تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

نیرو های مولده و مناسبات تولیدی


نیرو های مولده عبارت است از ترکیب وسایل تولید (ابزار تولید و همچنین موضوع کار) و کار کنندگانی که آنها را برای تولید مورد استفاده قرار میدهند. نیرو های مولده به مفهومی عبارت است از ترکیب عوامل پروسۀ کاری که نقش مولد دارند، یعنی نیروی کار انسانی و وسایل تولید. اما برای تشخیص و شناخت درجۀ رشد نیرو های مولده، نمی توان این عوامل پروسۀ کار را به طور منفرد و مجزا مورد بررسی قرار داد. به عنوان مثال، در بررسی کار مانوفاکتور، کارل مارکس خاطر نشان ساخت که چگونه تقسیم کار و اشکال اشتراکی کاری که در سیستم مانوفاکتوری بر قرار است نه تنها موجب رشد نیرو های مولدۀ فردی می شود، بلکه نیرو های مولدۀ جدیدی نیز به وجود می آورد که از جمع سادۀ نیرو های مولدۀ فردی نیز تجاوز می کند. بنابرین هنگامیکه از نیرو های مولده به معنی حقیقی کلمه سخن رانده می شود، منظور نیروهایی است که از ترکیب عوامل پروسۀ کار در چارچوب مناسبات تولیدی معین تشکیل می شود. در ترکیب نیرو های مولده، تولید کنندگان عامل تعیین کننده و نقش عمده را تشکیل میدهند و فقط آنان قادرند ابزار تولید را بسازند و تکامل دهند و آنها را به کار گیرند. تولید کنندگان مستقیم یا زحمتکشان، بزرگترین نیرو های مولده به شمار می آیند. ابزار تولید به نوبۀ خود معیار عینی و مشخص کنندۀ سطح تکامل نیرو های مولده را تشکیل میدهند.

مناسبات تولیدی مناسباتی که میان عاملین تولید (کسانی که به نحوی از انحاء در پروسۀ تولید نعم مادی شرکت دارند. مثلاً کارگران و سرمایه داران در یک جامعۀ سرمایه داری) از یکطرف و میان آنها و وسایل تولید از طرف دیگر بر قرار می شود. بدین مفهوم، مناسبات تولیدی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. مناسبات تکنیکی (فنی) تولید و مناسبات اجتماعی تولید.
1)      مناسبات فنی تولید: مناسباتی را گویند که از لحاظ تقسیم فنی کار، تسلط و کنترول بر وسایل تولید و بر روند تولید، بین عاملین تولید و وسایل تولید بر قرار می گردد. در روند کار فردی، بین تولید کنندۀ فردی و مستقل (کسی که شخصاً مالک شرایط مادی تولید خویش است و مستقیماً در تولید شرکت می کند و وسایل تولید را به کار می اندازد) و وسایل تولید وحدت آشکاری موجود است. کیفیت و بازدهی کار تولید کنندۀ مستقیم و مستقل به مهارت فردی وی و کیفیت تسلط او بر ابزار تولید بستگی دارد. در روند کار فردی، تولید کنندۀ مستقیم و مستقل مطلقاً بر پروسۀ کار کنترول دارد و بر آن مسلط است. کنترول و تسلط بر پروسۀ کار توسط مولد بدین معنی است که وی شخصاً امور نظارت، مدیریت و برنامه ریزی روند تولید را از آغاز تا انتها در دست دارد و در مورد چگونگی شیوۀ کار، مدت زمان و محل انجام کار، اتخاذ تصمیم می کند. در اینجا، پروسۀ تولید توسط مولد به جریان می افتد و مولد مستقیم تولید را به ابتکار فردی خود به کار می اندازد. در روند کار فردی، وسایل تولید بر تولید کنندۀ مستقیم حاکمیت ندارند، بلکه بر عکس این تولید کننده است که بر وسایل تولیدش مسلط بوده و حاکمیت دارد.

در پروسۀ کار به شکل همکاری، کار نه به طور فردی، بلکه به صورت دستجمعی انجام می پذیرد، لذا برای هماهنگ ساختن فعالیت های مختلف فردی، احتیاج به یک مدیریت یا رهبری می باشد. این رهبری باید وظایف عمومی را که ناشی از اختلافات بین حرکت کلی روند تولید و حرکت های فردی تولید کنندگان است، انجام دهد. در این شکل از پروسۀ کار، مانند مانوفاکتور وحدت بین تولید کننده و وسیلۀ تولید همچنان محفوظ باقی می ماند. همکاری به موازات کنترول و تسلط فردی کارگر مانوفاکتور بر وسیلۀ کارش به پیش می رود. در اینجا تنها کنترول و تسلط کارگر بر پروسۀ کار از بین میرود. به عبارت دیگر، فرد کارگر بر وسیلۀ کار تسلط دارد، کارگران که وارد همکاری شده اند بر وسایل تولید خود تسلط و کنترول دارند، اما پروسۀ تولید از کنترول آنان خارج شده است. این سرمایه دار و در عین حال صاحب مانوفاکتور و وسایل تولید است که بر پروسۀ کار کنترول و تسلط دارد. وظایف مربوط به رهبری، نظارت، کنترول امور مختلف مانوفاکتور، خرید و فروش مواد خام و ابزار تولید، تصمیم گیری و برنامه ریزی های تولیدی و به طور کلی اداره و تنظیم تولید در دست صاحب مانوفاکتور متمرکز می باشند. اما تسلط صاحب سرمایه (سرمایه دار) بر تمام عوامل پروسۀ کار هنوز کامل نیست، زیرا وسایل کار نه در کنترول او بلکه در تسلط و کنترول تولید کننده (کارگر مانوفاکتور) است.

در پروسۀ کار فابریکه، وحدت بین کارگر و وسایل کار نیز از بین میرود. تسلط کار بر وسایل تولید جای خود را به تسلط ماشین بر کار و بنابر این تسلط ماشین بر کارگر که به زائده ماشین تبدیل می گردد، میدهد. درینجا ما با تسلط و کنترول تمام و کمال عاملی غیر از تولید کنندگان مستقیم بر پروسۀ تولید و با جدایی کامل تولید کنندگان از پروسۀ تولید و از وسایل تولید، مواجه هستیم. درینجا دیگر این صاحب سرمایه و وسایل تولید و همچنین نمایندگان و مجریان وی هستند که بر این پروسه تسلط دارند.

مناسبات فنی (تکنیک) تولید به طور تفکیک ناپذیری با مناسبات اجتماعی تولید در رابطه است، زیرا پروسۀ تکنیکی تولید هیچگاه نمی تواند جدا از شرایط اجتماعی جریان یابد.

2)      مناسبات اجتماعی تولید: این اصطلاح نشان دهندۀ آن روابط اجتماعی است که ضرورتاً هنگام تولید میان انسان ها بر قرار می شود. روابط تولیدی از سه جزء زیر تشکیل می گردد:
1.      شکل سیستم مالکیت بر ابزار تولید،
2.      موضعی که انسان ها در تولید اجتماعی اشغال می کنند و نیز روابط فی مابین آنها؛
3.      توزیع نعمات مادی

در مناسبات اجتماعی تولید دو مسئلۀ اساسی حائز اهمیت درجۀ اول است. یکی مسئلۀ شکل مالکیت بر وسایل تولید و دیگری (که جدا از اولی نیست) مسئلۀ مازاد تولید (یا اضافه کار) تولید کنندۀ مستقیم، سرنوشت آن و چگونگی توزیع آن است. ماهیت روابط اجتماعی تولید اساساً به وسیلۀ سیستم مالکیت بر وسایل تولید تعیین می شود. بنابرین برای شناخت مناسبات تولیدی باید به بررسی روابط بین مالکین وسایل تولید و مولدین مستقیم در جریان روند تولید پرداخت. مناسبات مالکیت و چگونگی تصرف مازاد تولید کنندۀ مستقیم به وسیلۀ مالک وسایل تولید، خصلت مناسبات اجتماعی تولید را در شرایط تاریخی معین نشان میدهد.

در یک جامعۀ طبقاتی، روابط تولیدی دقیقاً روابط طبقاتی هستند. مثلاً در جامعۀ فیودالی، طبقۀ مالکان ارضی و دهقانان در روند تولید موقعیت های نابرابر و غیر یکسانی اشغال می کنند. این موقعیت های نابرابر ناشی از شرایط مالکیت، همان رابطۀ میان استثمارگر و استثمار شونده است. مالکان ارضی بدون انجام هیچ کاری و تنها با توسل به اجبارات غیر اقتصادی از ثمرات دسترنج دیگران بهره مند می شوند، در حالیکه دهقانان تمام سال را کار می کنند و سر انجام قسمت اعظم تولیدات آنان به مالک ارضی فیودال تعلق می گیرد. این همان رابطۀ تولیدی حاکم در فیودالیسم است. این رابطه بر پایۀ تقید و استثمار و نابرابری اجتماعی قرار گرفته است. در حالیکه مثلاً در یک جامعۀ سوسیالیستی که وسایل و ابزار تولیدی (مثلاً در بخش زراعتی) به مالکیت اشتراکی اعضای کمون در آمده است، رابطۀ اجتماعی میان افراد محتوا و شکل ماهیتاً متفاوتی کسب می کند، زیرا در اینجا اعضای کمون همگی موقعیت برابری را از نظر اجتماعی اشغال کرده و رابطۀ متقابل میان آنان نه بر پایۀ استثمار و تقید، بلکه بر پایۀ معاضدت و همکاری استوار است و توزیع نیز بر پایۀ کمیت و کیفیت کار انجام داده شده، صورت می پذیرد.

روابط میان نیرو های مولده و مناسبات تولیدی یک رابطۀ دیالکتیکی وحدت ضدین است. نیرو های مولده نقش "پایه" و "اساس" و "محمل" مادی را برای مناسبات تولیدی ایفاء می نمایند. نیرو های مولده روابط تولیدی را تعیین می نمایند و به طور کلی و در آخرین تحلیل، نقش عمده  تعیین کننده را در شیوۀ تولید بر عهده دارند. هر نوع معینی از نیرو های مولده شکل خاص و معینی از روابط تولیدی را اقتضاء می کند. در تمام جوامع انسانی، روابط تولیدی موجود همواره با سطح معینی از رشد نیرو های مولده انطباق داشته اند. نیرو های مولده عامل انقلابی تر و فعال تر است و تکامل آن دگرگونی روابط تولید را باعث می شود. روابط تولیدی باید با خصوصیات نیرو های مولده متناسب باشد. این قانون عام تکامل جامعۀ بشری است و هر کسی که آن را نپذیرد، ماتریالیست نیست. اما در عین حال، روابط تولیدی نیز به نوبۀ خود بر نیرو های مولده متقابلاً تاثیر می گذارند. وقتی که روابط تولیدی با نیرو های مولده مطابقت داشته باشند، رشد و تکامل نیرو های مولده را تقویت و تشدید می نمایند. به همین دلیل است که روابط تولیدی سوسیالیستی سبب رشد بی سابقۀ نیرو های مولده با سرعتی به مراتب بیشتر از یک جامعۀ سرمایه داری می گردند. به عکس هنگامیکه روابط تولیدی با نیرو های مولده در تناسب نباشند، سبب انسداد کامل آنها می گردند. بحران های اقتصادی متناوبی که در جوامع سرمایه داری مشاهده می شود، به خوبی نشان میدهد که روابط تولیدی سرمایه داری رشد نیرو های مولدۀ اجتماعی را به شدت سد می کنند. به همین دلیل و بر پایۀ همین تضاد است که سیستم سوسیالیستی ضرورتاً و سر انجام جای سیستم سرمایه داری را خواهد گرفت و با جایگزین کردن روابط تولیدی نوین سوسیالیستی و تخریب روابط کهن سرمایه داری شرایط لازم را برای رشد نیرو های مولده فراهم خواهد ساخت.

روابط تولیدی هر چند به وسیلۀ درجۀ رشد نیرو های مولده تعیین می شوند، اما به هیچ عنوان خود منفعل و ساکن نیستند، زیرا همانطوریکه گفتیم می توانند به نوبۀ خود رشد نیرو های مولده را مسدود یا تقویت کنند و در شرایطی نقش تعیین کننده ایفا نمایند. مناسبات تولیدی معلولی ساده از نیرو های مولده نیست. کارل مارکس در "کاپیتال" نشان میدهد که برقراری مانوفاکتور سرمایه داری در بطن جامعۀ فیودالی تنها نتیجۀ سادۀ تقسیم کار اجتماعی و انکشاف و تکامل ابزار تولید نبوده بلکه علاوه بر عوامل فوق که مربوط به نیرو های مولده است، دخالت یک عامل خارجی (نسبت به نیرو های مولده) نیز لازم بود، یعنی لازم بود که مقداری ثروت و پول در دست گروهی از افراد معین "انباشت" گردد.

مائوتسه دون در مورد رابطۀ دیالکتیکی بین نیرو های مولده و مناسبات تولیدی می گوید: "چنانچه نیرو های مولده بدون تغییر مناسبات تولیدی نتوانند رشد و تکامل یابند، آنوقت تغییر مناسبات تولیدی نقش عمده و تعیین کننده خواهد یافت."[1]

کسی که نقش فعال و گاه تعیین کنندۀ روابط تولیدی را نپذیرند، ماتریالیست مکانیکی است. تضاد میان روابط تولیدی و نیرو های مولده یکی از تضاد های اساسی جامعه است. از نظر طبقاتی، این تضاد در جوامع طبقاتی به صورت تضاد و مبارزۀ میان دو طبقۀ متخاصم استثمارگر و استثمار شونده ظاهر می شود. برای حل آن باید طبقه ای که نمایندۀ نیرو های مولدۀ نوین است، از طریق قوۀ قهریه (دیکتاتوری پرولتاریا) و انجام انقلاب اجتماعی حاکمیت طبقۀ ارتجاعی را که نمایندۀ روابط تولیدی کهن است، از میان بر دارد. در یک سیستم سوسیالیستی نیرو های مولده و روابط تولیدی در عین حال با هم در توافق و در تضادند. اما به طور کلی در این جامعه این تضاد می تواند از طریق پیاده کردن مشی صحیح حزب پرولتاریا و ادامۀ انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا، تنظیم کردن آگاهانه و به موقع و مدام نقاط ضعف و نارسایی ها در برخی حلقه های روابط تولیدی، حل گشته و تکامل بی سابقۀ نیرو های مولده را باعث گردد.

ساخت اقتصادی، مجموع مناسبات تولیدی (مناسبات فنی و اجتماعی تولید) و شیوۀ ترکیب خاص آن ها در دوران های مختلف تاریخی است. ساخت اقتصادی را زیر بنا هم می نامند. ساخت اقتصادی با سیستم اقتصادی (شامل مجموع مدار اقتصادی تولید، توزیع، مبادله و مصرف) متفاوت است.



بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم



[1] - مائوتسه دون: "در بارۀ تضاد"

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها