تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

انقلاب دموکراتیک نوین


با اولین جنگ جهانی امپریالیستی و نخستین انقلاب پرولتاریایی پیروزمند انقلاب اکتوبر روسیه، تمام جریان تاریخ و تکامل آن دگرگون می گردد و دوران جدیدی در انقلاب جهانی آغاز می شود. در این دوران نوین، جبهۀ سرمایه داری در یک ششم کرۀ زمین فرو ریخته و در بخش های دیگر پوسیدگی خود را به وضوح می نمایاند. سرمایه داری جهانی وارد مرحلۀ احتضار خود گردیده و بدون تکیه بر مستعمرات و نیمه مستعمرات قادر به ادامۀ حیات نیست. تضاد های مختلف امپریالیسم به حد اعلی می رسند و مرحلۀ انقلاب پرولتاریایی و دیکتاتوری پرولتاریا و ساختمان سوسیالیسم در کشور های سوسیالیستی فرا میرسد.

در کشور های تحت سلطۀ امپریالیسم (مستعمرات و نیمه مستعمرات) نیز، انقلاب رهایی بخش ملی و ضد امپریالیستی به مرحلۀ نوینی گام می نهد. در این کشور ها، دوران انقلابات بورژوا – دموکراتیک تراز کهنه سپری می شود، زیرا امپریالیسم از هر گونه امکان رشد مستقل این کشور های وابسته جلوگیری می کند و به مانع اساسی رشد مستقل این جوامع، تبدیل اساسی استقرار سیستم سرمایه داری آزاد و ملی در این کشور ها تبدیل می گردد. بدین ترتیب، از آنجائیکه جنبش های رهایی بخش ملی دوران جدیدی در عصر امپریالیسم و انقلابات پرولتری به وقوع می پیوندند، از آنجائیکه سوسیالیسم در بخشی از کرۀ ارض مستقر گردیده و دولت سوسیالیستی و پرولتاریای کشور های سرمایه داری از این جنبش های رهایی بخش  پشتیبانی می کنند و بالاخره از آنجائیکه هر گونه رشد سرمایه داری مستقل در این کشور ها، به علت نفوذ و کنترول و سلطۀ امپریالیسم، مسدود شده است و بورژوازی ملی این کشور ها به علت ضعف اقتصادی و سیاسی خود قادر به ایفای نقش تاریخی خود نیست، انقلابات رهایی بخش ملی در مستعمرات و نیمه مستعمرات و به طور کلی در جوامع تحت تسلط امپریالیسم از مقولۀ کهنۀ بورژواز – دموکراتیک تراز کهن خارج شده و بخشی از انقلاب جهانی پرولتاریایی – سوسیالیستی گردیده و رسالت رهبری مبارزۀ ضد امپریالیستی و دموکراتیک بر دوش پرولتاریا می افتد.

لنین و استالین با جمع بندی از اهمیت تاریخی و جهانی انقلاب اکتوبر خاطر نشان ساختند که کمونیست ها و پرولتاریایی کشور های تحت سلطۀ امپریالیسم که اکثریت جمعیت آنها را دهقانان تشکیل میدهند، میتوانند به اتکای تیوری و پراتیک عام کمونیسم و تطبیق آن با شرایط ویژۀ خود و به کمک پرولتاریای بین المللی و کشور های سوسیالیستی، "پس از طی مراحل معین تکامل، بدون گذار از جامعۀ سرمایه داری به کمونیسم نایل آیند."[1] مائوتسه دون به اتکای آموزش های لنین و استالین و روح انقلابی مارکسیسم و بر مبنای شرایط جهانی جدید و در جریان بزرگ ترین پراتیک انقلابی دوران معاصر ما (انقلاب چین) با خلاقیت شگرفی تیوری انقلاب در کشور های تحت سلطۀ امپریالیسم را تدوین نمود. مائوتسه قانونمندی و چگونگی انجام انقلاب در جوامع تحت سلطۀ امپریالیسم را نشان داد و بدین سان مارکسیسم را در پراتیک تلفیق آن با مسایل مشخص انقلاب چین و انطباق آن با مسایل انقلاب دوران ما و امر انقلاب خلق های ستمدیده بسط و تکامل و به مرحلۀ عالی تری ارتقاء داد.

تیوری انقلاب دموکراتیک نوین که توسط مائوتسه دون تدوین شده است، تیوری انقلابی در کشور های تحت سلطۀ امپریالیسم است. وی در اثر داهیانۀ خود "در بارۀ دموکراسی نوین" تیوری، ستراتیژی و تاکتیک انقلاب دموکراتیک نوین را چنین بیان می کند: "در چنین دورانی، چنانچه در هر کشور مستعمره و نیمه مستعمره انقلاب علیه امپریالیسم یعنی علیه بورژوازی بین المللی و یا سرمایه داری بین المللی بر پا شود، این انقلاب از این پس دیگر بخشی از انقلاب جهانی بورژوایی و یا سرمایه داری کهن نیست، بلکه بخشی از انقلاب جهانی نوین یعنی انقلابات جهانی پرولتاریایی – سوسیالیستی است (...) با آنکه چنین انقلابی در مستعمرات و نیمه مستعمرات در نخستین مرحله یا نخستین گام خود از لحاظ خصلت اجتماعی هنوز اصولاً یک انقلاب بورژوا دموکراتیک است (...) معذالک این انقلاب دیگر از نوع انقلاب کهنه نیست که بورژوازی آن را رهبری می کند و هدفش استقرار جامعۀ سرمایه داری و دولت دیکتاتوری پرولتاریا مشترک کلیۀ طبقات انقلابی است. از اینرو این انقلاب درست برای رشد سوسیالیسم راه باز هم وسیعتری را می گشاید (...) چنین انقلابی امپریالیسم را از اساس مورد ضربه قرار میدهد و از این جهت امپریالیسم آن را قبول نمی کند بلکه با آن به مبارزه بر می خیزد. اما این انقلاب از طرف سوسیالیسم مورد قبول واقع می شود و دولت سوسیالیستی و پرولتاریای بین المللی به آن یاری می رساند. ازینروست که چنین انقلابی نمی تواند به بخشی از انقلاب جهانی پرولتاریایی – سوسیالیستی تبدیل نگردد."[2]

بر اساس آموزش های مائوتسه دون، انقلاب در جوامع تحت سلطۀ امپریالیسم از دو مرحله تشکیل می شود و بنابرین دارای وظایف دوگانه است. نخستین مرحلۀ انقلاب انجام انقلاب دموکراتیک نوین و دومین مرحلۀ آن – که پس از پایان مرحلۀ اول و پس از انجام وظایف آن آغاز می گردد – انتقال به مرحلۀ سوسیالیستی است: "این دو مرحله، دو پروسۀ انقلابی را تشکیل میدهند که خصلتاً با هم فرق دارند و تنها وقتی که اولی پایان می یابد، میتوان به انجام دومی پرداخت. انقلاب دموکراتیک به منزلۀ تدارک ضروری برای انقلاب سوسیالیستی است و انقلاب سوسیالیستی به طور اجتناب ناپذیر دنبالۀ انقلاب دموکراتیک نوین است."[3]

در مورد مضمون سیاسی و اقتصادی انقلاب دموکراتیک نوین، مائوتسه دون می گوید: "از نظر سیاسی، این انقلاب مبین دیکتاتوری مشترک طبقات انقلابی است علیه امپریالیست ها، خاینین به ملت و مرتجعین و بر ضد تبدیل جامعۀ چین به جامعۀ دیکتاتوری بورژوازی مبارزه میکند. از نظر اقتصادی، مضمون انقلاب عبارت از این است که سرمایه های کلان و موسسات بزرگی که به امپریالیست ها، خاینین به ملت و مرتجعین تعلق دارند، در دست دولت قرار گیرند و دولت آنها را اداره کند، زمین های طبقۀ مالکان ارضی بین دهقانان تقسیم شوند، در عین حال موسسات خصوصی سرمایه داری به طور کلی حفظ می گردند و اقتصاد دهقانان مرفه از بین برده نمی شود. به همین جهت این انقلاب دموکراتیک تراز نوین از یک طرف راه را برای سرمایه داری هموار می کند، ولی از طرف دیگر شرط مقدماتی را برای سوسیالیسم فراهم می آورد."[4]

اساس جمهوری دموکراسی نوین بر این اصل استوار است که این انقلاب گو اینکه خصلت بورژوا دموکراتیک (و نه سوسیالیستی) دارد و گو اینکه "درخواست های عینی آن در جهت گشودن راه رشد سرمایه داری سیر می کند."[5]، لکن "برای رشد سوسیالیسم راه باز هم وسیعتری را می گشاید."[6] این ارزیابی مائوتسه دون قابل مقایسه است با نظر مشابهی که لنین در انقلاب دموکراتیک 1905 روسیه ارائه میدهد، مبنی بر اینکه: "انقلاب بورژوایی برای پرولتاریا مسلماً ضروری است. هر چه انقلاب بورژوایی کاملتر و قطعی تر و هر چه پیگیری آن بیشتر باشد، همانقدر هم مبارزۀ پرولتاریا با بورژوازی در راه نیل به سوسیالیسم بیشتر تامین خواهد بود (...) انقلاب بورژوایی از لحاظ معینی برای پرولتاریا بیشتر سودمند است تا برای بورژوازی"[7]

مائوتسه دون در شرایط نوین تاریخی، در کشور تحت سلطۀ امپریالیسم، به تدوین تیوری انقلاب دموکراتیک در این شرایط و در این کشور ها بر اساس تیوری مارکسیسم و شرایط مشخص کشوری مانند چین پرداخته و ستراتیژی و برنامه و راه حل های مشخص تحقق این امر را ارائه میدهد. مطابق این تیوری، انقلاب دموکراتیک نوین نه تنها به طرز ریشه ای بقایای جامعهۀ کهن و سلطۀ کلیۀ طبقات ارتجاعی وابسته به امپریالیسم را از بین برده و راه را برای رشد سرمایه داری باز میکند، بلکه از این گشوده شدن راه رشد سرمایه داری نه برای استقرار جمهوری بورژوایی تراز کهن، بلکه برای استقرار پایه های سوسیالیسم استفاده میکند. این دو جبهۀ انقلاب همواره به طرز تفکیک ناپذیری به هم پیوسته اند:

در جبهۀ سیاست، دولت دموکراسی نوین (که به آن "جمهوری دموکراتیک خلق" نیز می گویند) هم با دیکتاتوری بورژوازی مستقر در جمهوری های سرمایه داری نوع کهنۀ اروپا و امریکا تفاوت ندارد و هم با دیکتاتوری پرولتاریا حاکم در جامعۀ سوسیالیستی (که هدف مرحلۀ دوم انقلاب است). این دولت عبارت است از "دیکتاتوری مشترک چند طبقۀ ضد امپریالیستی "و یا" دیکتاتوری مشترک تمام عناصر ضد امپریالیستی و ضد فیودالی به رهبری پرولتاریا."[8] بدین ترتیب از طرفی کلیۀ عناصر و طبقات ضد امپریالیست و حتی بورژوازی ملی میهن پرست در دولت دموکراسی نوین شرکت دارند، ولی از طرف دیگر طبقات انقلابی خلقی مانند "پرولتاریا، دهقانان، روشنفکران و بخش های دیگر خرده بورژوازی (...) اجرای اساسی ساخت دولت و ساخت قدرت سیاسی را تشکیل میدهند و رهبری دولت نیز به دست پرولتاریا است (عناصر سوسیالیستی رهبری کننده و تعیین کنندۀ انقلاب).

در جبهۀ اقتصادی نیز با این دو عنصر (سرمایه داری غیر غالب و سوسیالیسم رهبری کننده) در کلیۀ سطوح مواجه هستیم:

اولاً، در مجموع اقتصاد، "اقتصاد دولتی در جمهوری دموکراسی نوین زیر رهبری پرولتاریا، دارای خصلت سوسیالیستی است و در مجموع اقتصاد ملی نیروی رهبری کننده را  تشکیل میدهد."[9] کلیۀ اهرم های بزرگ اقتصادی که تعیین کنندۀ "وسایل زندگی خلق" هستند، نظیر بانک های بزرگ، موسسات صنعتی و تجارتی بزرگ چینی و خارجی که "یا خصلت انحصاری دارند و یا دامنۀ آنها از حدود ظرفیت ادارۀ خصوصی بیرون است"، یعنی مراکزی که در آنها "بزرگترین و عمده ترین قسمت سرمایه در دست امپریالیست ها و چاکران آنها یعنی بورژوازی بوروکراتیک چین متمرکز شده است"[10] توسط دولت بهره برداری و اداره خواهد شد "تا سرمایۀ خصوصی نتواند وسایل زندگی خلق را زیر نظارت خود گیرد."[11]

"مصادرۀ این قسمت از سرمایه و انتقال آن به جمهوری توده ای که تحت رهبری پرولتاریا است، به وی امکان خواهد داد که شریان های حیاتی اقتصاد کشور را در دست گیرد و به اقتصاد دولتی امکان خواهد داد که به صورت بخش رهبری کنندۀ تمام اقتصاد ملی در آید."[12]

ثانیاً، در زمینۀ سرمایه داری کوچک و متوسط خصوصی (ملی)، دولت دموکراسی نوین سیاست استفاده از عوامل مثبت این سرمایه داری و تحدید آنرا از طرف دیگر اعمال میکند:

"بورژوازی ملی چین و نمایندگان که در فعالیت خود به وسیلۀ امپریالیسم، فیودالیسم و سرمایه داری بوروکراتیک تحت فشار قرار گرفته  و یا محدود شده اند، غالباً در مبارزات انقلاب دموکراتیک توده ای شرکت جسته و یا بی طرفی اختیار کرده اند. بنابرین دلایل و از آنجائیکه اقتصاد چین هنوز عقب مانده است، تا مدت نسبتاً مدیدی پس از پیروزی انقلاب لازم است که حتی المقدور از عوامل مثبت سرمایه داری خصوصی شهر ها و دهات برای تکامل اقتصاد ملی استفاده شود.

در این دوره باید کلیۀ عناصر سرمایه داری شهری و روستایی که به حال اقتصاد ملی زیانمند نیستند بلکه سودمندند، امکان وجود و تکامل داد. این امر نه فقط اجتناب ناپذیر است، بلکه از لحاظ اقتصادی ضرور است. معذالک وجود و تکامل سرمایه داری در چین چنان بدون مانع و محدودیت مانند کشور های سرمایه داری نخواهد بود. سرمایه داری در چین از چند جانب محدود خواهد شد. در میدان عمل آن، از راه سیاست مالیاتی، از راه قیمت های بازار و از راه شرایط کار. ما بر حسب شرایط خاص هر محل، هر رشته و هر دوره، سیاست مناسب و نرمش پذیری به منظور تحدید سرمایه داری از چند جانب، اختیار خواهیم کرد."[13]

ثالثاً، در اقتصاد زراعتی، انقلاب ارضی از مالکان بزرگ خلع ید کرده و دهقانان بی زمین و کم زمین را مالک می سازد و علاوه بر آن وجود اقتصاد دهقانان مرفه را نیز مجاز محسوب می کند. ولی در عین حال مانع رشد این دهقانان مرفه از طرفی و افتادن مالکیت خصوصی دهقانی به جادۀ سرمایه داری می گردد از این طریق که اشکال مختلف اقتصاد کئوپراتیوی را رواج میدهد: "(این) اشکال مختلف اقتصاد کئوپراتیوی که بر پایۀ اصل "زمین از آن کشتکار" رشد می یابند، حاوی عناصر سوسیالیستی اند."[14]

"اینگونه کئوپراتیو ها سازمان های اقتصادی جمعی توده های زحمتکش هستند که بر اساس مالکیت خصوصی بر پا می شوند و زیر ادارۀ قدرت دولت که به وسیلۀ پرولتاریا رهبری می شود، قرار دارند."[15]

به طور خلاصه، در انقلاب دموکراتیک نوین، عناصر سرمایه داری و سوسیالیستی به شکل زیر تلفیق می شوند:

در سطح سیاسی و قدرت دولتی: عناصر و نیرو های اجتماعی متعلق به خرده بورژوازی و بورژوازی انقلابی شرکت دارند، لکن رهبری با پرولتاریا است.

در سطح اقتصادی: عناصر سرمایه داری به صورت مالکیت خصوصی کوچک و متوسط سرمایه داری ملی در صنعت، به صورت خرده مالکین متوسط و کوچک و مرفه در روستا و به صورت همچنین سایر تولید کنندگان جزء (مانند پیشه وران) در شهر و روستا بوجود آمده و یا امکان رشد و تکامل می یابند؛ اما نقش تعیین کننده و رهبری پرولتاریا بر مجموعۀ اقتصاد از طریق بخش اقتصاد دولتی در صنایع و موسسات بزرگ، کنترول و تحدید سرمایه داری در صنعت و تجارت کوچک و متوسط و بالاخره رواج زراعت کئوپراتیوی تحت ادارۀ دولت دموکراسی نوین، تامین و تضمین می شود.

بدیهی است که فرهنگ دموکراسی نوین نیز جدا از این زیربنا نبوده و در تطابق و در وحدت با آن قرار دارد.

آموزش مائوتسه دون در مورد انقلاب دموکراتیک نوین به بررسی و تعیین مضمون اقتصادی – سیاسی این انقلاب محدود نمی شود، بلکه همچنین مسالۀ مربوط به وسایل و ابزار و سلاح های ضروری برای پیروزی انقلاب را نیز در بر می گیرد:

"حزبی با انضباط، مجهز به تیوری مارکسیستی – لنینیستی که اسلوب انتقاد از خود را به کار می بندد و در پیوند با توده های خلق است، ارتشی که با چنین حزبی رهبری شود، جبهه ای متحد از کلیۀ طبقات انقلابی و کلیۀ گروه های انقلابی به رهبری چنین حزبی، این هاست اسلحۀ سه گانۀ عمده ای که ما به وسیلۀ آن بر دشمن پیروز شدیم و اینست آنچه ما را از پیشینیان متمایز میسازد. ما پیروزی اصلی را با تکیه بر این اسلحۀ سه گانه به دست آوردیم (...) و هر گاه که درین سه زمینه به خطای فاحش دچار آمدیم، انقلاب به ناکامی بر خواهد خورد."[16]

حزب: انقلاب چین نشان داد که در شرایط پس از انقلاب اکتوبر، در دوران انتقال پیکار های انقلابی به کشور های تحت سلطۀ امپریالیسم، رسالت پرولتاریا و حزب آن تنها به رهبری مبارزه جهت دگرگونی سوسیالیستی جامعه محدود نمی گردد، بلکه همچنین رهبری مبارزۀ انقلابی علیه امپریالیسم و طبقات ارتجاعی وابسته به آن را نیز در بر می گیرد:

"در دورانیکه که پرولتاریا قدم به عرصۀ سیاسی گذاشته است، مسئولیت رهبری جنگ انقلابی چین ناگزیر بر دوش حزب کمونیست می افتد. در چنین دورانی، هر جنگ انقلابی که توسط پرولتاریا و حزب کمونیست رهبری نشود، محکوم به شکست است (...) فقط پرولتاریا و حزب کمونیست اند که می توانند دهقانان، خرده بورژوازی شهری و بورژوازی را رهبری کنند، بر تنگ نظری دهقانان و خرده بورژوازی، بر گرایش خیل بیکاران به خرابکاری و همچنین بر نوسانات و ناپیگیری بورژوازی (البته مشروط بر آنکه حزب کمونیست در سیاست خود دچار اشتباه نشود) فائق آیند و انقلاب و جنگ را به راه پیروزی سوق دهند."[17]

ارتش توده ای: انقلاب دموکراتیک نوین تنها از طریق جنگ توده ای به رهبری حزب کمونیست به سر انجام میرسد: "هدف مرکزی و عالی ترین شکل انقلاب تصرف قدرت به وسیلۀ نیرو های مسلح، یعنی حل مسالۀ از طریق جنگ است"[18] "هر کمونیست باید این حقیقت را درک کند که قدرت سیاسی از لولۀ تفنگ بیرون می آید."[19]

شکل اساسی و عمدۀ مبارزۀ مسلحانه برای تصرف قدرت سیاسی توسط حزب کمونیست در این نوع انقلاب، جنگ توده ای به اتکاء توده ها وسیع توده های دهقان از طریق ایجاد پایگاه های انقلابی در روستا ها و محاصرۀ شهر ها از طریق دهات است. مقابله با دشمن قوی و مجهز به ارتش نیرومند که به طور عمده در شهر های کلیدی متمرکز است حکم می کند که نیرو های انقلاب پس از تدارک لازم با استفاده از نقاطی که دشمن در آنجا نسبتاً ضعیف تر است، یعنی با استفاده از روستا ها، به ایجاد پایگاه های انقلابی دست زند و در جریان یک جنگ توده ای مسلحانۀ دراز مدت به تدریج به پیروزی نهایی علیه امپریالیسم و ضد انقلاب داخلی نایل آیند. برای بر پا ساختن جنگ توده ای تحت رهبری حزب کمونیست باید یک ارتش توده ای به وجود آورد. این ارتش توده ای در جریان اشکال مختلف مبارزۀ توده ها و از جمله مبارزات و قیام مسلحانۀ توده ها، که رزمندگان آن را کارگران و دهقانان و سایر زحمتکشان تشکیل میدهند و آگاهانه به پا خاسته اند، در راه منافع خلق می جنگند و حزب کمونیست رهبر و سازماندۀ آنهاست، به وجود می آید.

جبهۀ متحد ملی: بدون بسیج و متحد ساختن کلیۀ نیروهایی که در انقلاب ذینفع اند و میتوانند در آن شرکت جویند و بدون قرار گرفتن آنها در چارچوب یک جبهۀ تحت رهبری حزب کمونیست، انقلاب دموکراتیک نوین به پیروزی نخواهد رسید. جبهۀ متحد ملی عبارت است  از جبهۀ متحد اقشار و طبقات مختلف خلق، جبهۀ متحد توده های وسیع خلق به رهبری پرولتاریا و حزب آن. استخوان بندی و اساس این جبهه را اتحاد کارگران و دهقانان تشکیل میدهد. بدین ترتیب، برای پرولتاریا و حزب آن ایجاد و رهبری چنین جبهه ای قبل از هر چیز به معنای عملی ساختن اتحاد کارگران و دهقانان تحت رهبری پرولتاریا است. پرولتاریا و حزب آن تنها بر چنین اساسی خواهند توانست به اتحاد کلیۀ اقشار و طبقات خلقی جامۀ عمل بپوشانند و رهبری مبارزۀ مشترک آنان را در دست گیرند.

این اصول، سلاح ها و شیوه های عملی مبارزه که فوقاً بررسی شد، پس از آزمایش پیروزمند در چین، در پراتیک بزرگترین، سخت ترین و طولانی ترین جنگ انقلابی پرولتاریا و آزمایش های متعدد تاریخی دیگر در زمان های مختلف و در مناطق وسیعی از جهان، به مثابۀ گنجینه های جدید آموزش مارکسیسم و تکامل آن در زمینۀ تیوری و پراتیک انقلاب به شمار رفته، پایه های تیوریک و رهنمای انقلاب کلیۀ کشور های مستعمره و نیمه مستعمره، کلیۀ جوامع تحت سلطۀ امپریالیسم است. در واقع، تیوری انقلاب دموکراتیک نوین، تیوری چگونگی به سر انجام رساندن انقلاب در این جوامع است و بنابرین آموزش و درک عملی آن، شناخت درست و کاربرد خلاق تیور ها، اصول و سلاح های آن، شرط قطعی انجام پیروزمند آن است:

"تجربیات 18 سالۀ گذشته به ما آموخته اند که جبهۀ متحد ملی، مبارزۀ مسلحانه و ساختمان حزب سه سلاح معجزه آسای عمدۀ حزب ما برای غلبه بر دشمن در انقلاب چین هستند. این یک دستاورد بزرگ حزب کمونیست چین و انقلاب چین است."[20]
*****

بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - لنین: "گزارش به کنگرۀ انترناسیونال کمونیست"
[2] - مائوتسه دون: "در بارۀ دموکراسی نوین"
[3] - مائوتسه دون: "انقلاب چین و حزب کمونیست چین"
[4] - همانجا
[5] - مائوتسه دون: "در بارۀ دموکراسی نوین"
[6] - همانجا
[7] - لنین: "دو تاکتیک سوسیال دموکراسی در انقلاب دموکراتیک"
[8] - مائوتسه  دون: "در بارۀ دموکراسی نوین"
[9] - مائوتسه دون: "در بارۀ دموکراسی نوین"
[10] - مائوتسه دون: "گزارش به دومین پلنوم هفتمین دورۀ کمیتۀ مرکزی"
[11] - مائوتسه دون: "در بارۀ دموکراسی نوین"
[12] - مائوتسه دون: "گزارش به دومین پلنوم هفتمین دورۀ کمیتۀ مرکزی"
[13] - مائوتسه دون: "گزارش به دومین پلنوم هفتمیند دورۀ کمیتۀ مرکزی"
[14] - مائوتسه دون: "در بارۀ دموکراسی نوین"
[15] - مائوتسه دون: "گزارش به دومین پلنوم ..."
[16] - مائوتسه دون: "در بارۀ دیکتاتوری دموکراتیک خلق"
[17] - مائوتسه دون: "مسایل ستراتیژی در جنگ انقلابی چین"
[18] - مائوتسه دون: "مسایل جنگ و ستراتیژی در جنگ انقلابی چین"
[19] - مائوتسه دون: "مسایل جنگ و ستراتیژی در جنگ انقلاب چین"
[20] - مائوتسه دون: "به مناسبت انتشار اولین شمارۀ کمونیست"

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها