تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

اخلاق



اخلاق یکی از اشکال ایدئولوژیک جامعه است. در هر دورۀ مشخص از تاریخ جوامع، اخلاق مجموعۀ قرار داد هایی است که زندگی عمومی انسان ها را هدایت و تنظیم می نماید. اینها قرارداد های مدونی است که توسط یک جامعۀ معین و یک طبقۀ معین برای تنظیم اعمال مردم بر حسب دید و منافع آن طبقۀ معین پیشنهاد می شوند. تحقق این قرارداد های اخلاقی با تحقق قوانین فرق می کند: اخلاق بر خلاف قانون نه بر نیروی جامعه بلکه بر مقولات اخلاقی (خوبی و بدی، صحیح و نا صحیح و...) همچنین بر اعتقادات اجتماعی، بر معتقدات انسان ها و حتی بر نیروی عادت تکیه کرده و بدین طریق اعمال انسان ها را مورد ارزیابی قرار داده، بر آنها تاثیر گذارده و آنها را محدود می سازد.

اخلاق بازتاب هستی اجتماعی است، روبنای است از یک زیربنای اقتصادی معین و مقوله ای است تاریخی. در جوامع طبقاتی، اخلاق دارای خصلت طبقاتی است. طبقات استثمارگر و طبقات استثمار شونده در این مورد هر کدام بینش خاص خود را دارا هستند. اخلاق طبقات مسلط ابزار ایدئولوژیک آنها برای اعمال و تحکیم دیکتاتوری آنهاست. بورژوازی برای فریب توده ها همواره خصلت طبقاتی و تاریخی اخلاق را پرده پوشی کرده است، تا آن را نه مدافع منافع استثمارگرانۀ خود بلکه مدافع همۀ بشریت قلمداد کند. بورژوازی سعی می کند اخلاق خود را "جاودانی"، "برتر" و "خلل ناپذیر" وانمود سازد.

مارکسیسم به ما می آموزد که هر اخلاقی مهر تاریخی خود را با خویش حمل نموده و هیچ اخلاق فوق جوامع انسانی یافت نشده و همه قابل تغییرند. هیچ اخلاق مافوق طبقاتی موجود نیست. اخلاق بر اساس یک پایۀ اقتصادی معین بوجود می آید و طبیعتاً به آن نیز خدمت می کند. زمانیکه پایۀ اقتصادی مورد نظر تغییر یابد، اخلاق نیز ضرورتاً به عنوان روبنا تغییر می یابد و جای خود را به اخلاق دیگری میدهد که پایۀ اقتصادی جدید را بازتاب نماید.

جوهر اخلاق بورژوایی خودخواهی بوده و تزویر و ریا خصلت اساسی آن را تشکیل میدهد، لکن جوهر اخلاق پرولتاریایی اشتراکی بودن (کلکتیوسم) و فرد را فدای منافع جمع کردن است. اخلاق پرولتاریایی خواهان سرنگونی نظام استثمار انسان توسط انسان است. اسلحه ای است در دست پرولتاریا تا به کمک آن تمامی توده های زحمتکش را متحد نموده علیه ستم و استثمار بورژوازی و کلیۀ طبقات استثمارگر و برای رهایی به پیکار بلند کند. اخلاق پرولتری یا اخلاق کمونیستی، از انسان ها میخواهد که از روحیۀ عمیق میهن پرستی و در عین حال انترناسیونالیستی بر خوردار باشند، کار یدی تولیدی را دوست داشته باشند، به توده ها از صمیم قلب خدمت کنند، برای رهایی توده های انقلابی جهان کوشش نمایند، از مشکلات نهراسند، روحیۀ مبارزه جویی خود را حفظ کنند، تلاش نمایند تا در تیوری و پراتیک علم مارکسیسم را بیاموزند و از دنباله روی و اطاعت کورکورانه بپرهیزند.

انگلس می گوید: "... تمام تیوری های اخلاقی تاکنون، سیر انجام نتیجۀ شرایط اجتماعی – اقتصادی همان مرحله است. و همانطوریکه جامعه تا به امروز بر اساس تضاد طبقاتی در حرکت بوده، همانطور هم اخلاق طبقاتی بوده که یا تسلط و منافع طبقاتی طبقۀ حاکم را توجیه کرده و یا اینکه هنگامیکه طبقۀ تحت ستم به اندازۀ کافی قوی بوده، نا رضایتی علیه این تسلط و منافع آیندۀ زحمتکشان را نمایندگی نموده است. اینکه در مورد اخلاق، نظیر دیگر بخش های شناخت انسانی، پیشرفتی صورت پذیرفته، به هیچ وجه مورد شک و تردید نیست. ولی ما هنوز از اخلاق طبقاتی برتر نرفته ایم. اخلاقی که ورای تضاد های طبقاتی و ورای خاطرۀ این تضاد باشد، اخلاقی واقعاً انسانی، فقط در آن مرحلۀ اجتماعی میسر است که نه تنها تضاد طبقاتی مرتفع بلکه همچنین این تضاد در عملکرد زندگی فراموش شده باشد."[1]
*****
بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - انگلس: "انتی دورینگ"

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها