تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

جهت عمدۀ تضاد


در یک تضاد معین، دو جهت متضاد به طور ناموزون رشد و تکامل می یابند. گاهی چنین به نظر میرسد که میان آنها تعادلی بر قرار است ولی این تعادل فقط موقتی و نسبی است، در حالیکه تکامل ناموزون همچنان باقی می ماند. به همین سبب، در هر تضاد ناگزیر یکی از دو جهت متضاد جنبۀ عمده (یا جهت عمده) و دیگری جهت غیر عمده را تشکیل میدهد. جنبۀ عمده، جنبه ای است که نقش رهبری کننده را در تضاد به عهده دارد. خصلت یک شیئی یا پدیده اساساً به وسیلۀ جهت عمدۀ تضاد تعیین می شود... "...ولی این وضع ثابت نیست: جهت عمده و جهت غیر عمدۀ یک تضاد به یکدیگر تبدیل می شوند و خصلت اشیاء و پدیده ها نیز طبق آن تغییر می یابد."[1]

در درون هر شیئی یا پدیده بین جهت نو و جهت کهنه تضادی موجود است که در نتیجۀ مبارزۀ لاینقطع میان آنها، جهت نو از کوچک به بزرگ رشد کرده و بالاخره موضع غالب را اشغال می کند و به جنبۀ عمدۀ تضاد تبدیل می شود، در حالیکه در همان حال، کهنه به تدریج زوال می یابد و تبدیل به جنبۀ غیر عمدۀ تضاد می گردد. در این لحظۀ گذار، کیفیت پدیده دستخوش یک دگرگونی اساسی می گردد. طبیعی است که روند این تبدیل و دگرگونی یک روند ساده نیست، این روند میتواند اشکال بسیار پر پیچ و خم و پیچیده به خود بگیرد، میتواند حتی تکرار شود و گاهی حتی به عقب بازگردد، اما نو سر انجام همواره بر کهنه پیروز می شود و جای آن را اشغال می کند. این قانون جهان شمول و غیر قابل انسداد تکامل جهان و تمایل جبری تکامل پدیده ها است.

در یک جامعۀ سرمایه داری، تضاد عمده میان بورژوازی و پرولتاریا است، و بورژوازی جهت عمده (غالب) تضاد را تشکیل داده و هم اوست که خصلت این پدیده (جامعه سرمایه داری) را تعیین می کند. اما با انقلاب پرولتری، پرولتاریا سلطۀ بورژوازی را بر انداخته و دیکتاتوری پرولتاریا را جانشین دیکتاتوری بورژوازی می کند و بدین ترتیب پرولتاریا به جهت غالب و عمدۀ تضاد تبدیل می گردد و بورژوازی معکوس آن به موضع مغلوب و غیر عمده در می غلتد. در این حال، جهت عمدۀ تضاد که پرولتاریا است خصلت جامعه را که سوسیالیستی است، تعیین می کند.

در بارۀ اهمیت تشخیص جهت عمده از جهت غیر عمدۀ تضاد، مائوتسه دون می گوید: "تحقیق و پژوهش در حالات مختلف ناموزونی تضاد ها و همچنین تحقیق در تضاد های عمده و غیر عمده و در جهات عمده و غیر عمدۀ تضاد اسلوب مهمی است که بدانوسیله یک حزب انقلابی ستراتیژی و تاکتیک سیاسی و نظامی خود را به طور صحیح تعیین می کند؛ همۀ کمونیست ها باید به این کار تحقیقی توجه کافی مبذول دارند."[2]
*****

بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - مائوتسه دون: "در بارۀ تضاد"
[2] - مائوتسه دون: "در بارۀ تضاد"

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها