تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

ماتریالیسم


ماتریالیسم یکی از دو جریان اندیشۀ فلسفی است که با جریان دیگر یعنی ایده آلیسم در تضاد قرار داشته و در تمام طول تاریخ فلسفه با آن در مبارزه بوده است.

از نظر فلسفۀ ماتریالیسم، جهان در جوهر خود مادی است و ماده یک واقعیت عینی است که مستقل از شناخت و شعور انسان وجود دارد. شناخت بازتاب جهان مادی در مغز انسان است. لنین به صراحت ابراز داشته که: "ماتریالیسم از این اصل حرکت می کند که جهان خارجی و اشیاء خارج از شعور ما و مستقل از آن وجود دارند."[1]

بینش اساسی ماتریالیسم به طور مشخص معتقد است که:

اولاً در جهان نخست ماده و فقط بعد از آن شعور بوجود آمده است. از نظر تاریخ تکامل جهانی، طبیعت مدت ها قبل از ظهور انسان و شناخت و شعور انسانی وجود داشته است؛

ثانیاً شناخت عملی است که به وسیلۀ مغز (که ماده ای به حد عالی تکامل یافته و سازمان یافته است) انجام می گیرد و محصول انعکاس جهان مادی در مغز است. ماده می تواند مستقل و خارج از شناخت موجود باشد. شناخت بر پایۀ ماده ایجاد شده و خارج از آن نمی تواند موجود باشد.

ثالثاً شناخت بازتاب جهان مادی استَ. بدون شئی منعکس شونده (جهان مادی)، نه بازتاب (انعکاس) وجود دارد و نه بنابر این شناختنی می تواند موجود باشد. شناخت منشاء خود را از ماده می گیرد و در جهان شعوری وجود ندارد که از ماده جدا و مستقل باشد. بنابر این شعور نسبت به ماده متاخر است. این بینش اساسی ماتریالیسم بر پایۀ فعالیت ها و پراتیک بشریت (مبارزۀ تولیدی، مبارزۀ طبقاتی و آزمون های علمی) استوار بوده و یک نتیجۀ علمی است که در پراتیک اثبات و تائید شده است.

ماتریالیسم همواره جهان بینی طبقات پیشرو بوده و منافع این طبقات را که با رشد نیرو های مولده و پیشرفت علوم سازگار است منعکس نموده است. ماتریالیسم سلاح ایدئولوژیک این طبقات در مبارزه علیه نیرو های ارتجاعی و خرافات مذهبی و به خاطر تکامل علوم و پیشرفت جامعه بوده است. به همین جهت ماتریالیسم در طول تاریخ پیوسته مورد خصومت طبقات ارتجاعی و متفکرین وابسته به این طبقات قرار داشته است. بدین ترتیب، فلسفۀ ماتریالیستی همراه با تکامل علوم طبیعی و اجتماعی از سه مرحلۀ تکاملی عبور کرده است.

1-      ماتریالیسم ابتدایی دوران باستان یا ماتریالیسم بدوی
2-      ماتریالیسم مکانیکی
3-      ماتریالیسم دیالکتیکی و ماتریالیسم تاریخی که مارکس و انگلس پایه گذاری کرده، لنین و مائوتسه دون آن را تکامل داده اند.

فلسفۀ مارکسیستی عالی ترین شکل تکامل ماتریالیسم و قاطع ترین و علمی ترین نوع آنست و تولد آن به مثابۀ انقلابی در تاریخ تکامل فلسفه محسوب می شود.
*****

بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - لنین: "ماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم"

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها