تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۵, سه‌شنبه

مسالۀ ملی


مسالۀ ملی یعنی مسالۀ آزادی یک ملت و شرایطی که در آن بتواند آزادانه به شکوفائی و تکامل خود دست یابد. از آنجائیکه محتوا و اهمیت مسالۀ ملی در دوران های مختلف یکسان نیست، لذا باید به این مساله برخوردی تاریخی شود. در دوران ظهور و پیدایش ملت ها، مسالۀ ملی واژگونی فئودالیسم و رهائی از قید سلطۀ ملت خارجی و تشکیل دولت ملی خودی را در برداشت. در عصر امپریالیسم، مسالۀ ملی به یک مسالۀ بین دولت ها تبدیل شده و با مسالۀ عام تر رهائی خلق های تحت سلطۀ استعمار در هم آمیخته و تا حد مسالۀ استعمار و نو استعمار یعنی انقیاد ملت ها به وسیلۀ امپریالیسم تکامل و بسط یافته است. زیرا در دوران امپریالیسم است که نظام مستعمراتی در سرتاسر جهان ریشه دوانده و با تقسیم ملت ها به ملت های مسلط و ملت های تحت انقیاد، امپریالیسم به صورت بزرگترین سرکوبگر و استثمارگر خلق ها و ملت ها و سد اصلی رشد و شکوفائی جوامع آنها در آمده است.

مسالۀ ملی به طور فشرده ای با مسالۀ دهقانی نیز در ارتباط و پیوند قرار دارد، زیرا اکثریت توده های شرکت کننده در جنبش های ملی را دهقانان تشکیل میدهند. احزاب کمونیست باید به حل مسالۀ ملی و ایجاد شرایطی که در آن آزادی و برابری همۀ ملت ها و خلق ها تحقق پذیرد کاملاً توجه نمایند. مارکس، انگلس، لنین، استالین و مائوتسه دون همواره برای مسالۀ ملی و حل صحیح آن اهمیت فراوان قائل بوده اند. برای آنان، مسالۀ ملی باید همواره در ارتباط با مسالۀ انقلاب و دیکتاتوری پرولتاریا قرار گرفته و از منافع و ضروریات مبارزه به خاطر استقرار سوسیالیسم و دگرگونی انقلابی جامعه تبعیت نماید. زیرا فقط از طریق انجام انقلاب به دست خلق و تحت رهبری پرولتاریا، یعنی سرنگونی نظام های استثماری موجود، می توان جامعه ای بنیاد کرد که در آن حل مسالۀ ملی تحقق یابد.

اکنون در بسیاری از کشور های تحت سلطه، وظیفۀ پرولتاریا و احزاب کمونیست است که با بسیج توده ها و متحد ساختن کلیۀ نیرو های ممکن، رهبری مبارزۀ دموکراتیک و ملی کشور را به دست گرفته و از طریق نابودی طبقات ارتجاعی حاکم و پایان دادن به سلطۀ امپریالیسم در راه استقرار جامعه ای که دورنمای آن سوسیالیسم و کمونیسم است گام برداشته و شرایط لازم برای حاکمیت خلق و رهائی و شکوفائی ملیت های گوناگون و ریشه کن ساختن ستم ملی را فراهم نمایند.

انگلس در سخن مشهور خود اعلام داشت، ملتی که بر ملت دیگری ستم کند آزاد نیست. کلیۀ مارکسیست های بزرگ نشان داده اند که چگونه مسالۀ ملی در چارچوب یک نظام استثماری سرمایه داری و یا فئودالی غیر قابل حل باقی می ماند و فقط با استقرار یک جامعۀ سوسیالیستی است که برابری و برادری کامل میان ملت های مختلف تحقق می یابد و ملت ها می توانند در راه شکوفائی کلیۀ ارزش های ملی خود که در زمان سرمایه داری مورد تحقیر و سرکوب واقع شده اند، گام بردارند در جامعۀ سوسیالیستی، هر ملتی حق تعیین سرنوشت خویش را بدست آورده و می تواند مستقلاً راه تکامل آیندۀ خویش را تعیین نماید و در درون یک کشور که از ملیت های گوناگون نیز تشکیل شده باشد، یک ملیت یا خلق سابقاً ستمکش حق تعیین سرنوشت خود را تا حق جدائی کامل بدست می آورد. در این جامعه، اتحاد ملیت ها بر پایۀ آزادی کامل و بر پایۀ احترام متقابل استوار می گردد.

ایدئولوگ های سرمایه داری و امپریالیسم همواره موعظه می کنند که تنها راه حل مسالۀ ملی انزوا و جدائی و تفکیک ملیت ها است و به طرق گوناگون به دشمنی میان ملیت ها دامن زده و سلطۀ یک ملیت را بر ملیت دیگر توجیه و تبلیغ می کنند. اما انقلابات پیروزمند سوسیالیستی یک راه حل انقلابی دیگری را که راه حل ادعائی ایدئولوگ های سرمایه داری را کاملاً نفی میکند طرح و اجراء نموده اند. این راه حل همان نابودی سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم، لغو کامل سرکوب ملی و استقرار روابط دوستانه و برادرانه میان ملیت ها، بر پایۀ برابری و احترام متقابل میان آنها در جامعۀ سوسیالیستی و کوشش هرچه بیشتر برای از میان بردن نابرابری های اقتصادی و فرهنگی که از جامعۀ کهن به یادگار مانده است، می باشد.
*****

بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها