تئـــــوری و پراتـــــیک انـــــقلابی

عکس من
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی شما هم همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد؟)- لنین

۱۳۹۲ آذر ۲۲, جمعه

دون کیشوت های «مائویست»، بیماران روانی با لاطائلات «مائویستی»



 پیشگفتار

پس از برگزاری موفقانۀ دومین کنگرۀ سازمان انقلابی افغانستان در ماه عقرب 1391 و نشر چهارمین شمارۀ ارگان تیوریک ـ سیاسی سازمان (به پیش) که حاوی گزارش و اسناد دومین کنگرۀ سازمان بود، یکباره «مائویست ها» در غرب به «شورش» آمده، «کارگران» دور آنان حلقه زده، «علاقمندان» متفنن به پرچانگی بچگانه پرداخته و در این بین «پولادِ» فراری از میان آتش و شعله، داغ شده، جرس ضد سازمان کوبیده و همه با هم زیر بیرق زرد اپورتونیزم، علیه سازمان انقلابی افغانستان «قیام» کرده اند.
«قیام بسیار کار خوبی است ولی وقتی که عناصر پیشتاز بر ضد مرتجعین قیام می کنند؛ هنگامی که جناح انقلابی بر ضد جناح اپورتونیستی قیام می کند؛ این بسیار خوب است. ولی هنگامی که جناح اپورتونیستی بر ضد جناح انقلابی قیام می کند، خیلی زشت است.» و اینک اپورتونیست های خجالتی علیه سازمان انقلابی افغانستان، به گفتۀ لنین به قیام خیلی زشتی دست زده اند که سرانجام جز چهار زانو نشستن اپورتونیست ها، حاصل دیگری ندارد.
اپورتونیست ها (بخصوص «کارگران» و «شورشی»ها) از سنگر واحد، علیه ما شوریده اند، که با تمام زشتی، امر نیک پنداشته می شود. اگر این گنگس های سیاسی علیه ما نمی شوریدند، ظاهراً مشکل بود به عمق افتضاح و ابتذال آنان پی برد. حال که ناشیانه راه ترکستان را در پیش گرفته اند، بهین خواهد بود آنان را تا جایی که لازم است تعقیب کرده و ماهیت واقعی شان را برای جنبش انقلابی کشور افشاء سازیم. ما پیش از پیش از رفقای عزیز جنبش برای طولانی شدن این نوشته و نقل قول های متعدد معذرت می خواهیم؛ زیرا راهی جز این نداشتیم که یاوه سرایی های ولو کوچک آنان را نیز دوباره به خود شان حواله کنیم، و اگر ذره ای از اخلاق سیاسی ـ البته نمی توان از اخلاق کمونیستی برای آنان حرف زدـ در ایشان باقی مانده باشد، باید عرق سرد ندامت بر شقیقه های شان جاری شود، و اگر چنین نشد، در خوبترین حالت با دلالان بورژوایی روبرو هستیم که در بازار مکارۀ واژه فروشی، سرگردان خرید واژه های «مائویست» و «عمدتاً مائویست» هستند، در غیر آن، حتی یک «دموکرات» بورژوا بنابر هر علتی که باشد، حاضر است گاهگاهی به خاطر یک اشتباه، به معذرت خواهی بپردازد و حتی تا سطح استعفاء پیش برود.
«شورشِ» «علامه های» «فصلکی» با فحاشی، توهین، تحقیر، لیبرالیزم، افشاءگری، بی بندوباری و بیان محفوظات «دانشمندانه» همراه است. هر خواننده ای با سطح ابتدایی به خوبی می فهمد که چیزهایی که این «عالمان» ارائه کرده اند، نه از شورشیان انقلابی ساخته است و نه هم از کارگران و نه هم از علاقمندان بی آلایش و پاک جنبش انقلابی کشور ما در هر گوشۀ جهان که باشند. واضح است که در پشت «شورش»، یکی دو «علامۀ» غنوده در غرب یاوه سرایی می کنند و در پشت «کارگران»، خرده بورژواهایی لمیده اند که گاه به این طرف و گاه به آن طرف می لولند و با قات کردن بستر شبانۀ شان، بیمارگونه «مارکسیزم ـ لنینیزم» را نیز روجایی بستر شان فکر کرده، به ماشین کالاشویی می سپارند، تا با دو سه چرخ، از آن «مائویزم» بزایند!!! و اگر به ایشان بگویی که مائویست جان عزیز، مارکسیزم ـ لنینیزم روجایی بستر شبانه ات نیست، که آن را قات کرده اینجا و آنجا حواله اش کنی تا «مائویزم»ات «دیده به جهان بگشاید»، ابروهای شان را درهم می کشند، باد به غبغب می اندازند و دیوانه وار فریاد می کشند: آهای، مائویزم تحت حملۀ رویزیونیست ها قرار گرفته است، کمک، کمک!
این دو، هم «شورشی»ها و هم «کارگران» از افتراء و تهمت بستن باکی ندارند. اینان واقعاً در نشخوار کردن کلمات و واژه ها «استاد» اند؛ به شجاعت و شهامت شان در هرزه گویی، باید صدبار آفرین گفت. اینان چشمپاره های واقعی سیاسی هستند که حاضرند به خاطر دو سه انتقاد وارد بر ایشان، بیش از صد صفحه را با نام های گونه گون سیاه و چتل کنند، ولی به انتقادات پاسخی ارائه نکنند.
سازمان انقلابی افغانستان پیشبین بود که نشر چهارمین شمارۀ «به پیش» با استقبال، عکس العمل و انتقاد رفقای جنبش روبرو خواهد شد و نیک می دانست که اپورتونیست ها، انقیادطلبان، «مائویست های جعلی» و خرده بورژواهای لمیده در پناهگاه «سرخ»، از آن با فحش، دشنام، اهانت و یاوه گویی «استقبال» خواهند کرد. پیشبینی ما به زودی به واقعیت پیوست. عده ای که با خواندن سطور آن دستپاچه شدند، به جای شیوه و اسلوب مارکسیستی، تیرهای زهرآلود عصبانیت، فحش، توهین و تحقیر را به سوی سازمان شلیک کردند و چنان به مرض مالیخولیایی گرفتار شدند که در هر جای وارد و ناوارد پای سازمان انقلابی افغانستان را به میان می کشند تا درد ناشی از نقد سازمان ما را کاهش دهند.
اما اینان کور خوانده اند. با شیوۀ رمل و استرلابی که در پیش گرفته اند و لاطائلاتی که به هم بافته اند، فقط رخ و رخسار زردشان را بیش از پیش برای جنبش انقلابی عریان می سازند. اگر اینان تصور می کنند که با ترهات ناقص الولادۀ شان «پیروزمندانه به قصر باز گشته اند» خود را فریب می دهند، زیرا می دانند که این بار با «حزب» کمونیست (مائویست) افغانستان روبرو نیستند که با یک بچه ترسانک مبنی بر «داشتن اسناد انجوایزم شان» خود را خپ گرفت و سرخم، بی جواب ماند. ما سازمان انقلابی افغانستان نام داریم و بگذار بار دیگر به شما اعلام کنیم که خوب بلد هستیم چگونه غرور کاذب افراد پوده و مسخره را بشکنیم. حال نوبت شما فرا رسیده است، آمده ایم تا شما را با چرندیات تان با اردنگ انقلابی به همان باتلاقی حواله کنیم، که شایستۀ آن هستید.
سازمان انقلابی افغانستان با دید کمونیستی و انقلابی، در سه ـ چهار صفحه انتقادات مشخص خود را که توسط شرکت کنندگان دومین کنگرۀ سازمان به تصویب رسیده بود، در مورد «مائویست ها» و «سازمان کارگران افغانستان» مطرح کرد. این کنگره در ذات خود یکی از دستاوردهای سازمان ما به شمار می رود؛ چیزی که هیچ سازمان و نهادی نتوانسته به آن پابند بماند. اما عالی جنابان «مائویست» با بغض و کینه، صفحات متعددی را سیاه کرده، به روده درازی، تشریح ریاضی و بیولوژی و ارائه زندگی نامه ها پرداخته، همه چیز گفته اند، جز پاسخ به انتقادات سازمان. عقل، فهم و دانش «علامه ها» و «بیولوژیست»های «مائویست» اجازه نداده است تا به رد انتقادات ما بپردازند و ناگزیر آسمان را به اندازه سر چاه دیده و چیزهایی نشخوار کرده اند که قبل از این از سوی «حزب» کمونیست (مائویست) افغانستان از پناه «تپۀ خاکی» عرضه شده بودند.
بهتر است قبل از آغاز بحث، همینجا «مائویست ها» و «عمدتاً مائویست ها» را با نقل قولی جانانۀ مائوتسه دون، سیلی کاری کنیم تا از حالت مالیخولیایی و چرت و پرت بیرون آمده، با دقت حرف های ما را بخوانند: «سخن پردازی های بی پایان و بی معنی را شاید بتوان نشانۀ بچگی شمرد، ولی افاده کردن به منظور ارعاب مردم تنها بچگی نیست بلکه فرومایگی آشکار است... آنانیکه مقالات و سخنرانی های سوبژکتیویستی و سکتاریستی به شکل الگوسازی حزب می نویسند، از رد و انکار ترس و وحشت دارند و مردمان بسیار جبون و بزدلی هستند و از اینروست که به افاده کردن به منظور ارعاب مردم متشبث می شوند، به تصور اینکه از این راه می توانند دهان دیگران را ببندند و «پیروزمندانه به قصر بازگردند»... چنین شیوه ای دربارۀ هیچ کس قابل تأیید نیست... این تاکتیکی است که طبقات استثمارگر و لومپن پرولتاریا بر سبیل عادت به کار می برند، اما پرولتاریا احتیاجی به آن ندارد.»
با این سیلی جانانۀ مائوتسه دون که مطمئناً رخسار زرد «علامه ها» با آن سرخ شده، می رویم به سراغ اپورتونیست های «سازمان کارگران افغانستان» که چه افرازت متعفن «کارگری» می پراکنند و چگونه محیلانه شیرغلت می زنند، به بی شهامتی سیاسی تن می دهند و حاضر نیستند، از اینکه در برنامۀ سازمانی «مارکسیزم ـ لنینیزم را به تاریخ» حواله کرده، از خود انتقاد کنند، اما با تمام این بی غیرتی سیاسی حاضر هستند رفیق داکتر فیض احمد را که شهامت سیاسی و انقلابی انتقاد از خود را در جنبش ما نهادینه کرد، به باد توهین و تحقیر بگیرند و شخصیت انقلابی او را به زعم خود بیالایند. روزگارا! ما را با چه انسان های قبیح مقابل ساخته ای که زیر نام مارکسیزم، چه توهین ها که به مارکسیزم روا نمی دارند.
در بخش دوم، به قسمت های مهمی از نوشتۀ «فصلکی» «شورشیان» لمیده در غرب تماس می گیریم که تصمیم گرفته اند در آنجا برای ما «حزب کمونیست انقلابی» تأسیس کنند. این «مائویست های» شوخ، واقعاً باید جای ملانصرالدین را بگیرند و منبعد تمام فکاهی ها با «بود نبود یک ملا مائویست شوخ هالندی بود»، آغاز شود. به راستی که جنبش ما در چه وضعیت دردناکی به سر می برد که حال یک «ملا مائویست»، ادعای ایجاد حزب کمونیست انقلابی برای آن را در سر می پروراند.
این بخش را با مرور گذرا بر «بخشنامۀ» «یکتن از هواداران جنبش دموکراتیک نوین» یعنی همان «شورشی» به پایان می بریم و بعد مکث گذرایی بر«زړې ببولالې» پولادی مى كنيم كه معلوم نيست در كدام كارخانۀ ذوب آهن در غرب، «پولاد» شده است، ولی تا جایی که می دانیم، گِلی بیش نبوده و با فرارش از آتش و شعله نشان داده که نه «پولاد» است و نه هم انقلابی.
در همينجا تذكر می دهيم كه سازمان انقلابی افغانستان با در نظرداشت وظایف مبرم، بیش از این فرصت ندارد تا به چرندیات فراری هایی گوش بدهد که از قضای روزگار بسیار پر مدعا هم هستند. ما نمی توانیم وقت خود را با چشمپاره هایی تلف کنیم که همان «زوړ ملا، زړې تراویح» را تکرار می کنند. این افراد برای ما زمانی ارزش خواهند داشت که دستی در آتش داشته باشند و با صداقت به قضایا برخورد کنند، نه با افتراء و تهمت بستن؛ در غیر آن بگذار در همانجا با استفراغ واژه ها، خود را بیالایند.
قابل تذکر می دانیم که مرکزیت سازمان انقلابی افغانستان لازم نمی دید تا به یاوه گویی این چند نفر پاسخی ارائه کند، زیرا آنانی که تا حال نتوانسته اند انتقادات سازمان را پاسخ بگویند و یا از خود انتقاد کنند، شایستگی آن را ندارند که مورد بحث بیشتر قرار بگیرند؛ ولی بنابر درخواست کادرها و اعضای رزمندۀ سازمان و ارجگذاری به نظر اکثریت رفقا، وظیفۀ خود دانستیم تا هرزه گویی حمله کنندگان غرب نشین و یکی دو تا «سوسیال سرگردان» داخلی را پاسخ بگوییم.

هیچ نظری موجود نیست:

آمار مشاهده کننده ها

پر بیننده ترین ها