تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

شیوۀ تولید سرمایه داری


مشخصات اساسی و عمومی شیوۀ تولید سرمایه داری عبارتند از:
1-      وجود تودۀ عظیمی از مردم که از آنان سلب مالکیت شده است و از هر گونه مالکیت بر وسایل تولید محروم می باشند. این توده ها به جز نیروی کار خود هیچ وسیلۀ امرار معاش دیگری ندارند. آنها برای تامین مخارج زندگی خود، مجبورند نیروی کار خود را به صاحب وسایل تولید و سرمایه بفروشند، یعنی برای سرمایه دار و در خدمت او کار کنند.
2-      انباشت انبوۀ عظیمی از ثروت (ثروت مالی و وسایل تولید) در دست افراد معدودی است که به نام انباشت اولیه یاد می شود. این انباشت اولیه در طول تاریخ به صور مختلف از طریق مال اندوزی، تجارت استعماری، برده فروشی و... انجام گرفته است. در نتیجه، از یکطرف تولید کنندگان مستقیم از وسایل تولید جدا شدند و از سوی دیگر ثروت و وسایل تولید در دست عدۀ قلیلی مجتمع گشت. این عده با بکار انداختن وسایل تولید خود و با خرید مواد اولیه و استخدام کارگر به سرمایه دار تبدیل شدند.
3-      تکامل نیرو های مولده و رشد تکنالوجی که بدون آن بسط و گسترش تولید سرمایه داری پس از قرن 16 در اروپا میسر نبود. نکات فوق، سه پیش شرط تولید سرمایه داری (آنطوریکه در قرون 17 و 18 در اروپا بوجود آمد) می باشد.
4-      تبدیل نیروی کار به کالا: این امر نتیجۀ اجتناب ناپذیر سلب مالکیت از تولید کنندگان مستقیم (دهقانان و تولید کنندگان کوچک شهری) و سرازیر شدن آنها به سوی ارتش کار مزدوری است. همانطوریکه میدانیم، نیروی کار یا  توان کار مجموع امکانات جسمانی و معنوی انسان است که در جریان کار مصرف می شود و برای باز یافتن آن به مصرف مقدار معینی مواد غذایی... احتیاج است و تولید نیروی کار عبارت است از تولید مجموعۀ معینی از وسایل معیشتی برای نگاهداری و تجدید توان کار مصرف شده در پروسۀ کار. از جانب دیگر، در تعریف کالا آمده است که: کالا محصول کار انسان و شیئی مفیدی است که (یعنی شیئی دارای ارزش مصرف) که تولید آن نه برای نیازمندی های تولید کننده بلکه برای مبادله (و بنابر این مصرف دیگری) می باشد. نیروی کار نیز در سیستم سرمایه داری دارای سه خصوصیت می باشد. از یکسو نیروی کار تولید می شود یعنی برای باز یافتن آن به مقدار معینی کار احتیاج است و بنابرین در نیروی کار مقدار معینی کار تجسم یافته است، از سوی دیگر نیروی کار دارای ارزش مصرف است، زیرا برای تولید محصولاتی مانند مواد اولیه، نیروی کار مصرف می شود و بالاخره کارگر نیروی کار خود را به سرمایه دار می فروشد و این شخص آن را در پروسۀ کار به مصرف می رساند. بنابرین در جامعۀ سرمایه داری، نیروی کار کارگر به یک کالا تبدیل می شود.
5-      اجتماعی شدن کار و پروسۀ تولید: در رژیم سرمایه داری، کار و تولید بیش از پیش شکل اجتماعی به خود می گیرند. اجتماعی شدن پروسۀ تولید یکی از خصوصیات اساسی شیوۀ تولید سرمایه داری است. در نتیجۀ به کار بردن ماشین آلات، تولیدات صنعتی در کارگاه های بزرگ، در مانوفاکتور و سپس در فابریکه ها متمرکز می شوند. به جای کارگاه های تک نفری، کارخانه هایی که همکاری صد ها نفر را ملزم میکردند، بوجود آمد. ابزار کار فردی به وسایل اجتماعی تولید یعنی به ابزاری که قابل استفادۀ تمام انسان ها هستند در می آیند. کار تولیدی به جای یک سلسله فعالیت های انفرادی به یک سلسله فعالیت های اجتماعی تبدیل می شود. کالا، محصول کار مشترک تعداد زیادی کارگر می باشد و باید از دست تک تک آنها بگذرد تا ساخته شود. لذا هیچ کارگری نمی تواند بگوید که کالای ساخته شده محصول کار فردی او است. تقسیم اجتماعی کار و تقسیم تولید اجتماعی رشد می کنند. بر تعداد شاخه های تولیدی در صنعت و کشاورزی و تجارت افزوده می شود. نظام مزدوری وابستگی شخصی زحمتکشان (وابستگی دهقان به زمین و ارباب) را از بین می برد و تودۀ انبوهی به سوی شهر ها و مراکز صنعتی روی می آورند. تولید اجتماعی، تولید طبیعی و فردی را دگرگون می سازد. کارخانه هایی که با توسل به تکنیک ماشینی کالای خود را در مدت زمان کمتری می سازند تولیدات خود را ارزانتر و با کیفیتی بهتر از تولید کنندگان فردی عرضه میدارند. بدین ترتیب، تولید فردی نمی تواند با تولید اجتماعی (فابریکه ها) رقابت نماید و در نتیجه دچار شکست می گردد. از اینرو تولید اجتماعی سرمایه داری مجموع شیوۀ تولید قدیمی را دگرگون می سازد و نقش انقلابی و مهمی در مرحله ای از تکامل تاریخ ایفاء می نماید.
6-      رشد تقسیم تولید اجتماعی و وابستگی و هماهنگی بین شاخه های مختلف تولیدی:  در رژیم سرمایه داری، نیرو های مولده (نیروی کار انسان، ابزار تولید و تکنیک) در سطح جامعه به میزان وسیعی بسط و گسترش می یابند. شاخه های مختلف موسسات تولیدی در صنعت و زراعت افروده می شوند و بیش از پیش به یکدیگر وابسته می گردند. شاخه های منفرد صنعت و شاخه هایی که سابقاً کم و بیش  به هم پیوسته و وابسته بودند، زنجیره ای از صنایعی بوجود می آورند که کاملاً به یکدیگر وابسته و پیوسته می گردند.
7-      استقرار مناسبات تکنیکی تولید سرمایه داری: در این مناسبات، کارگر به زائدۀ ماشین تبدیل می شود و وحدت خود را با ابزار کار از دست میدهد. صاحبان وسایل تولید، بلکه بر پروسۀ تولید نیز کاملاً مسلط می شوند. کارگران پروسۀ تولید را در تصرف خود ندارند. سرمایه داران از طریق نمایندگان خود (یعنی کادر های فنی و انجینری، تکنوکرات ها و بوروکرات ها و سایر عاملین مدیریت سرمایه) پروسۀ تولید را از آغاز تا انجام اداره و رهبری می کنند و برنامه ریزی آن را بر عهده دارند. در اینجا سرمایه بر پروسۀ تولید کاملاً مسلط می گردد و به عبارت دیگر، پروسۀ تولید از سرمایه تبعیت می کند.
8-      استقرار مناسبات اجتماعی تولید سرمایه داری: این مناسبات بر مالکیت خصوصی صاحب سرمایه بر وسایل تولید، تبعیت کامل و واقعی کار از سرمایه و تصرف مازاد کار طبقۀ کارگر به وسیلۀ سرمایه دار از طریق مکانیسم قانون اضافه ارزش، مبتنی می باشد. در شیوۀ تولید سرمایه داری، زحمتکشان فاقد هر گونه مالکیت واقعی بر وسایل تولید اند. آنها نیروی کار خود را تنها در اختیار دارند یعنی تنها میتوانند آزادانه آن را به فروش برسانند. سرمایه داران و نمایندگان و مجریان وی وسایل تولید را در تصرف و مالکیت تام و تمام خود دارند. در این سیستم، از لحاظ تیوریک، هیچگونه ضرورتی برای اعمال اجبارات ماورای اقتصادی به منظور غضب مازاد تولید مولدین مستقیم موجود نیست. این مازاد تولید به وسیلۀ خود مکانیسم استثمار اقتصاد سرمایه داری، یعنی قانون اساسی تولید ارزش اضافی و تحت عنوان "سود سرمایه" به جیب سرمایه دار میرود.
9-      هرج و مرج تولید: در جامعۀ سرمایه داری، تولید کالایی در ابعاد وسیع و عمیقی گسترش یافته و خصلت مسلط و عام می یابد. انگلس قوانین تولید کالایی را که موجب هرج و مرج در تولید اجتماعی می شود، چنین توضیح میدهد: "هر جامعۀ متکی به تولید کالایی دارای این ویژگی است که در آن تولید کنندگان تسلط بر مناسبات اجتماعی خود را از دست میدهند. هر کس به کمک وسایل تولیدی که تصادفاً در اختیار دارد و به خاطر نیاز خاص به مبادله، محصولات خود را تولید می کند. هیچکس نمیداند چه مقدار از کالا هایش به بازار راه خواهد یافت، چه مقدار از آن اصلاً مورد نیاز است، هیچکس نمی داند برای کالای خاصش تا چه حد نیاز واقعی موجود است، آیا مخارج آن را جبران خواهد کرد و اصولاً آیا قادر به فروش آن خواهد بود؟"[1]

در جامعۀ سرمایه داری نه یک تولید و توزیع سازمان یافته بلکه هرج و مرج اقتصادی در تولید حاکم است. قانون رقابت میان سرمایه داران برای تحصیل سود فزون تر و انباشت هرچه بیشتر سرمایه به طور اجتناب ناپذیر به ورشکستگی و تجزیۀ تولید کنندگان کوچک، رواج بازهم بیشتر هرج و مرج، بحران های اقتصادی منجر می گردد: "هر سرمایه دار (یا هر سازمان سرمایه داری) بدون وابستگی به دیگران کالا تولید می کند. این تمام جامعه نیست که میزان و نوع احتیاجات خود را تعیین می کند بلکه این صاحبان کارخانه ها هستند که تنها با این حساب که سود بیشتری بدست آورند و رقبای خود را در بازار شکست دهند، کالا تولید می کنند. از اینرو، گاهی اتفاق می افتد که بیش از حد، کالا تولید می شود، اما بازاری برای فروش نیست... بحران بوجود می آید، فابریکه ها بسته می شوند و کارگران بیکار."[2]

عامل دیگری که به هرج و مرج تولید دامن می زند، "چیزی درست متضاد با هرج و مرج، یعنی سازماندهی اجتماعی تولید در یکایک بخش های تولید است."[3] به کمک این اهرم، موسسات سرمایه داری موفق می شوند با ایجاد یک تقسیم کار عقلانی در سطح واحد تولیدی (فابریکه)، با به کار انداختن ماشین ها، ابزار ها و تجهیزات تکامل یافته تر، کالا های خود را با هزینۀ تولید و به قیمت ارزانتر از مولدین کوچک و خرده پا به فروش برسانند، بدین ترتیب موسسات سرمایه داری و انحصاری بزرگی که بر این اساس بوجود می آیند، باعث ورشکستگی و تعطیل بسیاری از فابریکه ها و کارگاه های کوچک که به شیوه های کهن تولید وابسته اند، می گردند. مبارزۀ این سرمایه داران برای غلبه بر رقبای خود و تسلط بر بازار ها از سطح ملی به سطح جهانی، از متروپول به مستعمرات کشانیده می شود. رقابت بین سرمایه داران به جنگ های تجارتی وغیره منجر می گردد. بالاخره صنعت بزرگ، انحصارات و ایجاد بازار بین المللی، مبارزه را جهانی می نماید و در عین حال به طور بی سابقه ای بر شدت آن می افزاید.
*****

بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - انگلس: "انتی دورینگ"
[2] - انگلس: "انتی دورینگ"
[3] - انگلس: "انتی دورینگ"

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها