تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبه

با تحریم انتخابات، چپ منحرف را بی نقاب سازیم


 و اینک بار دیگر امپریالیست های ریز و درشت به سردمداری ایالات متحدۀ امریکا، سناریوی انتخابات ریاست جمهوری و شورا های ولایتی را به عنوان "مهمترین کار دموکراتیک" در افغانستان به راه انداخته و با اختصاص 223 ملیون دالر، از سازمان ملل تا دولت ها و رسانه های امریکایی و اروپایی هیاهو سر میدهند تا با چنین شگرد هایی از یکسو تجاوز عریان و اشغال کثیف خود را پوشانده، رنگ "دموکراتیک" بدهند و از سوی دیگر برای دولت قلاده بند شان، به اصطلاح با رای و انتخاب آبرویی کمایی کنند.  درین میان امریکا هزاران سرباز دیگر با دهها جت و هلیکوپتر را به بهانة تامین امنیت، برای تنگتر نمودن حلقة اشغال وارد کشور ما نموده و لذا شرکت درین انتخابات جز خدمت به پیاده نمودن سیاست های امپریالیستی چیز دیگری بوده نمیتواند.
با اینکه درامة مسخرة و مضحک انتخابات با سر و صدا ها و حتی با اعلامیه از سوی اوباما همراست، اما مردم  افغانستان خوب میدانند که "هر آنکه را امریکا بخواهد همان را به قدرت میرساند" زیرا مردم از دوران روس ها این را در عمل یافته اند که باداران کرملین چگونه سگان خلقی و پرچمی خود را یکی پی دیگری بر اریکة قدرت می نشاندند و به این خاطرکوچکترین تمایلی از سوی مردم برای شرکت در این انتخابات دیده نمی شود، اما عده ای از مزدوران پرو پا قرص امپریالیست ها در به اصطلاح "نهاد های جامعة مدنی" هیاهو  راه می اندازند تا اگر بتوانند شکلکی برای این انتخابات بتراشند. اینان که غیر ازین وظیفة ندارند، درین جا مورد بحث ما نیستند، اما بحث اصلی این نوشته  در مورد موضعگیری مارکسیست ها و مدعیان دروغین مارکسیزم در مورد انتخابات است.
شرکت در انتخابات و تشویق مردم به شرکت در چنین انتخاباتی (شرکت در هر نوع انتخابات در دوران اشغال کار ضد مارکسیستی است، اینکه انتخابات ریاست جمهوری را با کلمات تند و انقلابی نمایی های دروغین  رد کرد، اما با تمام وجود به پای انتخابات شورا های ولایتی بوسه زد، برای آن کاندید داد، شعار نوشت، پوستر چاپ کرد، تبلیغ کرد و مردم را به شرکت در آن تشویق نمود، بدان معناست که "ازین" خفه و "با آن" آشتی، و این سالوسانه ترین برخوردیست که تشکلات بی مشی، پشت کرده به ایدئولوژی پرولتری، ترشیده و به بن بست رسیده به آن توسل میجویند) جز صحه گذاشتن بر اشغال و در نهایت خدمت به برنامه های اشغالگران چیز دیگری نیست. با حضور 90 هزار نیروی امریکا و ناتو که به زودی به بیش از یک صد هزار نفر خواهد رسید، غیر از مستعمره نامی بر افغانستان گذاشتن جز حماقت سیاسی چه بوده میتواند؟
 اینکه در یک کشور مستعمره و نیمه فیودالی ارادة مردم چه معنی و مفهومی دارد و وظیفة مارکسیست ها در چنین کشوری چیست، علم مارکسیزم آنرا به روشنی بیان داشته و تجارب عملی احزاب کمونیستی، مخصوصاً حزب کمونیست چین به رهبری رفیق مائوتسه دون و موضعگیری های سازمان جوانان مترقی در دورة دوازدۀ شورا، چراغ راه ماست و عدول از آن جز پشت کردن به این اصول چیز دیگری بوده نمیتواند. نیرو های اشغالگر امریکا و ناتو (پکت نظامی کرکسان سرمایه داری زیر تسلط کامل امریکا) مالک و صلاحیت دار اصلی کشور ما می باشند و دولت افغانستان، دولتی دست نشانده و مزدوریست که نه تنها مولود این نیروهاست که ناف زندگی آن به واشنگتن بسته بوده، تمام مصارف نظامی و غیر نظامی آن را امریکا و متحدانش می پردازند که اگر یک روز از حمایتش دست بر دارند چون پوقانه ای خواهد ترکید. وقتی کرزی پنج سال پیش با به اصطلاح رای مردم به ریاست جمهوری رسید و مدتی قبل با گریه و زاری از بادارش اوباما خواست تا ملکی ها را بمباران نکند، اما اوباما برایش مغرورانه جواب سر بالا داد که نیروهایش در افغانستان به این کار ادامه خواهند داد و مردم افغانستان را خواهند کشت، هر دبیلی را به این نتیجه باید رسانده باشد که دولت پوشالی افغانستان و ارگان های مکمل آن چون پارلمان و شورا های ولایتی، چه قدرت و صلاحیتی دارند و شرکت در انتخاباتی که چنین رئیس جمهور، پارلمان و شورا های ولایتی را انتخاب کند، غیر از به میدان انداختن برگ وطنفروشی چیز دیگری بوده میتواند؟ اینکه گفته میشود که این نیرو ها برای نابودی تروریست های القاعده و طالب به افغانستان آمده و با رفع این غایله دو باره به خانه های شان بر خواهند گشت، جز شگردی جهت خاک زدن به چشم مردم افغانستان چیز دیگری نیست که اگر چنین می بود، کرزی و سپنتا با امضای معاهدة ستراتیژیک برای 90 سال برحضور نیرو های اشغالگر در افغانستان مهر تائید نمی گذاشتند. لذا زیر چتر چنین استعماری، انتخاب و رای مردم مضحک ترین چیزیست که اگر قرار باشد رای مردم افغانستان قابل احترام باشد، اولین انتخاب آنان جز خروج ارتش اشغالگر از کشور شان چیز دیگری نخواهد بود.
در میان کاندیدان به اصطلاح مطرح ریاست جمهوری (کرزی، عبدالله و احمدزی) کدام شان از زنجیر غلامی امریکایی ها رها اند؟ که اگر همین فردا دستوری از کاخ سفید نه که از سفارت امریکا در کابل مبنی بر کنار رفتن شان از کاندیداتوری داده شود، هر سه شان چون باشه های روی دست لحظة مکث نکرده، استعفا خواهند داد. مردم افغانستان شاهد اند که این سه تن را درین چند سال چگونه امریکایی ها بر قدرت سوار کرده و دو تای شان را چطور پائین نمودند؟ 90 درصد اعضای شورا های ولایتی را قومندانان جنایتکار جهادی و طالبی تشکیل می دهند که فکری جز جاسوسی و دریدن هست و بود مردم را ندارند. لذا تکیه زدن در کنار اینان و در سایة اشغال، فقط تن دادن به خیانت و پشت کردن به انقلاب است.
با اینکه امروز حتی "چپ مدالگیر" نیز با تمام مدال های که بی هیچ شرم و ننگی از دست این اشغالگران و قاتلان زحمتکشان افغانستان به گردن آویخت، زیر فشار سازمان های چپ که در برابر اشغال موضع مارکسیستی دارند، شرم شرمک لفظ "اشغال" را به جای "مداخله" که سال ها آن را به خورد جوانان معصومی داد و به مشاطه گری اشغالگران پرداخت، به کار می گیرد، مگر به هیچ عنوان از شرکت در انتخابات (اینان در کنفرانس بن، لویه جرگه اضطراری، لویه جرگه تصویب قانون اساسی، انتخابات ریاست جمهوری و شورا های ولایتی در زمانی که مردم با حملات هوایی اشغالگران و انفجار های طالبان سلاخی میشدند با بی آبرویی تمام شرکت کرده و از دست کرزی و مجددی مدال گرفتند و بعد از انتخابات ریاست جمهوری که کرزی برنده شد، با بی شرمی نوشتند که "انتخابات لگد تاریخی بر پوزة جنگ سالاران" و به این صورت نتوانستند که از مغازله با اشغالگران و مزدوران شان دل بر کنند) دل نکنده، با اینکه به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری بی میلی نشان میدهند (معلوم نیست چرا این بار نمیتواند"لگدی بر پوزة جنگ سالاران" باشد) اما به پای شورا های ولایتی سجده زده، برای سر رسیدن انتخابات پارلمانی که بسیار پر سود و مدال آور است، از حالا لحظه شماری میکنند و به این صورت در انبان هم این و هم آن را دارند. از جائیکه مارکسیست ها با هر پدیده بر خورد طبقاتی دارند و تئوری های فنا ناپذیر رهبران این ایدئولوژی را چراغ رهنما قرار داده، لذا نمیتوان شرکت و یا عدم شرکت در انتخاباتی که زیر سایة اشغال صورت می گیرد را ازین پرتو خارج دانست و الی که به مارکسیزم پشت کرد.
پارلمانتاریزم مهمترین ابزار و ستراتیژی احزاب بورژوایی برای رسیدن به قدرت سیاسی  است. این احزاب که به وسیلة سرمایه داران تمویل می شوند و حافظ منافع کمپنی های سرمایه داری اند. در جوامع سرمایه داری تمامی قوانین و ارگان های اعمال قدرت را در دست دارند و به این خاطر به جز احزابی که پابند به این قوانین که شاخص ترین قید های آنها احترام به مالکیت خصوصی و ارزش اضافی است، نباشند، ممکن نیست به قدرت برسند و به این خاطر وقتی خروشچف در پی تغییر ماهیت سوسیالیستی اتحاد شوروی که رهبران بزرگ پرولتاریای جهان (لنین و ستالین) با خون بلشویک های قهرمان آنرا اعمار کرده بودند، برآمد، "پارلمانتاریزم" را به عنوان ستراتیژی "مقدس" احزاب ریویزیونیستی قرار داد و جهانیان نتیجة آن را در آزمون شیلی به روشنی یافتند. اما شرکت احزاب کمونیستی در انتخابات پارلمانی (و هر انتخابات دیگری) کشور های سرمایه داری که مورد اشغال قرار نگرفته، خود اشغالگرند، ماهیت سرمایه داری، رشد فکری زحمتکشان و مطرح شدن این احزاب از نظر ذهنی در میان توده های مردم می باشد که از آن به عنوان یک تاکتیک استفاده می گردد. انقلاب درین کشور ها با کشور های مستعمره و نیمه فئودالی بسیار فرق دارد، زیرا در کشور های سرمایه داری انقلاب در شهر ها و به شکل قیام های توده ای به سر می رسد. رهبری این قیام ها که منجر به سرنگونی سرمایه می گردد، به عهده پرولتاریاست. این کشور ها تحت اشغال قرار ندارند و به این خاطر احزاب مارکسیستی شرکت در هر انتخابی را تاکتیک قرار  داده، با نشان و آرم حزب و سازمان شان بهترین تئوریسن های خود را به پارلمان  میفرستند تا با دانش تئوریک و زبان رسا خیانت های رژیم و ماهیت ضد مردمی آن را افشا و از منافع زحمتکشان دفاع نمایند، نه افراد بیدانش و بی سوادی که چشم بسته هر چیزی را قبول کنند، یک کلمه بر ضد اشغال نگویند و حتی ندانند که کدام کارت را برای رد و یا تائید مسئلة ساده ای بالا نمایند، واقعیتی که با هیچ ژست و ادای انقلابی و "تند خویی"، توجیه و  لفاظی نمیتوان آنرا کتمان کرد. تصمیم بلشویک ها به رهبری لنین برای شرکت در دوما به این خاطر بود، نه به خاطر به دست آوردن امتیاز های مادی از دولت مزدور و اشغالی و کسب مدال های امپریالیستی از اشغالگران، زیرا بلشویک ها هر نوع هماغوشی با سرمایه داران را بیشرافتی و خیانت به زحمتکشان دانسته، چنین چپ هایی را دشمنان مارکسیزم خطاب می کردند. در کشور های اشغالی، شرکت در هر انتخاباتی جز تائید اشغال چیز دیگری نیست زیرا در چنین وضعیتی مارکسیست ها وظیفه دارند تا طرق مقابله با این اشغال و رهایی میهن شانرا از قید اسارت جستجو کنند، این مقابله جز با رعایت کامل اصول پنهانکاری، تشکیل مخفیانة پیشاهنگ و زیر لوای آن به راه انداختن جنگ خلق با ابزار دیگری ممکن نبوده، تمام تلاش ها بر روی تدارک چنین جنگی و تضعیف اشغالگران باید متمرکز باشند. نه اینکه با شرکت در انتخابات سرکاری برای دولت پوشالی و قانون اساسی رسمیت قائل شد و به آن شکلکی داد و کلمة بر ضد اشغال کشور بر زبان نیاورد و "دوستانه" از آنان خواست تا جاسوسان شرفباخته ای خود شان را محاکمه کنند و از دست آنان  مدال "شجاعت" بگیرد!! آیا هیچ انقلابی و کمونیستی که ذرة به اصول مارکسیزم متعهد و بویی از اندیشة مائو برده باشد، این خیانت به مارکسیزم و خدمت به بورژوازی اشغالگر را در هیچ جای دنیا می پذیرد، جز"اکادمیسین" های پست خلقی و پرچمی که در هر خم روزگار صد بار مادر وطن را به حراج گذاشته، در زیر پای تجاوز و اشغال عریان انداخته و بر صدر "شورای انقلابی" متجاوزان به ناموس وطن نشسته باشد. شرکت در انتخابات و آنرا کار "دموکراتیک" مارکسیست ها جلوه دادن، جز همزبانی با اشغالگران و مزدوران پست "نهاد های جامعة مدنی" آنان چه بوده میتواند؟ چپ مدالگیر و چپ لیبرالیزه شده که از یکسو کلمة اشغال را بر زبان می آورند و با چشم باز می بینند که مادر وطن چگونه در زیر چکمه های اشغال نفس میزند، اما از سوی دیگر بر انتخابات شورا های ولایتی با بیشرافتی مهر"دموکراتیک" می کوبند. در شرایط اشغال هر کاری که در خدمت رهایی وطن از قید استعمار و تجاوز باشد، کار دموکراتیک بوده و به عکس آن کار انقیاد طلبانه است که مارکسیست های انقلابی آنرا با تیز بینی از یکدیگر جدا می سازند به خاطریکه زحمتکشان در دام تزویر اشغالگران نیافتند.
رفیق مائوتسه دون در اثر جاودانش "مسایل جنگ و ستراتیژی" این وظیفه را برای حزب و پیروانش به چنان وضاحتی بیان داشته که هیچ معامله گری با هر زبان و قلمی قادر نیست آن را وارونه جلوه دهد و چشم انقلابیون را پر از خاک سازد. "... ویژگی های چین درین است که کشور مستقل و دموکراتیک نیست، بلکه نیمه مستعمره و نیمه فئودالی است (درحالیکه افغانستان مستعمره و نیمه فئودالی است) در داخل آن رژیم دموکراتیک مستقر نیست بلکه سیستم فئودالی حکمفرماست (در افغانستان رژیم جنایتکار و مزدور). کشوریست که در مناسبات خارجی خویش از استقلال ملی برخوردار نیست بلکه زیر یوغ امپریالیزم قرار دارد. ازین جهت در چین پارلمانی که مورد استفاده قرار گیرد، نیست و حق قانونی تشکیل اعتصابات کارگری هم وجود ندارد. درین جا وظیفة حزب کمونیست علی الاصول این نیست که مبارزة قانونی طویل المدتی را از سر بگذراند تا به قیام و جنگ برسد، بلکه درست عکس این است» و چون شرایط مستعمره و نیمه فئودالی امروز افغانستان شباهت با چین آنوقت دارد (چین نیمه مستعمره بود و دولت بر اقتدار آن مستقیماً به وسیلة اشغالگران ساخته نشده و خونریزان و قاتلانی چون سیاف، دوستم، ربانی، قانونی، علومی، اسماعیل، اتمر، خلیلی، محقق وغیره در راس آن قرار نداشتند)، لذا در شرایط کنونی شرکت در هر انتخاباتی، جز فراموش نمودن چین آنزمان و تحلیل داهیانة مائوتسه دون از آن وضعیت و دراز نمودن عمر اشغال و گردن نهادن به مشروعیت نظام مزدور و قانون اساسی آن، چیز دیگری بوده نمی تواند که اگر ظاهراً اینرا با هر لعاب و زرورقی پیچاند و سر زیر ریگ فرو برد و به چشم توده ها خاک زد، نمیتوان واقعیت ضد مارکسیستی چنین سیاست های را پنهان ساخت. بلشویک ها با استفاده از شرایطی که دوما در آن تاسیس شد و با شرکت دران، به افشای چهرة بورژوازی بزرگ، سیاست های امپریالیستی و اشغالگرانة آن، تبانی این بورژوازی برای حفظ نیرو های سرکوب فئودالی و ضرورت سرنگونی این نیرو ها، ضرورت وحدت کارگران و دهقانان، محکوم نمودن جنگ امپریالیستی به عنوان یک جنگ ارتجاعی و افشای چهره های کثیف سوسیال شئونیست ها که  شعار دفاع از میهن را سر میدادند، پرداخته و با استفاده ازین موقعیت و این طریق تلاش می نمودند تا شرایط ذهنی انقلاب را مساعد سازند، نه اینکه برای تمثیل دموکراسی امپریالیستی در زیر هر بیرقی گردن خم کنند و القاب جالبی از اشغالگران به دست آورند و بیشرمانه شرکت در رقابت های پارلمانی را معادل شرکت بلشویک ها در دوما قرار دهند.
سازمان جوانان مترقی به رهبری انقلابی کبیر، رفیق اکرم یاری در دوران دموکراسی نیم بند ظاهر شاهی که انتخابات دورة 12 پارلمانی برگزار میشد، نه تنها در آن شرکت نکرد که با تحلیل از وضعیت آن زمان و با نوشتة تحلیلی "مرگ بر انتخابات سرکاری" شرکت در انتخابات آن دوره را تحریم نمود و حتی تاکتیک قرار دادن شرکت در انتخابات را که ریویزیونیست ها برایش سینه چاک می کردند، نیز رد کرد و بر انقلاب قهری تاکید ورزید، این در حالیکه افغانستان در آن زمان کشور مستعمره نبود (مشعل رهایی، ارگان تئوریک سازمان رهایی این را جز اشتباهات سازمان جوانان ندانسته و لابد مورد تائیدش بوده است)، اما امروز مستعمره می باشد و لذا در زیر این بیرق چرا مردم  را به شرکت در انتخابات شوراهای ولایتی  تشویق کرد و آن را بیشرمانه "کار دموکراتیک" نامید؟ و آیا اگر چپ مدالگیر از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ریزه ای نصیبش میشد، باز هم از شرکت در آن انکار می کرد؟ فرق این دو تا چه است که آنرا با چنان غضبی رد میکند و خاک پای این را سرمة چشم میسازد!!
نگاه گذرا به کار پارلمان فعلی که چپ مدالگیر در آن شرکت نمود، هر آدمی با کوچک آگاهی سیاسی را به این نتیجه میرساند که چگونه اشغالگران این چپ را کلوله کرد و در جیب بالایش گذاشت. نمایندگان این چپ در طول حضور شان در پارلمان حتی یک کلمه بر ضد اشغالگران نگفتند و پیوسته از آنان خواستند تا مزدوران بنیادگرا و جنگسالار خود شان را "محاکمه" کنند و این را "گام بزرگ" در راه خدمت به خلق و وظیفة انقلابی نامیده، به این صورت با هم آوایی با "نهاد های جامعة مدنی" که خواهان اجرای عدالت توسط "جامعة جهانی" می باشند، با پذیرش کامل اشغال بر مبارزة توده ها و انقلابی که با بازوان زحمتکشان به ثمر میرسد، خط بطلان کشیدند، تا جائیکه به درگاه وطنفروشان کمیسیون برگزاری انتخابات عریضه برده از گدی گک های امریکایی، خواستند تا چند تا از کاندیدان جنایتکار (کرزی، فهیم، خلیلی، راکتی، عبدالله، تنی و پدرام) را اجازه ندهد به این سمت کاندید شوند و به این صورت از یک طرف این انتخابات را رسماً و قانوناً پذیرفت و از سوی دیگر برای افرادی چون اشرف غنی، حبیب منگل، معتصم بالله مذهبی، میرویس یاسینی، اکبربای و جرثومه های دیگر، جواز "رهبری خلق افغانستان" را صادرکرد!!!
سازمان انقلابی افغانستان با باور به اینکه کشور ما در اشغال کامل امپریالیست ها قرار دارد و مبارزة تزلزل ناپذیر در راه رهایی کشور از قید استعمار و استبداد، در بستر داغ مبارزات توده ای بر انتخابات پوشالی ریاست جمهوری، پارلمانی و شورا های ولایتی که جز صحه گذاردن بر اشغال چیزی دیگری نیست، تف انداخته و چپ های دروغینی که سالوسانه در این انتخابات شرکت می کنند، برای دولت مزدور شکلکی میبخشند و توده ها را از وظایف اصلی مبارزاتی شان منحرف می سازند را بی نقاب ساخته، این دَین مارکسیستی را بی هیچ هراسی از «انفجار باروت» به سر می رساند.

مرگ بر امپریالیزم
در راه سوسیالیزم به پیش
سازمان انقلابی افغانستان

جوزای 1388

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها