تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۰ آذر ۱۷, پنجشنبه

رویزیونیسم (تجدید نظر طلبی)


رویزیونیسم یک جریان فکری بورژوائی در درون جنبش کارگری بین المللی است. این تفکر، شکلی از اپورتونیسم است که علم مارکسیسم را برای مبارزه با خود مارکسیسم به دست می گیرد. مائوتسه دون می گوید: "نفی اصول بنیادی مارکسیسم و نفی حقیقت جهانشمول آن همان رویزیونیسم است."[1]

رویزیونیسم یک پدیدۀ بین المللی است که پس از پیروزی مارکسیسم بر کلیۀ اشکال اپورتونیسم که با آن در مبارزه بودند پدیدار گردید. همانطور که لنین می گوید: "دیالکتیک تاریخ به طرزی است که پیروزی مارکسیسم در زمینۀ تئوری دشمنان آن را وادار می سازد که خود را به نقاب مارکسیسم بیارایند. لیبرالیسم که از درون فاسد شده است کوشش می کند تحت شکل اپورتونیسم سوسیالیستی دوباره جان بگیرد."[2]

نخستین سر دستۀ رویزیونیست ها برنشتاین (از 1850 تا 1932) عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان بود. برنشتاین همانگونه که لنین می گوید: "بیش از همه سر و صدا براه انداخت و کاملترین نمونۀ تغییر در مارکس، تجدید نظر در وی و رویزیونیسم را به دست داد"[3]، به همین دلیل است که رویزیونیسم "دکترین برنشتاین" نیز نامیده می شود.

پایۀ اجتماعی و تکیه گاه رویزیونیسم "آریستوکراسی کارگری" (اشرافیت کارگری) است که به وسیلۀ سرمایه داران خریده شده است. به طور کلی رویزیونیسم موجود در انترناسیونال دوم کارگری را که به وسیلۀ برنشتاین و کائوتسکی نمایندگی می شد، رویزیونیسم کهن می نامند. پس از مرگ انگلس، این باند خائن به پرولتاریا، کنترول و قدرت رهبری را در "انترناسیونال" بدست گرفت و برای خوشخدمتی به بورژوازی با شدت هر چه تمامتر جنبش کارگری بین المللی را تخطئه کرده و حمله به مارکسیسم و قلب ماهیت آن را  وجهۀ همت خود قرار دادند. آنها وانمود می کردند که اصول انقلابی مارکسیسم اکنون دیگر "کهنه" شده است. لنین می گوید:

"کائوتسکی از مارکسیسم آنچه را می گیرد که برای لیبرال، برای بورژوازی، قابل قبول است (انتقاد به قرون وسطی، نقش از نظر تاریخی مترقی سرمایه داری به طور عمومی و دموکراسی سرمایه داری به طور ویژه). وی آنچه را که برای بورژوازی غیر قابل قبول است (مثل قهر انقلابی پرولتاریا علیه بورژوازی برای نابودی وی) نفی کرد، به خاموشی برگزار کرده و در پرده می پوشاند.")[4]

رویزیونیست های انترناسیونال دوم به مارکسیسم به شدت حمله کرده و آنان را تماماً مورد تجدید نظر قرار دادند:
Ø      از نقطه نظر فلسفی، رویزیونیست های انترناسیونال دوم ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی را به وسیلۀ فلسفۀ "نئو کانتی" و دیگر فلسفه های ارتجاعی جانشین کردند و "اولوسیونیسم" مبتذل را به جای دیالکتیک انقلابی نشاندند.
Ø       از نقطه نظر اقتصاد سیاسی، اینان تئوری مارکسیستی "ارزش اضافی"، تضاد بنیادی سرمایه داری و قانون عینی انهدام ناگزیر آن را مورد تجدید نظر قرار دادند و جوهر امپریالیسم و تضاد های عمیق درونی آن را به کمک تئوری های پوچی چون "اولترا امپریالیسم" مخفی نمودند.
Ø      از نقطه نظر سیاسی نیز در تئوری مارکسیستی مبارزۀ طبقاتی و دیکتاتوری پرولتاریا، با تبلیغ "سازش طبقاتی"، "گذار مسالمت آمیز" و سفسطه های دیگری تجدید نظر نمودند و با انقلاب قهر آمیز و دیکتاتوری پرولتاریا به مقابله بر خاستند. با تبلیغ اصل اپورتونیستی "هدف نهائی" هیچ چیز نیست، حرکت همه چیز است"، در برنامۀ سیاسی ارتجاعی خود که به وسیلۀ برنشتاین پیشنهاد گردید به طرز آشکار و کاملی ماهیت رویزیونیستی خود را عریان ساختند.

در اثنای جنگ جهانی اول، این رویزیونیست ها به طرز علنی شعار سوسیال شوینیستی "دفاع از میهن" را تبلیغ کردند و بدین طریق خود را کاملاً در موضع بورژوازی قرار دادند. اینان با دفاع از جنگ استعمارگرانه و تجاوز امپریالیستی کاملاً به سیاست بورژوازی تسلیم گردیدند. این اعمال چهرۀ کریه و خائن آنان را  آشکار نمود. در این زمان، لنین کبیر با قاطعیت تمام با این باند خائن به مبارزه ای بی امان برخاست و بدین ترتیب رویزیونیسم انترناسیونال دوم (به نمایندگی برنشتاین و کائوتسکی) در زمینۀ ایدئولوژی و سیاست به ورشکستگی کامل و شکست دچار گردید. در این مبارزه، لنین به دفاع از مارکسیسم و تکامل بخشیدن به آن نائل آمد.

باند خائن رویزیونیست های شوروی نیز در دوران معاصر، رویزیونیسم انترناسیونال دوم را ادامه دادند. این خائنین به طرزی باز هم آشکارتر و خیالنت بارتر به قلب مفاهیم مارکسیسم و تهاجم به جوهر انقلابی آن پرداختند تا به نیاز های امپریالیسم پاسخ گفته و سیادت ارتجاعی خود را حفظ نمایند. این رویزیونیست ها با تکیه بر دستگاه دولتی ارتجاعی که به خدمت خود گرفته بودند به سرعت به پیاده کردن یک سیاست رویزیونیستی و سوسیال امپریالیستی پرداخته و به جنبش کمونیستی بین المللی و مبارزۀ انقلابی خلق های جهان ضربات شدیدی وارد آورند.

پس از اینکه خروشچف و برژنف و شرکاء با توطئه، قدرت عالی حزب، دولت و ارتش را در اتحاد شوروی بدست گرفتند، یک بورژوازی انحصارگر دولتی نوع جدید به سرعت رو به تکامل نهاد و با کلیۀ وسائل و طرق به استثمار و سرکوب امپریالیستی خلق های جهان و خلق های خود شوروی برخاست. اینان دیکتاتوری پرولتاریا را به دیکتاتوری فاشیستی بورژوازی نوین شوروی و سیستم مالکیت دولتی سوسیالیستی را به سیستم مالکیت سرمایه داری انحصاری دولتی و اقتصاد سوسیالیستی را به اقتصاد سرمایه داری دولتی تبدیل نمودند و با احیای کامل سرمایه داری در شوروی این کشور را بار دیگر به "زندان خلق های همۀ ملل شوروی" مبدل ساختند.

بدین ترتیب، تفاوت  اساسی میان رویزیونیسم کهن برنشتاین و کائوتسکی و رویزیونیسم نوین نوع خروشچفی نه در تز های اساسی آنها که در خطوط کلی خود همان نفی انقلاب و نفی دیکتاتوری پرولتاریا است، بلکه در این واقعیت نهفته است که رویزیونیسم خروشچفی، بر خلاف رویزیونیسم برنشتاین، رویزیونیستی است بر سر قدرت، به عبارت دیگر، برای نخستین بار در تاریخ، رویزیونیسم با غضب قدرت حزبی و دولتی در یک کشور سوسیالیستی، از یک قدرت عظیم اقتصادی و دولتی برخوردار بوده و میتواند به سیاست سوسیال امپریالیستی (که لنین در آن زمان در نزد کائوتسکی و شرکاء افشاء و محکوم نموده  بود) به طرز همه جانبۀ تحقق بخشد.

از همان آغاز بروز رویزیونیسم خروشچف در اتحاد شوروی، حزب کمونیست چین که در راس آن مائوتسه دون قرار داشت، توانست با تیز بینی فراوان به افشای همه جانبۀ آن پرداخته و  آموزش مارکس، انگلس، لنین و استالین را در مورد رویزیونیسم، در شرایط جدید تاریخی، به طرز بی سابقه ای غنی سازد.

*****

بر گرفته از کتاب مبانی و مفاهیم مارکسیسم


[1] - مائوتسه دون: "سخنرانی در کنفرانس ملی حزب کمونیست چین در بارۀ کار تبلیغاتی"
[2] - لنین: "مقدرات تاریخی آموزش کارل مارکس"
[3] - لنین: "مارکسیسم و رویزیونیسم"
[4] - لنین: "انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد"

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها