تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

فاشیسم


فاشیسم عبارت است از دیکتاتوری خونین و عریان مرتجع ترین نمایندگان سرمایۀ مالی امپریالیستی و شوینیسم عظمت طلبانۀ فاشیسم وسیله ای است در دست این عناصر برای تضمین حاکمیت آنها بر کلیۀ زمینه های حیات اجتماعی و ایجاد یک اقتصاد مبلی مبتنی بر صنایع نظامی جهت تدارک جنگ امپریالیستی. فاشیسم با آمیختگی بیش از پیش سیادت سرمایۀ مالی و قدرت دولتی، مجموع دستگاه حکومتی را تحت سیادت کامل مرتجع ترین و متجاوز ترین گروه های سرمایۀ مالی و بورژوازی انحصارگر حاکم قرار میدهد، کلیۀ حقوق و آزادی های بورژوائی را ملغی می سازد و به اعمال ترور آشکار علیه کلیۀ نیرو های دموکراتیک و ترقی خواه خلق و قبل از همه علیه طبقۀ کارگر دست میزند. فاشیسم محصول بحران عمومی سرمایه داری و واکنش بورژوازی امپریالیستی در برابر این بحران و تدارکی است برای یک جنگ جدید و جهت تقسیم مجدد جهان و اشغال سر زمین های سایر کشور ها.

فاشیسم یک نظام دولتی راهزنی سیاسی و ماجراجوئی سیاسی است که در روابط خود با سایر کشور ها هر گونه حق حاکمیت ملی را با خشونت کامل زیر پا میگذارد. به همین جهت نه فقط منافع خلق همان کشور، بلکه همچنین منافع کلیۀ خلق های جهان را در معرض تهدید قرار میدهد. بنابرین، کلیۀ خلق ها و کشور های جهان نمی توانند نسبت به این تهدید و نسبت به نقض خشن اصل عدم مداخله در امور داخلی سایر کشور ها بی تفاوت بمانند.

فاشیسم با استفاده از تئوری های نژاد پرستانه، "ملی" گرایانه و در پوشش های مختلف عوامفریبانه نظیر "سوسیالیسم ملی"، "دموکراسی ملی"، "ضد سرمایه داری" (در دوران فاشیسم هیتلری) و یا "عالی ترین حق حاکمیت" و "ارتباط با منافع و امنیت ملی" (در دوران کنونی سوسیال فاشیسم در شوروی) می کوشد سیاست خارجی تجاوز گرانۀ خود را توجیه نماید و ماهیت طبقاتی فاشیسم حاکم را پنهان سازد.

اولین رژیم فاشیستی در سال های 20 قرن بیستم در ایتالیا مستقر گردید (در سال 1922). در سال 1933 در آلمان حزب فاشیستی "ناسیونال – سوسیالیست" به کمک انحصارات بزرگ، قدرت دولتی را در دست گرفت و فاشیسم خونین هیتلری را در این کشور مستقر نمود. فاشیسم هیتلری بارزترین سلطۀ فاشیسم است. در سال 1938، با کمک فاشیست های آلمانی و ایتالیایی، فاشیسم در اسپانیا در نیز مستقر گردید. استقرار فاشیسم در آلمان علاوه بر استقرار دیکتاتوری سیاه در این کشورف با گسترش بی سابقۀ صنایع نظامی، و ایجاد یک اقتصاد و یک ماشین بزرگ جنگی، جهان را به یک جنگ ویرانگر جهانی (جنگ جهانی دوم) کشاند و فجایع و مصائب عظیم و غیر قابل جبرانی به همراه آورد. فاشیسم هیتلری و متحدین آن بالاخره توسط جبهۀ متحد ضد فاشیستی جهانی مرکب از کلیۀ نیرو های ضد فاشیست که در راس آن پرولتاریای بین المللی و شوروی استالین قرار داشت و از لحاظ نظامی، سیاسی و اقتصادی به طور کامل در هم شکسته شد. جانبازی ها و مساعی قهرمانانۀ خلق شوروی و ارتش سرخ به رهبری استالین نقش تاریخی تعیین کننده ای در شکست جبهۀ فاشیسم ایفاء نمود.

با تبدیل شوروی سوسیالیستی به یک کشور سوسیال امپریالیستی و استقرار حاکمیت یک طبقۀ بورژوازی انحصارگر و سوسیال فاشیست در این کشور، فاشیسم و خطر شعله ور شدن یک جنگ جدید جهانی بار دیگر دنیا را در معرض تهدید قرار داد. بورژوازی انحصارگر دولتی و سوسیال فاشیست حاکم بر شوروی علاوه بر اعمال دیکتاتوری و ظلم ستم علیه ملل شوروی و تبدیل این کشور به زندان خلق های شوروی، با تکیه بر قدرت متمرکز دولتی و نیروی عظیم نظامی و با ایجاد یک اقتصاد جنگی، سیاست به اسارت در آوردن خلق های جهان و سیاست جنگ و تجاوز و غارت را به طور افسار گسیخته ای دنبال کرد.

بورژوازی سوسیال شوینیست حاکم بر شوروی به خاطر تقسیم مجدد جهان و به آرزوی سیادت بر جهان درگیر یک رقابت تب آلود و به ویژه یک مسابقۀ تسلیحاتی جنون آمیز با ابر قدرت رقیب امپریالیسم جنایتگستر امریکا گردید که  سر انجام این حرص و آز، شوروی را از هم پاشید و به بیشتر از 15 کشور کوچک و بزرگ مبدل ساخت.

اگر هیتلر با پوشش عوامفریبانۀ "سوسیالیسم ملی" به میدان آمد، سوسیال فاشیست های روسی با شعار "سوسیالیسم"، سیاست جنگ و تجاوز و مداخله و تعرض خود را توجیه می کرد. بورژوازی انحصارگر شوروی با تعرض آشکار، تجاوز نظامی مستقیم، مداخله و دامن زدن به جنگ های داخلی در کشور ها اقدام به توطئه و کودتا می کرد.

مائوتسه دون در همان آغاز حاکمیت این گروه سوسیال – امپریالیست بر شوروی به خلق ها و پرولتاریا جهان چنین هشدار داد: "اکنون در اتحاد شوروی دیکتاتوری بورژوازی اعمال می گردد، دیکتاتوری بورژوازی بزرگ، دیکتاتوری نوع فاشیسم آلمان، دیکتاتوری نوع هیتلر."[1]

همچنانکه تجارب تاریخی و تجربۀ فاشیسم در جنگ جهانی دوم نشان میدهد، پیروزی در مبارزه علیه فاشیسم، فقط از طریق مبارزۀ متحد پرولتاریا و خلق های جهان و با ایجاد یک جبهۀ وسیع جهانی تحت رهبری پرولتاریای بین المللی ممکن خواهد بود.
*****

بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - مائوتسه دون: "مصاحبه به تاریخ 11 ماه می 1964

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها