تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

سانترالیزم دموکراتیک و خط مشی توده ای

سانترالیزم دموکراتیک (یا مرکزیت دموکراتیک) تبلور وحدت دیالکتیکی آزادی و انضباط، وحدت ارادۀ سازمانی و ابتکار عمل فردی است. سانترالیزم دموکراتیک محصول وجود و رسالت تاریخی طبقۀ کارگر و یکی از اصول سازمانی مهم پیشاهنگ سیاسی پرولتاریا (حزب کمونیست) است. مرکزیت دموکراتیک تجلی واقعی مناسبات درونی حزب پرولتری (مناسبات میان رهبری و اعضاء، میان ارگان های پائینی و بالایی...) و تنظیم کنندۀ این مناسبات است.

سانترالیزم دموکراتیک به مثابۀ مبنای سازمانی حزب طبقۀ کارگر عبارت است از: اصل انتخابی بودن کلیۀ ارگان های حزبی، اصل گزارشدهی هر ارگان به ارگان بالاتر (کلیۀ ارگان های حزب در برابر مراجعی که آنها را انتخاب کرده اند موظف به دادن گزارش منظم اند)؛ اصل رعایت انضباط سازمانی برای تمام اعضای حزب و اصل تبعیت اقلیت از اکثریت، فرد از سازمان، ارگان های پائینی از ارگان های بالایی و تبعیت تمام حزب از کمیتۀ مرکزی؛ اصل انتقاد و انتقاد از خود، اصل تلفیق رهبری جمعی و مسوولیت فردی.

مرکزیت و دموکراسی دو جهت یک پدیدۀ واحد را تشکیل میدهند و یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد. مائوتسه دون می نویسد: "سانترالیزم ما یک سانترالیزم مبتنی بر دموکراسی است، سانترالیزم پرولتاریایی یک سانترالیزم بر اساس دموکراسی وسیع است. کمیته های حزبی سطوح مختلف، ارگان هایی هستند که یک رهبری متمرکز اعمال می کنند، ولی رهبری کمیته های حزبی به معنای رهبری دستجمعی است."[1]

با پیروزی انقلاب سوسیالیستی و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا، سانترالیزم دموکراتیک بر یک مبنای کیفی جدید تکامل یافت و به پایۀ اصولی تکامل قدرت دولتی سوسیالیستی و به یک پایۀ رهبری جامعه توسط طبقۀ کارگر و حزب آن تبدیل گردید.

مائوتسه دون می گوید: "بدون سانترالیزم دموکراتیک، دیکتاتوری پرولتاریا نمی تواند مستحکم شود. دموکراسی در میان خلق و دیکتاتوری بر روی دشمنان خلق، این دو جهت به طور تفکیک ناپذیری با یکدیگر پیوند دارند و تلفیق این دو جهت عبارت است از دیکتاتوری پرولتاریا و یا به بیان دیگر دیکتاتوری دموکراتیک خلق (...) بدون دموکراسی وسیع برای خلق دیکتاتوری پرولتاریا نمی تواند تحکیم یابد و قدرت سیاسی فاقد ثبات خواهد بود. بدون دموکراسی، بدون بسیج توده ها و بدون کنترول توسط توده ها، اعمال دیکتاتوری موثر نسبت به عناصر مرتجع و مضر و تجدید تربیت آنها ممکن نخواهد بود."[2]

خط مشی توده ای: بر خلاف برخی تصورات و استنباطات نادرست از سانترالیزم، مائوتسه دون خاطر نشان می سازد که سانترالیزم یعنی اینکه "در درجۀ اول باید عقاید درست را فشرده و متمرکز نمود و بر این پایه نظرات، سیاست، نقشه، رهبری و عمل را یگانه ساخت."[3] بر همین اساس است که مائوتسه دون: مشی توده ای را به مثابۀ رهنمود اساسی در زمینۀ ارتباط حزب با توده ها تدوین می کند، متد سانترالیزم دموکراتیک را متد مشی توده ای می خواند و آن را توضیح میدهد: "متد سانترالیزم دموکراتیک، متد مشی توده ای است، یعنی ابتدا دموکراسی بعد مرکزیت، یعنی گرفتن از توده و بردن به میان توده، پیوند رهبری با توده ها."[4]

بر اساس این رهنمود ها، یعنی مشی توده ای یک مسالۀ جهان بینی مارکسیستی، مبنای سمت گیری و تعیین سیاست های حزب کمونیست و نقطۀ آغاز کلیۀ فعالیت های آن است. خط مشی توده ای از این اعتقاد ناشی می شود که انقلاب امر توده های ملیونی خلق است و باید به اتکاء آنان و از طریق شرکت آنان انجام گیرد و بنابرین تنظیم دقیق ارتباط حزب کمونیست با توده و بر قراری پیوند مستحکم با آن در اتخاذ سیاست ها و شکست و پیروزی مبارزه دارای نقش اساسی است. به همین خاطر، نقطۀ حرکت باید عبارت باشد از: تشخیص درست نیازمندی ها و خواست واقعی توده ها (خواستی که آزادانه ابراز شده باشد)، خدمت صمیمانه به خلق، جدا نشدن از توده حتی برای یک لحظه. اما تحقق این امر جز از طریق استحکام رشته های پیوند با توده ها، جز از طریق آمیزش عمیق حزب با توده های ملیونی کارگران و دهقانان و اتکاء به آنها جز در جریان یک روند دایمی گرفتن از توده ها و انتقال به درون توده و تنظیم، تصحیح، و تدقیق سیاست ها، خط مشی ها، و عملکرد ها بر این پایه ممکن نخواهد بود. به همین جهت، مائوتسه دون خط مشی توده ای را در فورمول "از توده ها به توده ها"بدین معنا است که باید:
  1. نظرات پراکنده و غیر منظم توده ها و تجارب مبارزات توده ای را جمع آوری کرد
  2. به بررسی این نظرات پراکنده و غیر منظم پرداخت، آنها را بر اساس نقطه نظر های مارکسیستی به نظم در آورد و جمع بندی نمود
  3. این نظرات فشرده و تنظیم شده را به صورت سیاست های معین دوباره به میان توده ها برد و به تبلیغ و توضیح آنها پرداخت تا توده ها از یکطرف به اجرای فعال و پیگیر این سیاست ها و نظرات بپردازند و از طرف دیگر صحت آنها را در عمل بیازمایند و از این طریق، این نظرات و سیاست ها صحیح تر، دقیق تر و کامل تر شوند:

 "رهبری راستین باید طبق اصل (از توده ها به توده ها) عمل کند. بدین معنی که نظرات توده ها (نظرات پراکنده و غیر منظم) را باید جمع آوری کرد و آنها را به شکلی فشرده در آورد. سپس به میان توده ها رفت و این نظرات را تبلیغ و تشریح کرد تا توده ها آنها را از خود بدانند، پیگیرانه دنبال کنند، به عمل در آورند و صحت این نظرات را در چنین عملی بیازمایند، سپس باید بار دیگر نظرات توده ها را به صورت فشرده ای در آورد و دوباره به میان توده ها رفت تا آنکه این نظرات بتوانند پیگیرانه تحقق یابند و بدینسان مکرر در مکرر این پروسه در یک حرکت مارپیچی تا بی نهایت ادامه می یابد و هر بار این نظرات صحیح تر، زنده تر و غنی تر از قبل می گردند. چنین است تیوری مارکسیستی شناخت."[5]
*****

بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - مائوتسه دون: "سخنرانی در کنفرانس وسیع کار"
[2] - مائوتسه دون: "سخنرانی در کنفرانس وسیع کار"
[3] - مائوتسه دون: "سخنرانی در کنفرانس وسیع کار"
[4] - مائوتسه دون: "سخنرانی در کنفرانس وسیع کار"
[5] - مائوتسه دون: "بعضی از مسایل مربوط به شیوه های درست رهبری"

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها