تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

دموکراسی


دموکراسی شکلی از قدرت سیاسی است که تبعیت اقلیت از ارادۀ اکثریت و به رسمیت شناختن آزادی و مساوات میان افراد (شهرواند) را بیان می کند. بورژوازی در تعریف خود از دموکراسی فقط به جنبۀ ظاهری این تعریف از دموکراسی بسنده می کند و مفهوم دموکراسی را به شکل مجرد و جدا از شرایط اقتصادی – اجتماعی و اوضاع مشخص جامعه در نظر می گیرد. بنابرین بناچار دست به ایجاد مفاهیمی مثل "دموکراسی خالص"وغیره میزند که این مفاهیم از طرف رفرمیست ها و اپورتونیست ها نیز تبلیغ می شود. لنین در تعریف خود از دموکراسی به عنوان یک سازمان سیاسی جامعه، می گوید: هر دموکراسی "در نهایت، در خدمت تولید قرار دارد و در نهایت به وسیلۀ روابط تولیدی در هر جامعه معین می گردد."، بنابرین لازم و اساسی است که دموکراسی را نه به عنوان یک تعریف، بلکه به عنوان پدیده ای تاریخی در نظر گرفت و چگونگی تکامل آن را در طول تاریخ و وابستگی این تکامل را به دگرگونی نظام های اقتصادی – اجتماعی و روند وحدت مبارزات طبقاتی مطالعه کرد.

در کلیۀ جومع طبقاتی، دموکراسی شکلی از دیکتاتوری است که به وسیلۀ طبقۀ مسلط اعمار می گردد و بنابر این دارای خصلت طبقاتی است. در حقیقت، دموکراسی فقط برای اعضای طبقۀ مسلط جامعه وجود دارد و کل این طبقه نسبت به بقیۀ طبقات جامعه دیکتاتوری اعمال می کند. مثلاً در دموکراسی برده داری جامعۀ آتن در عهد باستان، دموکراسی فقط در میان برده داران متعلق به طبقۀ حاکم وجود داشت در حالیکه همین  طبقۀ حاکم برده دار خشن ترین دیکتاتوری ها را نسبت به طبقۀ بردگان اعمال می نمود. در یک جامعۀ بورژوایی نیز طبقۀ بورژوا از دموکراسی و نها های آن به عنوان ابزاری برای حاکمیت سیاسی خود استفاده می کند. بورژوازی یک قانون اساسی ایجاد می کند، پارلمان و سازمان های دیگر بوجود می آورد و تحت فشار خلق، انتخابات عمومی و آزادی های سیاسی ظاهری را می پذیرد. اما امکانات توده های ملیونی برای استفاده از کلیۀ این حقوق دموکراتیک در هر زمینه ای کاملاً  محدود است. دستگاه دموکراتیک یک  جمهوری بورژازی به نحوی سازمان یافته و طرح ریزی شده است که به تواند کلیۀ فعالیت های سیاسی طبقۀ کارگر  و سایر زحمتکشان را فلج نموده و اینان را در خارج از حیطۀ فعالیت های سیاسی نگاه دارد. و هر گاه که شرایطی فراهم آید تا توده ها منافع بورژوازی را به خطر اندازند، بوروژازی حتی به نها ها و معیار های خود نیز پایبند نمی ماند و با کلیۀ وسایل به سرکوب ضد انقلابی طبقۀ کارگر و سایر توده های خلق  می پردازد. به عبارت دیگر، حتی برای اجراء و تحقق همین حقوق ظاهراً دموکراتی هیچگونه تضمین جدی و واقعی برای توده ها وجود ندارد.

اما دموکراسی سوسیالیستی عالی ترین و واقعی ترین دموکراسی در طول تاریخ است. زیرا آزادی های دموکراتیک واقعی را برای وسیع ترین اقشار و طبقات خلق و اکثریت عظیم جامعه به طرزی واقعی و نه صوری فراهم می آورد. دموکراسی سوسیالیستی در حقیقت همان دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریا است. یعنی در یک جامعۀ سوسیالیستی که پرولتاریا بورژوازی را سرنگون و قدرت سیاسی را تصرف کرده است، شرایط و امکانات لازم را برای استقرار دموکراسی برای خلق، که اکثریت عظیم افراد جامعه را تشکیل میدهد، فراهم آورند و در مقابل، نسبت به طبقۀ ارتجاعی استثمارگر واژگون شده، یعنی بورژوازی، دیکتاتوری اعمال می کند.

بنابرین، دموکراسی سوسیالیستی نیز مثل سایر دموکراسی های سیاسی در جوامع طبقاتی تاریخ، یک دموکراسی طبقاتی است، اما محتوا و ماهیت آن کاملاً متفاوت است، زیرا بر خلاف سایر جوامع طبقاتی، که در آنها دیکتاتوری اقلیت بر اکثریت اعمال می گردید و دموکراسی فقط برای اقلیت کوچکی از جامعه یعنی طبقات حاکم صادق بود، در دوران سوسیالیسم این اکثریت عظیم خلق و زحمتکشان به رهبری طبقۀ کارگر است که دیکتاتوری خود را بر یک اقلیت استثمارگر، یعنی بورژوازی و طبقات استثمارگر سرنگون شده، اعمال می کند و دموکراسی واقعی را در میان اکثریت عظیم خلق مستقر می گرداند.

در دوران سوسیالیسم، دموکراسی سوسیالیستی حقوق دموکراتیک افراد را از طریق وسایل و تدابیر مشخص و انقلابی تضمین می نماید. و شرایط مادی لازم برای تحقق دموکراسی واقعی و حقوق برابر افراد را از طریق اشتراکی کردن وسایل تولید، شکوفایی اقتصاد و نابودی بحران و بیکاری و حذف تدریجی نا برابرای های اقتصادی، فراهم می آورد. در یک جامعۀ سوسیالیستی، کلیۀ افراد خلقی از هر جنسیت، ملیت، یا نژادی که باشند از نظر برخورداری از حقوق سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در شرایط یکسان قرار دارند.

*****
بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها