منظور از علل درونی و بیرونی، علت درونی و بیرونی تکامل
اشیاء و پدیده ها است. علت درونی نشاندهندۀ تضاد های درونی اشیاء و علت بیرونی
بیانگر ارتباط و تاثیر متقابل یک شیئی یا پدیده با اشیاء و پدیده های دیگر است. از
نظر دیالکتیک مارکسیستی، تضاد های درونی اشیاء علت اساسی و نیروی محرک و تکامل
آنها بوده، در حالیکه ارتباط و تاثیر متقابل میان اشیاء، علت درونی ثانوی حرکت و
تکامل آنها را تشکیل میدهند. تاریخ تکامل طبیعت و جامعۀ بشری بر این اصل صحه
گذاشته و نشان داده است که دگرگونی های جهان مادی و نیز جامعۀ بشری عمدتاً به
تکامل تضاد های درونی آنها وابسته اند. مائوتسه دون می گوید: "علت اساسی
تکامل هر شیئی یا پدیده در بیرون آن نیست، بلکه در درون آن است، در سرشت متضاد
اشیاء و پدیده ها نهفته است. سرشت متضاد ذاتی هر شیئی یا پدیده است و از همین جاست
که حرکت و تکامل اشیاء پدیده ها ناشی می
شود. سرشت متضاد یک پدیده علت اساسی تکامل آنست، حال آنکه رابطه و تاثیر متقابل آن
با پدیده های دیگر علل ثانوی را تشکیل می دهند."[1]
دیالکتیک ماتریالیستی با اینکه علت داخلی راعلت اساسی تکامل
اشیاء می داند، اما به هیچ وجه تاثیر عوامل خارجی را بر حرکت و تکامل پدیده ها نفی
نمی کند. زیرا هیچ شیئی یا پدیده ای نمی تواند به طور منفرد و مجزا از دیگر اشیاء
و پدیده ها وجود داشته باشد و تکامل یابد. علل بیرونی شرط لازم و ضروری وجود و تکامل
پدیده ها هستند.
در عین حال علل صرفاً بیرونی نمی توانند چیزی جز حرکات
مکانیکی اشیاء را مثل تغییر حجم و کمیت باعث گردند. این علل قادر نیستند تنوع کیفی
بی نهایت اشیاء و دلیل گذار از یک کیفیت به کیفیت دیگر را توضیح دهند: در حقیقت
حتی یک حرکت مکانیکی که به وسیلۀ یک عامل خاجری بوجود آمده باشد، نیز باید در
ارتباط و متناسب با تضاد های درونی اشیاء عمل نماید. رشد ساده، رشد کمی نباتات و
حیوانات به تضاد های درونی آنها مربوط می شود و ناشی از تکامل این تضاد های درونی
است. در شرایط معینی به نظر می آید که علل خارجی به طور موقت یک نقش تعیین کننده
را در تکامل اشیاء ایفا می کنند. به عنوان مثال، بدون یک حرارت مناسب، تخم مرغ به
چوچۀ مرغ تبدیل نمی شود، اما باید گفت که درجۀ حرارت هر اندازه که باشد، نمی تواند
مثلاً یک سنگ را به چوچه تبدیل کند، زیرا سنگ فاقد پایۀ درونی لازم تبدیل شدن به
چوچه است. بنابر این فقط با واسطه و از طریق علل داخلی تخم مرغ است که حرارت مناسب
قادر است نقش لازم را در تبدیل تخم مرغ به چوچه ایفاء نماید.
در زمینۀ امور اجتماعی نیز درست همین قانونمندی حکومت می
کند. عامل تعیین کننده در تحولات هر کشور، عامل داخلی است که توسط قانونمندی های
داخلی، توسط تشدید تضاد های ملی و طبقاتی و توسط مبارزۀ انقلابی پرولتاریا و خلق
آن کشور صورت می گیرد. بنابرین در آخرین تحلیل، همانطور که مائوتسه دون می گوید:
"علل خارجی شرط تحول و علل داخلی اساس تحول اند. در عین آنکه علل خارجی به
وسیلۀ همین علل داخلی موثر واقع می شوند." [2]
دیالکتیک ماتریالیستی رابطۀ دقیق میان علل داخلی و علل خارجی
را توضیح میدهد. مطابق بینش دیالکتیکی ماتریالیستی، تنها با شناخت و تشخیص تکامل
تضاد های داخلی پدیده ها را درک نمود، به تکامل آنها کمک کرد و دگرگونی انقلابی و
پیروزی بی وقفۀ نو بر کهنه را به پیش برد. فقط از این طریق است که رسالت تاریخی
پرولتاریا در شناخت و دگرگونی ساختن جهان تحقق می یابد.
*****
بر گرفته از کتاب مبانی
و مفاهیم مارکسیسم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر