تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

خرافۀ کالا پرستی یا فیتیشیسم کالا


قبلاً ثابت کردیم که کار هر تولید کنندۀ کالا، در حالیکه ماهیتاً اجتماعی است، به شکل کار خصوصی پدیدار می شود. طبیعت اجتماعی کار، مناسبات اجتماعی بین تولید کنندگان کالا و وابستگی متقابل آنها به یکدیگر، تنها در بازار که کالا ها مبادله می گردند، فاش و آشکار می شود.

به نظر اینطور می آید که اینجا نه دیگر افراد انسان، بلکه کالا ها هستند که با یکدیدگر داخل در روابطی می شوند. در چنین شرایطی کالا ها حامل و ناقل روابط اجتماعی افراد مردم می باشند. چیزی که به وسیلۀ یک تولید کنندۀ کالا ساخته شده، به محض اینکه به بازار رسید و با کالا های دیگر داخل روابطی شد، دیگر از تبعیت صاحب خود، خارج می گردد. کالای مزبور از این پس، موجودیت مستقلی را آغاز می کند. موجودیتی بسیار دمدمی و متغیر. امروز ممکن است شخص در نتیجۀ فروش یک جوره بوت 20 دالر دریافت کند و فردا 15 دالر و روز بعد از آن معلوم شود که بوت ابداً فروش ندارد. معهذا بعداً باز موقعی خواهد رسید که مردم دنبال بوت بدوند و در ازای خرید یک جوره بوت حاضر به پرداخت پول گزافی باشند.

این زندگی مستقل و کاملاً دستخوش تصادف کالا در بازار، موجب می شود که مردم تصور کنند کالا دارای کیفیات خصای است، در حالیکه چنین خصوصیاتی ذاتاً در کالا وجود ندارد.

هر جا عملاً روابط اجتماعی تولید وجود داشته باشند، مردم فقط شاهد روابط بین اشیاء خواهند بود. روابط آنان با یکدیگر در ورای روابط بین اشیاء پنهان است.

این قلب ماهیت روابط تولیدی را که برای یک اقتصاد کالائی مبتنی بر مالکیت خصوصی وسایل تولید، امری طبیعی به شمار می آید. کارل مارکس این حالت را خرافۀ کالا پرستی یا فتیشیسم نامید.

با تکامل تولید کالائی، خرافۀ کالا پرستی تشدید و توسعه می یابد. وقتی پول پیدا شد، خرافۀ مزبور به کاملترین شکل خود، یعنی خرافۀ پول پرستی، در آمد.

همه چیز با طلا قابل خرید است و این در نظر مردم به صورت یک خاصیت طبیعی و ذاتی پول و طلا جلوه می کند، در حالیکه واقعاً این امر، نتیجۀ از روابط اجتماعی معین، یعنی روابط اجتماعی تولید کالائی است.

کارل مارکس نخستین کسی بود که راز خرافۀ کالا پرستی را فاش ساخت. تنها زمانیکه مالکیت خصوصی وسایل تولید منسوخ گردد، خرافۀ کالا پرستی نیز از بین خواهد رفت.


ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها