طبقۀ کارگر (پرولتاریا) آن طبقۀ اجتماعی است که فاقد هر گونه
تملک و تصاحب بر وسایل تولید باشد و شرایط زیست خود را تنها از طریق فروش نیروی
کار خود به مالکین وسایل تولید و سرمایه فراهم می نماید. طبقۀ کارگر در مرحله ای
از تکامل تاریخی پروسۀ تولید و نیرو های مولده، در مرحلۀ تکوین شیوۀ تولید سرمایه
داری (در نتیجۀ انقلاب صنعتی در اروپا در نیمۀ دوم قرن 18) و به دنبال آن در سایر
کشور ها بوجود آمد.
طبقۀ کارگر و طبقۀ سرمایه دار (پرولتاریا و بورژوازی) دو
طبقۀ متخاصم شیوۀ تولید سرمایه داری را تشکیل میدهند: "مقصود از بورژوازی،
طبقۀ سرمایه دار معاصر و مالکین وسایل تولید اجتماعی هستند که اجرا کنندگان کار
مزدوری اند. مقصود از پرولتاریا، طبقۀ کارگر مزدور معاصر است که از خود صاحب
هیچگونه ابزار تولید نیست و برای آنکه زندگی کند ناچار است نیروی کار خود را به
معرض فروش بگذارد."
در نظام سرمایه داری، کارگران از وسایل تولید کاملاً جدا شده
اند. سرمایه داران نیروی کار کارگران را به مثابۀ یک کالا می خرند و از طریق مصرف
آن در پروسۀ تولید و ایجاد ارزش اضافی آنان را استثمار می کنند. صنعت ماشینی
استثمار کارگران را به عالی ترین حد میرساند: "صنعت ماشینی به نیرومند ترین
سلاح جنگی سرمایه علیه طبقۀ کارگر مبدل می شود."[1]
اگر پیدایش و توسعۀ صنایع ماشینی به معنای بیکار شدن ملیون
ها کارگر دستی توسط تعداد کمی کارگر ماشینی است، پیدایش و رشد صنایع ماشینی به
معنای بیکار شدن خود کارگران ماشینی و در تحلیل آخر ایجاد تعداد کثیری کارگران
مزدور است که یک ارتش ذخیرۀ کامل صنعتی را تشکیل میدهند و موقعی که صنعت با تمام
قوای خود کار می کنند مورد استفاده قرار می گیرند و زمانیکه ضرورتاً دوران بحرانی
فرا می رسد به خیابان ریخته می شوند. سرمایه داری از چنین ارتش استفاده می کند تا
از طرفی رقابت را در بین کارگران دامن زده و از
تشکل آنان جلوگیری نماید و از طرف دیگر مزد ها را (در شرایط کثرت تقاضای
کار) در سطح نازلی نگهدارد. سرمایه داری با به کار انداختن ماشین آلات و ایجاد
ارتش ذخیره، قبل از هر چیز و بیش از همه وسیلۀ امرار معاش کارگران را چپاول می
کند.
سرمایه دار از طرفی ثروت های اجتماعی تولید شده توسط کارگران
را به تصاحب خود در آورده و در نزد خود انباشت می کند و از سوی دیگر در قطب مقابل
خود انباشت فقر و گرسنگی را به وجود می آورد. انگلس می نویسد: "صنعت ماشینی،
این عظیم ترین وسیله برای کوتاه کردن زمان کار به کامل ترین وسیله ای تبدیل می
گردد که با کمک آن بتوان تمام دوران حیات کارگر و خانواده اش را به زمان کاری در
خدمت افزایش سرمایه مبدل ساخت. از این طریق است که کار بیش از حد عده ای شرط
بیکاری دیگران می گردد و صنعت بزرگ که تمام دنیا را به منظور شکار مصرف کننده زیر
پا می گذارد، در کشور خود میزان مصرف توده ها را تا مرز گرسنگی پائین می آورد(...)
انباشت ثروت در یک قطب در عین حال به معنای انباشت فقر، رنج کار، بردگی، جهل،
ددمنشی و تنزل اخلاقی در قطب مقابل (...) است."[2]
کارگران مولد (یا صنعتی) یعنی کارگرانی که ارزش اضافی تولید
می کنند، بخش بسیار بزرگی از طبقۀ کارگر را در جوامع سرمایه داری پیشرفته تشکیل
میدهند. اما پرولتاریا تنها به کارگران مولد محدود نمی شود و یا به عبارت دیگر
تنها آن بخش از کارگرانی را که مستقیماً در پروسۀ تولید، ارزش اضافی تولید می کنند
در بر نمی گیرد. زحمتکشان غیر مولد (زحمتکشای که مستقیماً در پروسۀ تولید شرکت نمی
ورزند) نیز که تحت ستم و استثمار بورژوازی غیر صنعتی قرار دارند، جزء پرولتاریا
محسوب می شوند. آنها هم (مانند کارگران حمل و نقل، راه آهن، بنادر، پست و تلگراف،
تجارت خانه ها وغیره) به وسیلۀ سرمایۀ تجاری و مالی استثمار می شوند.
بدین ترتیب، طبقۀ کارگر شامل همۀ زحمتکشان مولد و غیر مولدی
است که بنابر تعریف انگلس "مایحتاج خود را تنها از طریق فروش نیروی کار خویش
تامین می کنند."
معیار کار مولد (کاری که در پروسۀ تولید صورت می گیرد و
مستقیماً ارزش اضافی تولید می کند)، از این جهت حائز اهمیت است که تعیین می کند
کدام بخش از پرولتاریا قادر است نقش رهبری انقلاب پرولتری را ایفا نماید. به علت
نقش و موقعیتش در پروسۀ تولید، تنها پرولتاریای مولد در صنعت بزرگ کارخانه یی است
که پیشرو ترین بخش طبقۀ کارگر را تشکیل میدهد و از همۀ بخش های دیگر این طبقه
بیشتر توانایی و کیفیت رهبری انقلاب سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیسم را دارد.
پرولتاریا دارای آن خصایص اصلی است که وی را به انقلابی ترین
طبقه و نیروی اجتماعی در عصر سرمایه داری تبدیل می کند. این خصایص که از موقعیت
اقتصادی و اجتماعی این طبقه نشأت می گیرد عبارتند از: ارتباط با پیشرفته ترین شکل
تولید (تولید اجتماعی)، قابلیت عالی تشکل و انضباط پذیری که از تمرکز کارگران در
واحد های تولیدی ناشی می گردد، و عدم تملک خصوصی بر وسایل تولید. پرولتاریا مترقی
ترین، استوار ترین، پیگیر ترین و قاطع ترین نیروی اجتماعی در مبارزه علیه نظام
استثمار انسان از انسان است.
پرولتاریا تحت رهبری حزب سیاسی خود، با واژگون ساختن
بورژوازی و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا و اجتماعی کردن مالکیت بر وسایل تولید
یعنی با از میان برداشتن مالکیت بورژوایی و مالکیت خصوصی بطور کلی، راه را برای
شکوفایی و تکامل نیرو های مولده و در نتیجه همچنین برای حیات فرهنگی، فکری و معنوی
جامعه می گشاید و جامعه را به سوی ایجاد نظام کمونیستی پیش برده و هدایت می نماید
و سر انجام به طبقات و تقسیم جامعه به طبقات و مبارزۀ طبقاتی به طور کامل پایان می
بخشد.
"پرولتاریا از این طریق خود را آزاد می کند که رقابت،
مالکیت خصوصی و کلیۀ اختلافات طبقاتی را از میان بر دارد."[3]
"(تاریخ مبارزۀ طبقاتی) ضمن تکامل خود اکنون به مرحله
ای رسیده است که در آن طبقات استثمار شونده و محکوم یعنی پرولتاریا نمی تواند از
سلطۀ طبقۀ استثمارگر و حاکم، یعنی بورژوازی، رهایی یابد مگر آنکه درعین حال و برای
همیشه تمام جامعه را از هر گونه استثمار و ستم و تقسیمات طبقاتی و مبارزۀ طبقاتی
نجات بخشد."[4]
"هنگامیکه پرولتاریا بر ضد بورژوازی ناگزیر به صورت
طبقه متحد گردد و از راه یک انقلاب، خویش را به طبقۀ حاکم مبدل کند و به عنوان
طبقۀ حاکم مناسبات کهن تولید را از طریق اعمال جبر ملغی سازد، آنگاه همراه این
مناسبات تولیدی، شرایط وجود تضاد طبقاتی را نابود کرده و نیز شرایط وجود طبقات به
طور کلی و در عین حال سیادت خود را هم به عنوان یک طبقه از بین می برد."[5]
*****
بر گرفته از کتاب مبانی
و مفاهیم مارکسیسم

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر