تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

فلسفه


فلسفه یعنی دانش قوانین و حرکت عمومی طبیعت، جامعه و اندیشۀ بشری و جایگاه انسان در جهان. فلسفه، جهان بینی، سیستم ایده ها و نکات نظر اساسی تیوریک انسان نسبت به مجموع جهان است. "فلسفه تعمیم و جمع بندی معلومات مربوط به طبیعت و جامعه است."[1]

فلسفه شکلی از ایدئولوژی اجتماعی است که به وسیلۀ پایۀ اقتصادی معینی تعیین شده و به نوبۀ خود در خدمت آن قرار دارد.

موضوع و مسئلۀ اساسی فلسفه، رابطه میان اندیشه و وجود، میان روح و ماده است. فلسفه و فیلسوفان به طور کلی مطابق پاسخی که به این سوال اساسی میدهند به دو اردوگاه تقسیم می شوند. انگلس می گوید: "آنهائیکه مدعی بودند روح قبل از طبیعت وجود داشته و بنابرین به نحوی از انحاء سر انجام خلقت جهان را قبول داشتند (...) اردوگاه ایده آلیستی را تشکیل دادند و آنهائیکه طبیعت را مبداء اساسی می شمردند، به مکاتب مختلف ماتریالیسم پیوستند."[2]

در زمینۀ فلسفه، میان ماتریالیسم و ایده آلیسم (و همچنان دیالکتیک و متافزیک) پیوسته نبردی حاد جریان داشته است. فلسفه در جوامع طبقاتی همواره سمت و خصلتی طبقاتی داشته و نبرد فلسفی در حقیقت انعکاسی از نبرد طبقاتی است. فلسفۀ یک طبقه جهان بینی آن طبقه و یک ابزار مبارزۀ طبقاتی است. پیکار میان ایده آلیسم و ماتریالیسم در جوامع طبقاتی همواره به نحو فشرده ای با مبارزات طبقاتی در هر عصر پیوند داشته و آن را بازگو میکرده است. ماتریالیسم به طور کلی پیوسته منعکس کنندۀ منافع طبقات مترقی هر عصر جهت تکامل جامعه بوده است، در حالیکه ایده آلیسم همواره مبین منافع طبقات استثمارگر و سد راه تکامل جوامع بوده است.

در تاریخ فلسفه، مکاتب گوناگون فلسفۀ ایده آلیستی و نیز مکاتب گوناگون فلسفۀ ماتریالیستی ظهور کرده اند. در دوران باستان در برخی از کشور ها، به ویژه در یونان، یک مکتب ماتریالیسم بدوی و یک بینش دیالکتیکی خود به خودی پدید آمد. در اروپای قرون وسطی، فلسفه به صورت ابزاری در خدمت خدا شناسی مذهب کاتولیک و برای حفظ منافع کلیسا و فیودال ها در آمد. در قرون 17 و 18 میلادی به دلیل تکامل علوم و نیاز های انقلابی بورژوازی آن زمان، ماتریالیسم مکانیکی در تمام کشور های اروپای غربی رشد و گسترش یافت. در اواسط قرن 19، مارکس و انگلس با جمع بندی از تجارب مبارزات پرولتاریا، دستاورد های علمی جدید را تعمیم داده و با برخورد انتقادی به دیالکتیک و ماتریالیسم فلسفۀ کلاسیک آلمان و استخراج هستۀ معقول آن، فلسفۀ مارکسیستی یعنی ماتریالیستی دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی را بنیان گذاشتند. پیدایش فلسفۀ مارکسیستی انقلاب بزرگی در تاریخ فلسفه به شمار میرود.

فلسفۀ مارکسیستی جهان بینی و اسلوب پرولتاریا و سلاح نیرومند طبقۀ کارگر و خلق های انقلابی برای شناخت علمی و دگرگونی انقلابی جهان است.

*****


بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - مائوتسه دون: "سبک کار حزبی را اصلاح کنیم"
[2] - انگلس: "لودیک فوئربخ و پایان فلسفۀ کلاسیک آلمان"

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها