تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

دولت


دولت ابزار دیکتاتوری طبقه و وسیلۀ اعمال قهری است که تسلط سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیکی یک طبقه بر طبقۀ دیگر را تضمین می نماید. لنین می گوید: "دولت یک ابزار سلطۀ طبقاتی، ابزار سرکوب یک طبقه به وسیلۀ طبقۀ دیگر است. دولت سازمان اعمال قهری است که هدف آن به زانو در آوردن یک طبقۀ معین است."[1]

جوهر دولت در حقیقت سرکوب طبقاتی است که در نقش وظایف دولت آشکار می شود. دولت دارای دو جنبه است: یک جنبۀ داخلی و یک جنبۀ خارجی. سرکوب طبقاتی در درون جامعه بیان عملکرد و وظیفۀ داخلی آن است، و این جنبه، جنبۀ عمدۀ عملکرد و نقش دولت را تشکیل می دهد. روابط دولت با سایر دولت ها بیان نقش خارجی دولت است که در حقیقت ادامه و مکمل سیاست داخلی دولت می باشد. تفاوت ماهوی و بنیادی میان دولت ها (دولت طبقات استثمارگر با دولت سوسیالیستی پرولتاریا) سبب ایجاد تفاوت ماهوی در محتوی طبقاتی عملکرد دولت می گردد. وظیفه و نقش داخلی کلیۀ دولت های متعلق به طبقات استثمارگر در طول تاریخ عبارت است از حفظ، غلبه و سلطۀ اقتصادی و سیاسی این طبقات و اعمال دیکتاتوری بر مجموعۀ خلق زحمتکش، در حالیکه وظیفۀ داخلی یک دولت سوسیالیستی یعنی دولت دیکتاتوری پرولتاریا عبارت است از پاسداری از روابط اقتصادی سوسیالیستی و کلیۀ دستاورد های نوین سوسیالیستی و دفاع از منافع انقلابی زحمتکشان و اعمال دیکتاتوری بر مجموعۀ طبقات استثمارگر سرنگون شده و دموکراسی در قبال توده های وسیع خلق. نقش خارجی دولت متعلق به طبقات استثمارگر به وسیلۀ ماهیت درونی این طبقه تعیین می شود و ضرورتاً عبارت است از اعمال یک سیاست غارتگرانه، سلطه جویانه و تجاوز نسبت به خلق ها و کشور های خارجی و یا اتحاد با نیرو های ارتجاعی خارجی برای اعمال سلطۀ آن ها بر خلق این کشور های خارجی. در حالیکه نقش خارجی دولت سوسیالیستی دیکتاتوری پرولتاریا عبارت است از دفاع از استقلال، حاکمیت و تمامیت ارضی دولت سوسیالیستی، مقابله با امپریالیسم و سوسیال امپریالیسم و هر گونه تجاوز و توطئه خارجی و نیز پشتیبانی از مبارزۀ رهایی بخش کلیۀ ملل و خلق های تحت ستم.

تحقق وظایف دولت از طریق قدرت دولتی صورت می گیرد. قدرت دولتی نیرویی است که طبقۀ حاکمه به وسیلۀ آن طبقات تحت تسلط را مجبور به تبعیت از ارادۀ خود می نماید. این نیروی قهریه از مجموعه ای ارگان های مخصوص و ویژه مثل ارتش، پلیس، دستگاه قضایی وغیره تشکیل می شود. لنین می گوید: "ارتش دایمی، پلیس، ابزار عمدۀ قدرت دولتی است."[2]

مائوتسه دون می گوید: "دستگاه دولتی که بر ارتش، پولیس و محکمه شامل می شود ابزاری است که طبقه ای طبقۀ دیگر را به وسیلۀ آن در فشار می گذارد. دستگاه دولتی نسبت به طبقات دشمن ابزار فشار است؛ درینجا زور است نه مدارا."[3]

طبقات حاکم می توانند اشکال گوناگونی از سازمان و ساخت قدرت سیاسی (حکومت) را مانند حکومت دموکراسی پارلمانی، دیکتاتوری فاشیستی وغیره به تناسب شرایط و اوضاع و احوال مبارزۀ طبقاتی و نیاز های خود این طبقات به خود بگیرند. اما شکل قدرت سیاسی هر چه باشد، ماهیت آن همیشه دیکتاتوری طبقۀ حاکم است.

نباید دو مسئلۀ ساخت سیاسی (شکل قدرت سیاسی یا حکومت) و رژیم دولتی را با هم اشتباه کرد. مائوتسه دون تصریح می کند که مسئلۀ رژیم دولتی یا "سیستم دولت... فقط مربوط به مسئلۀ موقعیت طبقات اجتماعی مختلف در دولت است."[4]

در حالیکه: " سیستم قدرت مسئلۀ است که به شکل ساخت قدرت سیاسی مربوط می شود، به شکلی که طبقات اجتماعی معین، هنگام بر قراری ارگان های قدرت سیاسی بر می گزینند تا با دشمنان به نبرد بپردازند و از خویشتن دفاع کنند."[5]

به عبارت دیگر، رژیم دولتی بر محتوی طبقاتی دولت و ساخت قدرت سیاسی، بر شکل اعمال قهر به وسیلۀ طبقۀ حاکم دلالت دارد. دولت مقولۀ تاریخی است و از ازل وجود نداشته بلکه محصول و بیان آشتی ناپذیر تضاد های طبقاتی است. لنین می گوید: "دولت در آنجا، در آن زمان و در حدودی پدید می آید که تضاد های طبقاتی در آنجا، در آن زمان و دران حدود به طور ابژکتیف دیگر نمی توانند آشتی پذیر باشند."[6]

دولت ابدی نیست؛ حذف طبقات به طرز اجتناب ناپذیری زوال و نابودی دولت را هم به دنبال دارد. اما هیچ طبقۀ ارتجاعی حاکمه خود به خود صحنۀ تاریخ را ترک نمی گوید و به میل خود قدرت سیاسی را رها نمی کند. آزادی پرولتاریا و خلق های تحت ستم باید از طریق انقلاب قهر آمیز آنان، نابودی قاطعانۀ دستگاه دولتی که در خدمت طبقات استثمارگر قرار دارد و جایگزینی آن با دولت دیکتاتوری پرولتاریا تحقق یابد.

دولت دیکتاتوری پرولتاریا در تاریخ بشریت دولتی از نوع نوین و عالی است. تنها پس از محو کامل طبقات به کمک دیکتاتوری پرولتاریا و ورود به جامعۀ کمونیستی (جامعۀ بدون طبقه) است که دولت زوال می یابد. اما در تمام دوران تاریخی سوسیالیسم و تا وقتی که هنوز امپریالیسم، سوسیال امپریالیسم، مرتجعین و طبقات در داخل جامعه سوسیالیستی موجودند، دولت نه فقط زوال نمی یابد، بلکه باید دستگاه دولتی دیکتاتوری پرولتاریا را بیش از پیش تقویت و تحکیم نمود.

 برگرفته از  کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1]  - لنین: "دولت و انقلاب"
[2]  - لنین: "دولت و انقلاب"
[3]  - مائوتسه دون: "در بارۀ دیکتاتوری دموکراتیک خلق"
[4]  - مائوتسه دون: "در بارۀ دموکراسی نوین"
[5]  - مائوتسه دون: "در بارۀ دموکراسی نوین"
[6]  - لنین: "دولت و انقلاب"

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها