تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

قانون ارزش اضافی


تولید و تجدید تولید "ارزش اضافی" ماهیت و جوهر مکانیسم سیستم سرمایه داری و استثمار نیروی کار است. کارل مارکس در اثر گرانبهای خود "سرمایه" خصلت درونی و پنهان شیوۀ تولید سرمایه داری یعنی تولید و تجدید تولید ارزش اضافی را برای اولین بار آشکار ساخت. افشای "راز تولید سرمایه داری" دومین کشف مارکس در کنار کشف اول، "درک ماتریالیستی از تاریخ" بود که سوسیالیسم را به علم تبدیل نمود.

در شرایط تولید سرمایه داری، به علت تکامل نیرو های مولده، وسایل کار و تقسیم کار، بار آوری کار در سطح بالایی قرار دارد. لذا یک کارگر قادر است مثلاً در مدت 4 ساعت، ارزشی معادل ارزش نیروی کارش تولید کند. کافی است که یک کارگر بخش کوچکی از روز را کار کند (مثلاً 4 ساعت) تا مجموع وسایل معیشت لازم برای نگهداری خود و تجدید نیروی کارش را برای تمام مدت روز (24ساعت) تولید کند. ولی اینکه ارزش 4 ساعت کار (یا یک سوم روز کار که 12 ساعت است) برای زندگی 24 ساعتۀ کارگر ضرور است، به هیچ  وجه مانع از آن نیست که وی تمام روز را کار کند. به عبارت دیگر: "کار گذشته ای که در نیروی کار نهفته است و کار زنده ای که این نیرو میتواند انجام دهد، مخارج نگهداری روزانۀ این نیرو و مصرفی که روزانه از این نیرو می شود کرد، در مقدار کاملاً متفاوت هستند."[1]

ارزش نیروی کار معادل 4 ساعت کار است ولی همین نیروی کار میتواند معادل 12 ساعت کار ارزش به وجود آورد. تمام ویژگی نیروی کار انسان هم در این خصلت ارزش افزایی آن است. نیروی کار آن ارزش مصرف ویژه ای است که بیشتر از ارزش خود ارزش می آفرینند: "هنگامیکه سرمایه دار نیروی کار را می خرد، همین اختلاف ارزش را در نظر دارد."[2]

سرمایه دار نیروی کار را در بازار می خرد، کاگر در ازای فروش نیروی کارش، حقوقی از او دریافت می کند که معادل ارزش نیروی کارش یعنی مخارج نگهداری و تجدید تولید آن می باشد. از آن پس، ارزش مصرف نیروی کار دیگر متعلق به کارگر نیست بلکه از آنِ خریدار است، همانطور که ارزش مصرف نان خشک فروخته شده مال نانوا نیست بلکه متعلق به خریدار است. یک روز کار کارگر را در نظر بگیریم:

سرمایه دار ارزش روزانۀ نیروی کار را به کارگر می پردازد. از آن پس استفاده از نیروی کار در تمام مدت روزانۀ کار به وی تعلق دارد. سرمایه دار این نیروی کار را در تمام مدت روز (یعنی به مدت 12 ساعت) به کار می اندازد. در 4 ساعت اول کار کارگر ارزشی معادل ارزش نیروی کارش تولید می کند. اگر همین جا کار متوقف شود نه خریدار نیروی کار میتواند سودی به جیب بزند و نه کارگر استثمار شده است. ولی سرمایه دار کارگر را بیش از 4 ساعت به کار وامیدارد و در واقع 12 ساعت از او کار میکشد. در 8 ساعت کار اضافی، کارگر به صورت رایگان برای سرمایه دار کار می کند. در همین 8 ساعت کار اضافی (اضافه کار یا کار رایگان برای سرمایه دار) است که کارگر ارزشی اضافه  بر ارزش نیروی کارش تولید می کند، ارزشی که "ارزش اضافی" یا "اضافه ارزش" نام دارد.

پس ارزش اضافی ارزشی است که کارگر در جریان پروسۀ تولید اضافه بر ارزش نیروی کارش تولید می کند و به طور رایگان توسط سرمایه دار تصاحب و غصب می گردد. ارزش اضافی بنابرین محصول کاری است که بابت آن کارگر پولی از سرمایه دار دریافت نمی کند. هدف بلاواسط تولید سرمایه داری تولید اضافه ارزش است. جوهر و ماهیت سیستم سرمایه داری تولید اضافه ارزش و تجدید تولید آن است. تولید و تجدید تولید اضافه ارزش قانونمندی اساسی اقتصاد سرمایه داری است. مارکس می  گوید: "تولید اضافه ارزش قانون مطلق شیوۀ تولید سرمایه داری است."[3]

شکل و شیوه ای که با آن اضافه کار (اشکال مختلف کار رایگان) از تولید کنندۀ مستقیم ربوده می شود، ساخت های اقتصادی – اجتماعی مختلف را از یکدیگر متمایز می سازد. در جوامع ما قبل سرمایه داری، استثمار انسان از انسان به شکل آشکاری انجام می پذیرفت. تصاحب مازاد  تولید توسط برده دار یا فیودال به طرز خیلی بارز و محسوسی صورت می گرفت: کار بردگی در نظام برده داری، بیگاری و یا پرداخت بهرۀ مالکانه به ارباب فیودال در نظام فیودالی یا سرواژ. ولی بر عکس در جامعۀ سرمایه داری، غصب مازاد توسط سرمایه دار یا تصاحب اضافه کار پرولتر توسط صاحب سرمایه به شکل پنهان و مخفی انجام می گیرد. ایدئولوژی حاکم در رژیم سرمایه داری، یعنی ایدئولوژی بورژوایی، اینطور وانمود می کند که دستمزدی که به کارگر میدهد معادل بهای کار او است. وقتی می گوئیم مزد بهای کار است (و نه بهای نیروی کار) بدان معنی نیست که کارگر برابر کاری که انجام داده مزد گرفته است. در حالیکه چنانچه دیدیم در روز کار باید بدرستی بین مدت زمان کاری که طی آن کارگر ارزشی برابر با ارزش نیروی کارش تولید می کند و مدت زمان اضافی که طی آن کارگر ارزش اضافی ای که بخودش تعلق نمی گیرد، تولید می کند فرق گذاشت. اما سرمایه دار به نفع اش است که این اصطلاح "دستمزد = بهاری کار" را بکار برد، زیرا اینطور نشان میدهد که مزد کارگر را مطابق تمام کاری که انجام داده پرداخته است در حالیکه حقیقت اینطور نیست. این اصطلاح "بهای کار" پردۀ مطلوبی است که استثمار را پنهان کرده و ارزش اضافی را مخفی می سازد. مارکس در این باره می نویسد: "بنابرین شکل دستمزد هر اثری را که مربوط است به تقسیم شدن روزانۀ کار به کار لازم و کار اضافی، کار پرداخته و کار نپرداخته، محو می کند. تمام کار مانند کار پرداخت شده به نظر می رسد. در بیگاری، کاری که بیگار ده برای خود و کار اجباری ای که برای ارباب زمیندار انجام میدهد مکاناً و زماناً به طور محسوس و ملموس از هم تمیز داده می شوند. در کار بردگی، حتی آن جزئی از روزانۀ کار نیز که برده فقط برای جبران ارزش وسایل معیشت شخصی خویش و لذا واقعاً برای خود کار می کند مانند کاری به نظر می رسد که برای خواجه اش انجام میدهد. تمام کارش مانند کار بی اجرت جلوه می کند. اما در کار مزدوری بعکس حتی اضافه کار یا کار بی اجرت مانند کار اجرت دار به نظر می رسد. آنجا مناسبات مالکیت کاری را که بردگان برای خود انجام میدهند پنهان می کند و اینجا مناسبات پولی کار رایگان کارگر مزدور را می پوشاند. ازینرو میتوان اهمیت اساسی تبدیل ارزش و بهای نیروی کار را به شکل دستمزد یا به ارزش و بهای خود کار دریافت. تمام نظریات مربوط به کارگر و سرمایه دار، همۀ فریفتاری شیوۀ تولید سرمایه داری، کلیۀ پندار های آزادی خواهانۀ آن و تمام یاوه سرایی های مداحانۀ اقتصاد عامیانه بر پایۀ همین شکل پدیده ای که رابطۀ واقعی را نامریی می سازد و درست عکس آن را نشان میدهد، قرار گرفته اند."[4]

مارکس با افشای راز تولید سرمایه داری، یعنی تولید ارزش اضافی، ثابت کرد که تصاحب کار رایگان شکل اصلی شیوۀ تولید سرمایه داری و همراه با آن استثمار کارگران است. با کشف راز استثمار سرمایه داری، مکانیسم اساسی تولید سرمایه و سیستم مبتنی بر آن توضیح داده شد. بدین ترتیب، راه حل نابسامانی ها و تضاد های جامعۀ سرمایه داری نیز بدست آمد: تضاد بین کار و سرمایه، پرولتاریا و بورژوازی، تضاد آشتی ناپذیر سیستم سرمایه داری بوده و به طور اجتناب ناپذیر به تصادم میان این دو طبقه و انقلاب پرولتاریایی می انجامد.
*****

بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - کارل مارکس: "کاپیتال"
[2] - کارل مارکس: "کاپیتال"
[3] - کارل مارکس: "کاپیتال"
[4] - کارل مارکس: "کاپیتال"

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها