مارکسیسم هنگامیکه در اوضاع و
احوال سیاسی مشخص، فعالیت و عملکرد اقشار و طبقات مختلف را مورد بررسی و تجزیه و
تحلیل قرار میدهد، از اصطلاح "نیرو های اجتماعی" استفاده می کند. یک
گروه اجتماعی حتی میتواند طبقه ای را تشکیل بدهد بدون آنکه یک نیروی اجتماعی باشد،
مانند خرده مالکین روستا در برخی از کشور های سرمایه داری، اما اقشاری از خرده
بورژوازی میتوانند نقش یک نیروی اجتماعی را (در شرایط و اوضاع و احوال سیاسی خاص)
ایفاء نمایند، بدون آنکه طبقۀ معینی را تشکیل دهند. نیروی اجتماعی لزوماً در یک
سازمان سیاسی متشکل نیست، اما تظاهر سیاسی وی در نقش و فعالیت مبارزاتی اش تجلی می
یابد. در یک روند انقلابی، سه نوع نیروی اجتماعی را از یکدیگر میتوان تفکیک نمود:
1- نیرو های محرک انقلاب که شامل آن گروه های اجتماعی است که
به طور فعال در روند انقلاب شرکت می ورزند. در انقلاب دموکراتیک نوین، این نیرو
های محرک عبارتند از: کارگران، دهقانان، خرده بورژوازی شهری و بخشی از بورژوازی
متوسط (ملی).
2- نیروی اصلی انقلاب که شامل آن گروه اجتماعی است که از لحاظ
کمی بزرگترین نیروی محرک انقلاب باشد، مانند دهقانان در انقلاب دموکراتیک نوین در
کشور های تحت سلطۀ امپریالیسم.
3- نیروی رهبری کنندۀ انقلاب که در عصر ما به پرولتاریا گفته
می شود.
*****
بر گرفته از کتاب مبانی
و مفاهیم مارکسیسم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر