منحط و مبتذل می گردد و در حزب و سازمانهای انقلابی بعضی از واحدها و افراد را به فساد سیاسی میکشاند.
‏لیبرا لیسم به اشکال گونا گون تظاهر می یابد.
                وقتی به روشنی معلوم شود که شخصی اشتباه ‏کرده ‏است ولی فقط به این علت که او یک نفرآشنا، یک همشهری ، هم کلاسی ، یک دوست صمیمی ، ‏یکی ازعزیزان ، یک همکار یا زیر دست قدیمی است ، ‏از بحث اصولی با او سر باز زدن ، ‏برای حفظ صلح و دوستی کارها را به حال خود رها کردن ، ‏یا بخاطر حفظ مناسبات حسنه به عوض حل نهایی مسایل به آنها بطور سطحی برخورد کردن نتیجه این خواهد شد که هم جمع لطمه ببیند و هم شخص مورد نظر -  این است اولین شکل ظهور لیبرا لیسم.
                درغیاب افراد ، ‏بدون احساس مسئولیت از آنها انتقاد کردن ، ‏پیشنهادات خود را بطور فعال به تشکیلات ارائه ندادن، نظرات خود را درباره ‏اشخاص درحضورشان مطرح نکردن ولی پشت سر آنها حرف زدن؛ از صحبت در جلسات خودداری نمودن ، ‏ولی پس از جلسه پرحرفی کردن، نسبت به اصول زندگی کلکتیو بی اعتنا بودن و خود را به ولنگاری  و بی بند و بازی عادت دادن- ‏این است دومین شکل ظهور لیبرا لیسم.
                هرکاری که به شخص خود مربوط نباشد، به پیش آمدها سپردن؛ درصورت وقوف کامل به نادرستی مطلبی از اظهارنظردرباره ‏آن تا حد ممکن خودداری کردن رندانه درصدد حفظ و نگاهداری خود برآمدن و فقط شخص خود را ازارتکاب به اشتباه  ‏مصون نگاه داشتن - این است سومین شکل طهور لیبرالیسم
         ‏    ازدستورات اطاعت نکردن و نظرات خود را برآنها ارجح دانستن؛ فقط از تشکیلات توقعات بیجا داشتن ولی از انضباط تشکیلاتی  بوئی نبردن- این است چهارمین شکل ظهور لیبرا لیسم.
               به عوض اینکه بخاطر وحد ت یا ترقی و یا به نظم و ترتیب درآوردن کارها به بحث و جدل پرداختن و علیه نظرات نادرست مبارزه کردن، ‏به حملات شخصی پرداختن ، توسل جستن ،  ‏دعوا و مرافعه به راه ‏انداختن،  ‏کینه و دشمنی  خود را بیرون ریختن و انتقام جویی کردن-  این است پنجمین شکل ظهور لیبرا لیسم.
                رد نکردن نظرات نادرستی که شنیده ‏می شود و حتی اظهارات عناصر ضد انقلا بی را شنیدن ولی گزارش نه دادن بلکه آنها را چنان با خونسردی  تلقی کردن که گویا اصلا اتفاقی نیافتاده ‏است - این است ششمین شکل ظهور لیبرالیسم .
                درمیان توده ‏ها بودن ولی تبلیغ و تهییج نکردن ، ‏در جلسات صحبت نکردن ، تحقیق ننمودن،  ازوضع توده ‏ها سئوال نکردن ، ‏به درد توده ‏ها نرسیدن ‏دربرابر توده ‏ها بی تفاوت بودن ،  فراموش کردن اینکه او یک کمونیست است و بالاخره یک  عضو حزب کمونیست را با اشخاص معمولی غیرکمونیست هم طراز ساختن -  این است هفتمین شکل ظهور لیبرالیسم.
                دربرابر اعمال کسی که منافع توده ها را پایمال می کند ، خشمگین نشدن ، تذکر ندادن ،  ‏جلوی او را نگرفتن و برای او دلیل و منطق نیاوردن ، ‏بلکه جلوی او را باز گذاشتن - این است هشتمین شکلظهور لیبرالیسم.
                با جدیت کارنکردن، برنامه معین و سمت مشخصی نداشتن ، ‏بلکه کارها را بطور سرسری انجام دادن و زندگی را به دست پیشامدها ‏‏سپردن - « ‏تا زمانی که انسان راهب است ، ‏فقط کارش به صدا درآوردن ناقوس است » - این است نهمین شکل ظهور لیبرا لیسم.
                خویشتن را آنچنان شخصی دانستن که خدمات ذیقیمتی در راه ‏انقلاب انجام داده است ، ‏به سابقه ی خود نازیدن، ‏شایستگی انجام وظایف مهم را نداشتن ولی از به عهده ‏گرفتن ماموریت های کم اهمیت تر سر باز زدن ، ‏درکارلاقیدی و در تحصیل سستی از خود نشان دادن -  این است دهمین شکل ظهور لیبرا لیسم.
                به اشتباهات خود پی بردن ، ‏ولی بخاطر اصلاح آنها تلاش نکردن ، ‏نسبت به شخص خود روش لیبرالیستی اتخاذ کردن-  این است یازدهمین شکل ظهور لیبرا لیسم.
                البته می توان موارد دیگری نیزبرشمرد ، ‏ولی این یازده ‏ماده ‏انواع عمده ‏آنها می باشند. اینها همه اشکال ظهور لیبرالیسم هستند.
                لیبرالیسم دریک جمع انقلابی پدیده ‏ایست بسیار زیانبخش ، لیبرالیسم به منزله خوره ‏ایست که یکپارچگی و وحدت را به تدریج می خورد ، ‏پیوندها را می گسلد و موجب پاسیویته درکار و اختلاف نظرمی گردد. لیبرالیسم بر باد دهنده  تشکیلات محکم و انضباط محکم صفوف انقلابی است ، ‏مانع اجرای کامل رهنمودهای سیاسی است و بالاخره سازمانهای حزبی را از توده هایی که تحت رهبری حزب قراردارند ، ‏جدا و دور می سازد این گرایش فوق العاده ‏بدی است.
                لیبرالیسم ازخودخواهی خرده ‏بورژوایی سرچشمه گیرد و منافع شخصی را بر مصالح انقلاب مقدم می شمارد بطوری که این ‏خود موجب سر بلند کردن لیبرالیسم ایدئولوژیک ، ‏سیاسی وتشکیلاتی می گردد.  
                لیبرالها به اصول مارکسیسم به دیدۀ دگمهای خشک تجریدی می نگرند. آنها مارکسیسم را می پسندند ولی حاضر نیستند آن را به مرحله عمل درآورند و یا آن را کامل به مرحله عمل درآورند؛ آنها ‏حاضر نیستند مارکسیسم را جایگزین لیبرالیسم خود نمایند. این ‏اشخاص هم صاحب مارکسیسم خاص خودند وهم لیبرالیسم خویش را حفظ میکنند؛  آنها ازمارکسیسم دم می زنند ولی به شیوه لیبرالیسم عمل می کنند ؛ درمورد دیگران مارکسیسم  را به کار می بندند ولی درمورد خود ‏لیبرالیسم را. درانبان آنها هماین موجود است وهم آن ، و هرکدام مورد استعمال ویژه ای دارد. چنین است  شیوه تفکر برخی ازافراد.
                لیبرالیسم یکی ازتظاهرات اپورتونیسم است وازاساس با مارکسیسم درتضاد است. لیبرالیسم پدیده ایست منفی  که اثرش بطورعینی  فقط کمک به دشمن است ، به همین جهت است که دشمن از وجود لیبرالیسم درمیان ما خرسند می گردد .این است ماهیت لیبرالیسم ؛ لیبرالیسم را درصفوف انقلاب به هیچ وجه جایی نیست .
                ما باید درپرتو روح مثبت مارکسیسم برلیبرالیسم که منفی است ،‏غلبه کنیم ، یک کمونیست باید رک ، ‏صادق و فعال باشد ، ‏مصالح انقلاب را گرانبهاترازجان خود بداند و منافع شخصی را تابع مصالح انقلاب نماید ؛ او باید همیشه و درهمه جا بر روی اصول صحیح پا فشاری کند و علیه هرگونه فکر وعمل نادرست بطورخستگی ناپذیر مبارزه ‏نماید تا آنکه زندگی کلکتیو حزب را مستحکم و رابطه حزب را با توده ها استوارگرداند؛ او باید به حزب و توده ها بیشتر ازهرشحص دیگری توجه کند؛ باید به دیگران بیشتر از شخص خود توجه کند. تنها در چنین  صورتی است که او را می توان یک فرد کمونیست نامید .
                همه کمونیستهای وفادار، ‏صادق ، ‏فعال وشرافتمند باید برای مبارزه علیه گرایش های لیبرالی برخی از افراد متحد شوند و بکوشند آنان را به راه راست هدایت کنند. این یکی از وظایف ما در جبهه ایدنولوژیک است.

اثر: مائوتسه دون

          (٧ سپتامبر١٩٣٧)

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها