تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

کیفیات ویژۀ روند کار در نظام سرمایه داری


در جریان کار که همیشه به شکل اجتماعی خاصی انجام می پذیرد، نیروی کار مصرف می گردد. این شکل اجتماعی همان چیزی است که به عنوان روابط تولید شناخته می شود و این روابط بر شکل مالکیت وسایل تولید مبتنی است. کیفیات خاص روند کار، به این امر بستگی دارد که چه کسی مالک وسایل تولید باشد.

تحت شرایط سرمایه داری، وسایل تولید به سرمایه دار تعلق دارد، در حالیکه کارگر از داشتن آنها محروم است. به این دلیل، کیفیات ویژۀ زیر در روند کار، مشخص کنندۀ نظام  سرمایه داری هستند:

اولاً، کارگر تحت نظارت سرمایه داری که کارش متعلق به اوست کار می کند. سرمایه دار تصمیم می گیرد که چه باید تولید شود، به چه میزان باید تولید شود و با چه روشی باید تولید شود. ثانیاً، نه فقط کارگر متعلق به سرمایه دار است بلکه محصول کار او نیز به سرمایه دار تعلق دارد.

این کیفیات ویژۀ روند کار در نظام سرمایه داری است که کار کارگر را به کاری سنگین، تحمیلی و اجباری تبدیل می کند.

تولید سرمایه داری ترکیبی است از روند تولید ارزش مصرف و روند افزایش ارزش. در یک اقتصاد کالائی، ارزش مصرف نمی تواند بدون تولید ارزش، تولید گردد. وقتی کارگری کالائی می سازد، کار صرف آن کرده است که طبیعت دو گانه و دو پهلو دارد. از طرفی، کار مجسم است و موجب ایجاد ارزش مصرف می گردد. از طرف دیگر، کار مجرد است و موجب ایجاد ارزش کالا می شود.

برای سرمایه دار، تولید ارزش مصرف تنها یک وسیله است برای نیل به هدف. این هدف که محرک و انگیزۀ اصلی تولید سرمایه داری است، تولید ارزش اضافی می باشد. بیائید ببینیم چگونه ارزش اضافی به وجود می آید:

سرمایه دار، هنگام آغاز کار خویش، آنچه را که در تولید مورد نیاز اش است یعنی ماشین آلات، اسباب و ابزار ماشینی، مواد خام، سوخت و نیروی کار را در بازار خریداری می کند. پس از آن، تولید آغاز می شود. ماشین آلات و ابزار ها به کار می افتد، کارگران کار می کنند، سوخت مصرف می شود و مواد خام به محصولات کار تمام تبدیل می گردند.

وقتی کالا آماده شد، سرمایه دار آن را در بازار به فروش میرساند و با پولی که به این ترتیب دریافت می کند، مواد خام، ماشین آلات، نیروی کار و... بیشتری خریداری می کند. به سخن دیگر، سایکل تکرار می گردد. این سایکل را میتوان به شکل زیر نمایش داد:
                     LP

َ M – َ C P -         C  -  M

                   MP
قیمت کالای تمام شده چیست؟

فرض کنیم که یک نفر سرمایه دار صاحب یک فابریکۀ تهیۀ لباس است. وی برای تهیۀ لباس، ماشین های دوختنی و خیاطی، پارچۀ پشمی و لوازم دیگر (آستر، دکمه، نخ و ...) و نیروی کار خریداری می کند. فرض کنید که برای تهیۀ 500 جوره لباس، او 1500 متر پارچۀ پشمی از قرار فی متر 3 دالر مجموعاً به قیمت 4500 دالر خریداری می کند. برای سایر لوازم، هر جوره 3 دالر مجموعاً 1500 دالر صرف می کند. تولید 500 جوره لباس، مقداری استهلاک ماشین آلات خیاطی و هزینه های دیگر (روشنایی، گرما و...) مجموعاً 500 دالر نیز به همراه دارد. هزینۀ مزدور کردن کار (50 کارگر که هر یک روزانه 5 دالر مزد دارند) نیز بالغ بر 250 دالر می گردد.

به این ترتیب سرمایه دار تمام عناصر اساسی و لوازم تولید را تهیه کرده است. مجموع هزینۀ که او برای 500 جوره لباس صرف کرده است به قرار زیر می باشد:

ارزش پارچۀ پشمی...................4500 دالر
ارزش لوازم و تجهیزات.............1500 دالر
ارزش استهلاک وغیره..............500 دالر
ارزش نیروی کار....................250 دالر
مجموع________________6750 دالر

ارزش یکدست لباس برابر (500 / 6750) یعنی 13.5 دالر است.

سرمایه دار در بازار متوجه می شود که لباس های مشابه آنچه وی دارد، هر جوره 13.5 دالر به فروش میرسد. بنابرین او نیز باید لباس ها را به همین قیمت به فروش برساند. نتیجه اینکه سرمایه دار 6750 دالر برای تولید مصرف کرده و پس از فروش کالا های تولید شده، (500 x 13.5) یعنی همان مبلغ 6750 دالر را دریافت کرده است. هیچگونه ارزش اضافی به وجود نیامده و در این جریان، پول تبدیل به سرمایه نشده  است.

پس ارزش اضافی چگونه به وجود می آید؟

نکتۀ اساسی اکنون باید مورد توجه قرار گیرد این است که کارگر ارزش نیروی کار خود را نه در طول یک روزانۀ کامل کار[1]، بلکه در طی بخشی از روزانۀ کار مثلاً در مدت 5 ساعت بوجود می آورد. ولی سرمایه دار وی را مجبور می سازد که در روز بیش از پنج ساعت کار کند. سرمایه دار ارزش نیروی کار را بر حسب روز پرداخته است و مالک ارزش مصرف تولید شدۀ کالای مزبور در طول تمامی روزانۀ کار، می باشد. به همین دلیل، وی کارگر را مجبور می کند که روزانه 8 ساعت یا 10 ساعت یا حتی بیشتر از آن کار کند. طولانی کردن مدت کار روزانه موجب می شود که کارگر ارزشی بیش از ارزش کالائی که تحت عنوان نیروی کار فروخته است، تولید کند.

فرض کنیم سرمایه دار کارگر را مجبور می کند به جای 5 ساعت در روز 10 ساعت کار کند. طی 10 ساعت کار، کارگران (که در مثال ما 50 نفر اند) وسایل تولید را دو برابر بیش از مورد قبل به کار برده و حاصل کار شان دو برابر دفعۀ پیش یعنی 1000 جوره لباس خواهد بود.

اکنون بیائید در این مورد هزینه هائی را که سرمایه دار صرف کرده است بررسی نمائیم:

ارزش پارچۀ پشمی....................9000 دالر
ارزش سایر وسایل و تجهیزات.......3000 دالر
ارزش استهلاک........................1000 دالر
ارزش نیروی کار ...................250 دالر
مجموع__________________13250 دالر

در یک روزانۀ کار 10ساعته، کارگران 1000 جوره لباس تولیده کرده اند، از فروش آنها در بازار (13.5) دالر معادل 13500 دالر عاید سرمایه دار می گردد. او با 13250 دالر که سرمایه گذاری کرده، 13500 دالر دریافت داشته است. مبلغی که در بدو امر سرمایه گذاری شد، 250 دالر افزایش یافته است. این 250 دالر ارزش اضافی است. در این جریان، پول به سرمایه تبدیل شده است.

تحصیل ارزش اضافی با این واقعیت تبیین می گردد که کارگران ساعاتی بیش از آنچه برای تولید ارزش نیروی کار که فروخته اند لازم بوده، کار کرده اند. نتیجه اینکه، ارزش اضافی حاصل استثمار طبقۀ متکی به نیروی کار به وسیلۀ سرمایه داران است.

استثمار انسان به وسیلۀ انسان، بدعت سرمایه داری نیست، این امر مدت ها پیش از این نظام وجود داشته است. در جوامع برده داری و فیودالی، کار برده ها، سرف ها و دهقان ها آشکارا کار اجباری بود و استثمار آنان پنهان یا استتار نمی شد.

لیکن در نظام سرمایه داری، امور به صورت دیگر جریان دارند. در اینجا کارگر دیگر شخصاً وابسته نیست، او به یک سرمایه دار خاص و معین تعلق ندارد. بنابرین، سرمایه دار نمیتواند او را مجبور به کار کند. لیکن او نه وسایل تولید دارد و نه اسباب معاش و مجبور است نیروی کار خود را به فروش برساند. گرسنگی کارگر را وادار می سازد که برای سرمایه دار کار کند. به این دلیل است که نظام کار مزدوری یک نظام بردگی مزد می باشد.

در نظام سرمایه داری، خصلت اجباری کار استتار شده است. کارل مارکس پس از افشای راز استثمار سرمایه داری، قانون اصلی اقتصادی وجه تولید سرمایه داری را کشف کرد. وی نوشت: "تولید ارزش اضافی، قانون مطلق این وجه تولید است."

قانون ارزش اضافی به ما امکان میدهد که کلیۀ جریانات و پدیده هائی را که در جامعۀ سرمایه داری رخ میدهد باز شناخته و تشریح کنیم. قانون مزبور، طبیعت استثماری این وجه تولید را بر ملا میسازد. این قانون، مبین تشدید رقابت و هرج و مرج تولید سرمایه داری، فقر روز افزون زحمتکشان، بیکاری رو به افزایش و عمیق تر شدن و شدت گرفتن کلیۀ تضاد های نظام سرمایه داری است.

ادامه دارد...


[1] - این اصطلاح را به معنای مجموعۀ ساعاتی که در هر روز یک کارگر باید کار کند، به کار برده ایم.

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها