تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

تضاد اساسی شیوۀ تولید سرمایه داری


تضاد اساسی در هر جامعۀ طبقاتی، تضاد بین نیرو های مولده و مناسبات تولیدی است. در نتیجۀ تولید سرمایه داری، تضاد اساسی بین خصلت اجتماعی تولید و خصلت خصوصی مالکیت بر وسایل تولید (یا  خصلت سرمایه ای نیرو های مولده) می باشد. اگر در دوران فیودالی مالک ابزار تولید خود تولید کنندۀ مستقیم هم بود، در سیستم سرمایه داری، محصولات و تمام ابزار تولید به طور اجتماعی تولید می شوند و وسایل تولید به اجتماعی بکار می افتند. اما مالک آنها نه خود تولید کنندگان بلکه سرمایه داران می باشند: "ابزار تولید و خود تولید هر دو اجتماعی شده اند اما آنها مغلوب آن شکلی از تصاحب می شوند که بر پایۀ تولید خصوصی فردی بوجود آمده است، یعنی شرایطی که در آن هر کس صاحب تولید خود می باشد و آن را به بازار می آورد."[1]

خصلت تولید تغییر نکرده و شکل مالکیت همچنان خصلت سابق خود را (مالکیت خصوصی بر وسایل تولید) حفظ نموده است. تضاد اساسی و آشتی ناپذیر شیوۀ تولید سرمایه داری در اینجا نمایان می شود: تضاد بین خصلت اجتماعی تولدی و شکل مالکیت بر وسایل تولید و تسلط بر پروسۀ تولید که خصلت خصوصی دارد. تضاد اساسی در سطح طبقات اجتماعی به شکل تضاد میان دو طبقۀ اساسی جامعۀ سرمایه داری یعنی پرولتاریا و بورژوازی بروز می کند.

در سیستم ما قبل سرمایه داری کار مزدوری جنبۀ استثنایی و فرعی در مجموع تولید اجتماعی داشت. دهقانی که گهگاه به کار مزدوری اشتغال می ورزید خود متصرف زمین و صاحب ابزار تولیدی بود که به وسیلۀ آن می توانست در موقع ضروری احتیاجات معیشتی خود را بر آورده کند. قوانین صنفی روابط بین شاگرد و استاد کار را تعیین می کرد. اما با اجتماعی شدن ابزار تولید و تمرکز آن در دست سرمایه داران و همچنین با تلاشی نظام فیودالی، تجزیۀ دهقانان و بیرون رانده شدن آنان از زمین، کار مزدوری گسترش می یابد و از یک استثناء به یک قاعدۀ عمومی، از جنبۀ فرعی تولید به جنبۀ غالب تولید تبدیل می گردد. کار مزدوری موقت به کار مزدوری ابدی تبدیل می شود. بیش از پیش دو طبقه در مقابل هم صف آرایی می کنند:  از یکطرف طبقۀ کارگر معاصر (پرولتاریا) که فاقد هر گونه وسایل تولید است و از طرف دیگر صاحبان وسایل تولید و سرمایه (سرمایه داران) و نمایندگان آنان که بر پروسۀ تولید و نهاد های روبنایی مسلطند، یعنی به طور کلی طبقۀ بورژوازی: "بین ابزار تولید که در دست سرمایه داران متمرکز شده بود و تولید کنندگان که هیچ چیز جز نیروی کار خود را در اختیار نداشتند، جدایی کامل به وجود آمد. تضاد میان تولید اجتماعی و تصاحب سرمایه داری به شکل تضاد میان پرولتاریا و بورژوازی بروز کرد."[2]

تضاد اساسی سیستم سرمایه داری در زمینۀ تولید، در سطح کل جامعه، به صورت تضاد میان تشکیلات سازمان یافتۀ تولید در یک یک کارخانه و هرج و مرج تولید در سطح تمامی جامعه بروز می کند.
*****

بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - انگلس: "انتی دورینگ"
[2] - انگلس: "انتی دورینگ"

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها